بنام قدرت مطلق «الله»
هفتمین جلسه از شصت و هفتمین دوره سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران آقا در نمایندگی پرستار با استادی: راهنمای محترم مسافر بهزاد، نگهبانی: مسافر محترم مرتضی و دبیری: مسافر محترم ابراهیم با دستور جلسه «جهانبینی در ورزش» در روز چهارشنبه مورخ سی ام مهر ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ برگزار گردید.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام خدمت دوستان بهزاد هستم یک مسافر
خداوند بزرگ را شاکرم که این فرصت را در اختیار این جانب قرار داد تا در این جایگاه حاضر شوم. همچنین از راهنمای عزیزم جناب آقای هاشمی که همواره حامی من بودند و این اجازه را به بنده دادند که در این جایگاه بنشینم و خدمت کنم سپاسگزارم.
من در سنین بسیار پایین با مواد مخدر آشنا شدم و چندان ورزش حرفهای نمیکردم. هنگامی که به کنگره آمدم پس از دو ماه سفر به من گفته شد که باید به پارک طالقانی بروم و یک رشته ورزشی انتخاب کنم. این موضوع برای من کمی غیرقابل پذیرش و سخت بود. چرا باید ورزش میکردم؟ چرا باید یک روز جمعه که زمان استراحت من است بیدار میشدم و به پارک میرفتم؟
از آنجایی که تصمیم گرفته بودم از فرامین راهنمایم اطاعت کنم — کسی که پیش از من این مسیر را پیموده و قطعاً خیر مرا میخواهد — تصمیم گرفتم در برنامه پارک شرکت کنم. زمانی که وارد پارک شدم آن ارتباطی که باید با کنگره ۶۰ و اعضای آن برقرار میکردم در پارک ولایت برای من محقق شد.
روزهای جمعهای که به پارک میرفتم با دیگر روزهای هفته کاملاً متفاوت بود و انرژی بسیار ویژهای دریافت میکردم. حال من در آن روزها بهتر از سایر روزها بود. اگرچه به خواسته خودم وارد پارک نشده بودم و با اجبار بود اما پارک به زیبایی توانست مرا متصل کند و این از مواردی است که همواره تکرار کردهام.
از روزی که پارک رفتم دیگر هیچ غیبتی در برنامه پارک نداشتم و تنها به دلیل همان حس و انرژی بود که در پارک ولایت دریافت میکردم. درباره جهانبینی در ورزش نیز باید گفت جهانبینی عبارت است از آنچه نسبت به پیرامون خود ادراک میکنیم، دریافت میکنیم، برداشت میکنیم و احساس میکنیم.
حال باید دید که هدف از ورزش کردن چیست؟ آیا برای خودنمایی و ساخت بدنم ورزش میکنم؟ آیا برای خراب کردن حال هم لژیونیها یا بچههای شعبه میروم؟ یا تنها برای سلامتی خودم ورزش میکنم؟ در اوایل سفر شاید نمیتوانستم درک کنم که فقط برای سلامتی خودم بروم و ورزش کنم. این برد و باختها بود که برای من مهم بود و روز مرا میساخت.
هرچه جلوتر رفتم و آموزشهای کنگره را دریافت کردم و با ساختار جسم خود آشنا شدم متوجه شدم که این جسم نیاز به نگهداری دارد. این جسم به صورت امانت در اختیار من قرار گرفته است و من باید از آن مراقبت کنم و یکی از راههای مراقبت ورزش کردن است.
از آنجایی که بدن من بدنی کاملاً هوشمند است هنگامی که ورزش میکنم یا حتی پیادهروی سادهای انجام میدهم هر قسمت از بدن که ضعیف باشد شروع به ساخت و تقویت میکند. جناب مهندس در صحبتهای خود فرمودند که ما ورزش نمیکنیم تا قهرمان شویم اما قهرمان میشویم.
برای من که صبح زودم از ساعت ۲ یا ۳ بعدازظهر شروع میشد اکنون تغییر بسیار بزرگی در من رخ داده است به طوری که ساعت ۵ صبح از خواب بیدار میشوم و به ورزش میروم. امیدوارم که بتوانم این آموزشهای کنگره را در زندگی روزمره خود پیاده کنم و به خوبی از کنگره آموزش بگیرم.
باید همواره به یاد داشته باشم که من الگویی برای کنگره ۶۰ هستم و رفتار، کردار و گفتار من میتواند بیانگر ماهیت آن باشد.
سپاسگزارم که به صحبتهای من توجه کردید.
تایپ و ویرایش: مسافر محمدعلی لژیون نهم
عکس و بارگزاری: مسافر کوشیار لژیون نهم
وبلاگ نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
50