در طول قرنها، عارفان بزرگی همچون ابنعربی، مولوی، سنایی، عطار، عین القضات و ... از حقیقتی سخن گفتند که فراتر از مرز زمان و مکان است؛ حقیقتی که انسان را از تاریکی جهل به روشنایی عشق میبرد. آنان با زبان رمز و استعاره از «کبریت احمر»، «انسان کامل» و «سفر از خلق به حق» گفتند؛ اما این زبان برای بسیاری از انسانهای گرفتار در زندگی روزمره، درک ناپذیر بود.
در روزگار ما، مهندس حسین دژاکام با تأسیس کنگره ۶۰، همان مفاهیم را با زبانی ساده، اجرایی و قابل لمس به جریان زندگی بازگرداند؛ عرفانی که نه در مکانهای خاص، بلکه در قلب خانوادهها و در میدان زندگی جاری است.
در عرفان ابنعربی، کبریت احمر نماد انسان کامل است؛ انسانی که خود به حقیقت رسیده و میتواند دیگران را از خامی به پختگی برساند. در کنگره ۶۰ نیز، راهنمایان همان کبریت احمر هستند؛ انسانی که با گذر از تاریکی اعتیاد، راه نور را یافته و اکنون با عشق، شعور و خدمت، دیگران را از وادی جهل به وادی آگاهی میرساند.
اگر عطار از فناء فیالله سخن میگفت، مهندس در وادی چهارم میگوید: در مسائل حیاتی، به خداوند مسئولیت دادن یعنی سلب مسئولیت از خویشتن .هر دو این پیام را میرسانند که انسان باید مسئول رشد و تکامل خویش باشد و در مسیر عشق و شناخت حرکت کند.
کنگره ۶۰ با وادیها، مثلثها و ساختار منسجم خود، راهی ارائه داده که عرفان را از ذهن به عمل بیاورد. نکتهی بی نظیر در کنگره این است که : در اینجا دیگر مفاهیم فقط خوانده نمیشوند، بلکه زیسته میشوند ...
تفکر و عقل در وادیها به عمل میرسد... عشق در خدمت تجلی مییابد... و ایمان در فرمانبرداری آشکار میشود...
این همان عرفان عملی است که قرنها عارفان در جستوجوی آن بودند؛ عرفانی که در قالب «حرکت، نظم، و احترام» به بار مینشیند.
بنابراین، میتوان گفت:
کنگره ۶۰، ترجمهی ساده و کاربردی عرفان کهن است؛ عرفانی که در قلب انسان معاصر ریشه میدواند.
در این مکتب، عشق الهی نه در سکوت خلوت، بلکه در صدای رهجویی که به درمان رسیده، معنا پیدا میکند و هر انسانی که از تاریکی به نور میرسد، خود کبریت احمر دیگری است روشنکنندهی راه دیگران.
مسافر فرهاد راهنمای لژیون دوازدهم دکتر مسعود
- تعداد بازدید از این مطلب :
95