English Version
This Site Is Available In English

جهان‌بینی؛ راهی برای بهتر زندگی کردن در ورزش و زندگی

جهان‌بینی؛ راهی برای بهتر زندگی کردن در ورزش و زندگی

چهارمین جلسه از دوره سی و یکم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی لوئی‌پاستور با استادی مسافر محسن، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر هادی با دستور جلسه «جهان‌بینی در ورزش»  چهارشنبه ۳۰ مهرماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷:۰۰ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر می‌کنم که این اجازه به من داده شد تا در کنگره حضور داشته باشم و آموزش بگیرم. از آقا مهدی، نگهبان محترم، تشکر می‌کنم که به من اجازه دادند دوباره در این جایگاه خدمتی قرار بگیرم و مجدداً آموزش بگیرم. همچنین از آقا کاوه، راهنمای عزیزم، بسیار سپاسگزارم؛ ایشان زحمات زیادی برای من می‌کشند و از اینکه دوباره این فرصت را به من دادند که در این جایگاه باشم، قدردانی می‌کنم.
تشکر ویژه‌ای هم دارم از آقای مهندس، که اگر ایشان این بستر را فراهم نمی‌کردند، خدا می‌داند منِ محسن امروز کجا بودم و در حال انجام چه کاری بودم.
خدا را شکر می‌کنم و باز هم شکرگزارم که در زمانی سفر اولم را انجام دادم که جناب مهندس در قید حیات هستند؛ و این واقعاً موهبت بزرگی برای من است.
دستور جلسه امروز «جهان‌بینی در ورزش» است.
در دو جلسه گذشته دوستان بسیار خوب صحبت کردند و واقعاً در مقابل شما دوستان و راهنمایان محترم، من حرف زیادی برای گفتن ندارم. فقط می‌خواهم از دل صحبت کنم.
به نظر من، جهان‌بینی یعنی «راه درست زندگی کردن» یا «بهتر زندگی کردن».
در مورد ورزش هم، که موضوع مهمی است، باید بگویم من همیشه درگیر این مسئله بودم. از نوجوانی عاشق فوتبال بودم، اما هر بار که با بچه‌های محل سانس فوتبال می‌گرفتیم، معمولاً به مشکل می‌خوردیم. دلیلش هم این بود که واقعاً جهان‌بینی نداشتیم.
تعریف جهان‌بینی را همه‌ی دوستان می‌دانند: نگرش ما نسبت به جهان پیرامون‌مان، ادراک، احساس و برداشت ما از مسائل اطراف.
شاید اگر به کنگره نمی‌آمدم، هیچ‌وقت یاد نمی‌گرفتم که می‌شود یک بازی فوتبال را بدون دعوا و ناراحتی تمام کرد. این همان جهان‌بینی است که فقط مختص ورزش نیست؛ در خانه، محل کار و همه‌ی جنبه‌های زندگی کاربرد دارد.
اتفاقاً امروز صبح در خانه، یک ماجرایی پیش آمد. پسرم با توپ بادی بازی می‌کرد و توپ را به سمت قمقمه‌های روی کانتر زد. یکی از قمقمه‌ها افتاد و شکست. من در اتاق بودم، بیرون آمدم و دیدم همسرم عصبانی شده و با ناراحتی توپ را با چاقو سوراخ کرد.
در همان لحظه یاد صحبت‌های جناب مهندس و استاد امین افتادم که در مورد «خردمند بودن» و «بی‌خردی» صحبت می‌کنند؛ اینکه وقتی کسی قهوه روی لباسش می‌ریزد، می‌تواند با آرامش لباسش را عوض کند، یا می‌تواند حال خودش و بقیه را خراب کند.


من سعی کردم فضا را عوض کنم و با خنده برخورد کنم، اما موفق نشدم. پسرم ناراحت رفت مدرسه، دخترم هم غمگین شد، همسرم ناراحت ماند در خانه، و من هم با اعصاب خرد راهی محل کار شدم. در حالی که می‌دانستم می‌توانستم موقعیت را بهتر مدیریت کنم، اما هنوز نتوانسته‌ام آن را به‌درستی اجرا کنم.
در کار هم تجربه‌ی مشابهی داشتم. زمانی که با برادرم در کار اجاره‌ی میوه بودیم، مثلاً در لواسان، همیشه بین او و کارگرها درگیری پیش می‌آمد.
وقتی خودم در باغ بودم، کارگرها حدود دو هزار کیلو گیلاس جمع می‌کردند؛ اما وقتی برادرم می‌رفت، چند نفر از کارگرها ناراضی می‌شدند و کار را رها می‌کردند.
این نشان می‌دهد که حتی یک ذره جهان‌بینی، مثل همان «گنج درون» که جناب مهندس از آن یاد می‌کنند، می‌تواند تأثیر بزرگی در رفتار ما بگذارد.
من هنوز کامل به آن نرسیده‌ام، اما احساس می‌کنم کمی توانسته‌ام به آن نزدیک شوم و در زندگی روزمره از آن استفاده کنم.
بیشتر از این وقتتان را نمی‌گیرم.
خیلی ممنونم که به صحبت‌هایم گوش دادید. 

ضبط و تایپ: مسافر مهدی لژیون ۲

عکس: مسافر روح‌الله لژیون۳

ارسال و ویرایش: مسافر حمید (گروه سایت نمایندگی لوئی‌پاستور)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .