جلسه نهم از دوره دوم جلسات آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی سالار خمین با استادی مسافر طاهر و نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر محمدرضا با دستور جلسه "جهان بینی در ورزش" در روز سهشنبه ۲۹ مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد؛
خدا را شکر میکنم که بار دیگر فرصتی برای خدمت و یادگیری نصیبم شده است.
قبل از شروع صحبتهایم، میخواهم یادی کنم از آقای احسان عزیز، از خدمتگزاران صادق کنگره. ایشان همیشه میگفتند که “اعتیاد درمان دارد، و درمانش قطعی است.”
آقا احسان همیشه به ما میگفت: “به این صندلیها بچسبید و قدرشان را بدانید.” آن موقع درست متوجه منظورش نمیشدم. فکر میکردم خب، صندلی پلاستیکی است، چه هزینهای دارد؟ تا بعدها که فهمیدم این صندلی نماد سالها زحمت، آزمون، رنج، تلاش و تغییر است. شاید برای من رسیدن به همین صندلی، بهای سی سال عمر، چند ماشین، چند موتور و عمر از دسترفتهای بود که دیگر بازنمیگردد. وقتی این را فهمیدم، با خودم گفتم: “این صندلی دیگر برای من مقدس است.”
کسی نمیتواند این جایگاه و مسیر را از ما بگیرد. حتی اگر جایگاه نباشد، میروم خدمت آبدارخانه را انجام میدهم مهم این است که در مسیر باشیم. باید بدانیم آن سالهایی که درگیر اعتیاد بودیم، فقط یک «دوره تاریکی» نبود، بلکه ریشه و پیشینهای داشت. سالها در چرخهای تکراری گرفتار بودیم تا بالاخره به این مسیر، به این صندلی و به این آگاهی رسیدیم.
حالا کمی دربارهی ورزش و جهانبینی در ورزش صحبت کنیم.
ورزش بخش مهمی از درمان است. خیلیهامان قبل از دوران تاریکی ورزش میکردیم، اما هدفمان درست نبود. من خودم رزمیکار بودم، اما فقط برای قدرت و درگیری ورزش میکردم. نتیجهاش آسیب بود و خشم. تا اینکه در کنگره یاد گرفتم، دعوا و خشونت نشانه قدرت نیست، بلکه نشانه ضعف است. انسان قوی کسی است که خودش را کنترل میکند.
هدف ورزش، رسیدن به تعادل است؛ یعنی بتوانیم احساسات خود را مدیریت کنیم و از ورزش برای رسیدن به آرامش و نشاط استفاده کنیم.
ورزش واقعی آن است که وقتی در آن هستیم، شاد و باانرژی باشیم، با همتیمیها همدل باشیم و نه درگیر. اگر در زمین ورزشی سر هم داد بزنیم، یعنی اسیر منیّت خودمان شدهایم. مربی حق دارد تذکر بدهد، اما همبازیها باید یاور هم باشند.
جناب مهندس همیشه میگویند: «در کنگره یا میبریم، یا میآموزیم؛ باختی در کار نیست.»
ورزش، هدف نهایی نیست — ابزاری است برای رشد، سلامتی و بهبود حال ما.
من قبلاً تا ظهرها میخوابیدم؛ حالا ساعت شش صبح بیدارم، در پارکم، و در جمع دوستانم ورزش میکنم. همین یعنی برد.
برد و باخت در بازیها میگذرد، اما آن حال خوب، آن دوستی و یادگیری باقی میماند.
یعنی در پایان، نه برد میماند نه باخت. فقط تجربه و مسیر است.
پس بیاییم بازی کنیم، اما بگذاریم دیگران هم بازی کنند. هم حال خودمان را خوب کنیم، هم حال دوستانمان را.
حالا نکتهی مهمتر این است که ورزش مکمل درمان است.
درمان ساختاری دارد — از کلاسها، کارگاهها، نوشتن سیدیها، ترک سیگار و ورزش. اگر ورزش نباشد، این ساختار کامل نمیشود. مثل غذایی است که بدون نمک بیمزه است.
ورزش نیامدن یعنی درمان ناقص ماندن. درمان با عمل کردن کامل میشود، نه فقط شنیدن.
پس بیایید همین جمعه در پارک حاضر باشیم، معطل نکنیم. هرقدر کار داشته باشیم، ساعت ششونیم تا هشت صبح برای سلامتی و حال خوب خودمان وقت بگذاریم.
به خاطر خودمان، برای درمان و رهاییمان، بیاییم و ورزش کنیم.
.jpg)
نویسنده و عکاس: مسافر احمد از لژیون دوم آقای علی
تنظیم و ارسال: مسافر عباس
- تعداد بازدید از این مطلب :
231