English Version
This Site Is Available In English

نیروهای کمکی

نیروهای کمکی

جلسه یازدهم از دوره هفتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دامغان به استادی راهنما همسفر آرزو، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر اکرم با دستور جلسه «جهانبینی در ورزش» روز دوشنبه 28 مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان آرزو هستم؛ همسفر.
از نگهبان، دبیر و همه عزیزانی که باعث شدند من امروز به عنوان استاد اینجا بنشینم، ممنون و سپاسگزارم که من را انتخاب کردند تا در کنار شما عزیزان باشم و آموزش بگیرم.
دستور جلسه امروز «جهان‌بینی در ورزش» است. همان‌طور که آقای مهندس همیشه می‌گویند؛ ورزش در کنگره جزء درمان نيست؛ مكملی‌ست برای فردی که در حال سفر است تا به‌راحتی بتواند سفر کند و رها شود و این نشان از بینش فوق‌العاده جناب مهندس است. طوری‌ست که در کنار این‌که همه چیز برای روش DST فراهم است؛ نیروهای کمکی هم برای مسافر قرار می‌دهند؛ مثل همین ورزش‌کردن؛ مثل این‌که فردی که وارد کنگره می‌شود در کنار سفر DST، باید هم‌زمان سفر سیگارش را هم شروع کند؛ همه ما می‌دانیم دروازه ورود به اعتیاد، سیگار است.

خدا را شکر پارکی را داریم که همه ما همسفرها می‌رویم و جمعه‌ها در کنار مسافرانمان و عزیزان دیگر هستیم. چیزی که جالب است و اصلا در بیرون از کنگره دیده نمی‌شود این است که ما برد و باخت نداریم؛ همان آموختن است و چقدر لذت‌بخش است. ما جمعه سمنان بودیم؛ شاید بیشتر ورزش‌ها را آموختیم؛ ولی هیچ‌کس ناراحت نبود؛ هیچ‌کس حالش خراب نبود؛ گریه و زاری نکرد؛ همه خوشحال بودند و با حال خوش به دامغان برگشتند؛ این یعنی یک جهان‌بینی بالا؛ این یعنی در کنگره در کنار درمان اعتیاد، روی روان و جهان‌بینی فرد هم تاثیر می‌گذارند و افراد این آموزش را می‌گیرند و چقدر یک فرد کنگرهای نماد خوبی‌ست برای ‌کسانی که بیرون از کنگره هستند؛ چون بیرون از کنگره خیلی چیزها آموزش گرفته نشده است.؛ حتی صحبت‌کردن.

از خدا سپاسگزارم که در کنگره هستم و قرار است بمانم و آموزش‌ها را بگیرم.
امروز روز آخری‌ست که در جایگاه راهنمایی در خدمت عزیزان هستم؛ از جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که این بستر را برای ما فراهم کردن تا خوآزمایی کنم؛ برای بار دوم این فرصت به من داده شد. در شعبه سمنان یک‌جور آموزش گرفتم و اما در شعبه دامغان جور دیگری بود؛ آموزشم خیلی بیشتر بود. در کنگره ۶۰ در هر جایگاهی برای آموزش بیشتر باید آن فشار را متوجه شوی؛ فرقی نمی‌کند؛ لژیون سردار است باید جیبت فشار را متوجه شود؛ در راهنمایی‌ست، باید یک چیزهایی دست به دست هم دهند تا نتوانی راحت خدمت کنی و صراط مستقیم زمانی نشان داده می‌شود که در ناهمواری بیفتی؛ وگرنه اگر جاده همیشه صاف و هموار باشد که همه در صراط مستقیم‌اند و هیچ‌کس از راه به در نمی شود و هیچ‌کس جاده فرعی نمی‌رود.

خدا را شکر می‌کنم؛ بقیه را نمی‌دانم ولی فکر می‌کنم تا جایی که توانستم در حاشیه نرفتم و روی قوانین بودم. از اسیستانت خانم شهره واقعا ممنون و سپاسگزارم. از خانم محبوبه که به عناوین مختلف سعی داشتند مرا نگه دارند که بمانم و خدمت کنم. انگار همه‌چیز دست‌به‌دست داده بود تا به این تاریخ برسد وگرنه من خیلی وقت است که اقدام کرده‌ام؛ حتی قبل از دوره ایجنتی خانم محبوبه قصد این کار را داشتم؛ به این خاطر که دخترم کلاس اولی بود و می‌دیدم که این بچه خسته و ذله است؛ از مدرسه او را می‌گرفتم و به دامغان می‌آوردم؛ در راه دلم به حالش می‌سوخت؛ با خودم می‌گفتم من دارم خدمت می‌کنم؛ اما دارم این بچه را اذیت می‌کنم.
خدا را شکر می‌کنم که فرصتی در اختیار من قرار داده شد که بتوانم در اینجا خدمت کنم و بتوانم از لژیون دومم بار آموزشی داشته باشم و برای خودم کوله‌باری داشته باشم و بتوانم بگویم من سه سال در دامغان خدمت کردم و این سه سال برایم لذت‌بخش بوده است؛ کیف کردم؛ به دانایی‌ام اضافه شد.

زمانی که اسمم برای خدمت در شعبه دامغان در آمد با خودم گفتم؛ من تا زمانی خدمت می‌کنم که خود بچه‌های دامغان راهنما شوند؛ و امروز شاهد لژیون زدن بچه های دامغان هستم.                                   

مهم نیست که چند رهجو داری؛ مهم این است که ثمره لژیونت را ببینی؛ مهم این است که حالا بعد از سه‌سال، ببینی آیا من در این مدت ثمره‌ای برای کنگره داشتم؟ ثمره ای که برای خودم داشتم را خودم خبر دارم؛ ولی این‌که برای کنگره ثمره داشته‌ام را بقیه می‌بینند و نظاره‌گرند و وقتی لژیون را تحویل می‌دهی تازه متوجه آموزش رهجو‌ها می‌شوی؛ وقتی خودت حضور داری، هیچ‌چیزی را متوجه نمی‌شوی؛ هیچ‌چیزی را نظاره‌گر نیستی؛ ولی وقتی تحویل می‌دهی از دور که می‌بینی کارهایی که رهجویانت انجام می‌دهند، قدم‌هایی که بر‌می‌دارند، شال‌هایی که می‌گیرند؛ خدمت های مالی که انجام می دهند متوجه می‌شوی که آیا من در این خدمتم به درستی قدم برداشتم یا نه و واقعا آن‌موقع است که لذتش را بیشتر می‌بری.

از این که در خدمت به شما عزیزان بودم ممنونم و سپاسگزارم.

اهدای گل رهایی 40 سی دی:

تقدیر از دبیر دوره قبل توسط دبیر فعلی:

تایپیست: همسفر سکینه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول)

عکاس: راهنما همسفر وحیده

ویرایش و ارسال: راهنما همسفر آرزو ( لژیون دوم)

همسفران نمایندگی دامغان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .