English Version
This Site Is Available In English

فرمول حال خوب بخشش است

فرمول حال خوب بخشش است

"بنام قدرت مطلق"

 

جلسه هفتم از دوره چهارم کارگاه های آموزشی کنگره ۶۰ نمایندگی لواسان با استادی مسافر محمد ، نگهبانی مسافر منصور و دبیری مسافر سیاوش با دستور جلسه "جهانبینی در ورزش " مورخ  شنبه 28 مهر ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز بکار کرد.

 

خلاصه سخنان استاد: 

 

سلام دوستان، محمد هستم، یک مسافر.
خدا را شاکرم و سپاس‌گزارم از راهنما و نگهبان لژیون که به من اجازه دادند جایگاه را تجربه کنم.

دستور جلسه امروز «جهان‌بینی در ورزش» است. همان‌طور که می‌دانیم، مثلث درمان شامل جسم، روان و جهان‌بینی است. ورزش به کمک جسم و روان ما می‌آید تا به تعادل برسند. در کتاب حال شما چطور است؟ آمده که اعمال و افکار ما تأثیر مستقیم بر عملکرد جسم دارند. یعنی نوع فکر و عمل ما حتی بر کبد، قلب و دیگر اعضای درونی بدن اثر می‌گذارد.

آقای مهندس در جایی فرموده‌اند که پنج درصدِ درمان مربوط به جسم و نود و پنج درصد آن مربوط به جهان‌بینی است. وقتی به مسیر خودم در کنگره نگاه می‌کنم، می‌بینم از همان آغاز سفر D.S.T تا امروز، همه‌چیز با بخشش گره خورده است. من مواد و آنتی‌اکس‌ها را بخشیدم، دارو را پذیرفتم، آدم‌های بیرون را بخشیدم و وارد کنگره شدم. سفر نیکوتین هم دقیقاً همین‌طور است، با بخشش آغاز می‌شود.

هرچه این بخشش در من تکرار شده، حال بهتری پیدا کرده‌ام. در ابتدای سفرم سه سی‌سی یا شش سی‌سی دارو مصرف می‌کردم، اما در پایان با دوزهای کمتر، مثل سه‌دهم، حال به‌مراتب بهتری داشتم. این معجزه‌ی بخشش است.

در بیرون از کنگره هم وقتی دقت می‌کنم، می‌بینم بسیاری از مردم تلاش می‌کنند تا به مرحله‌ای برسند که بتوانند ببخشند. اما ما در کنگره این نعمت را داریم که بخشش را هم به‌صورت نظری و هم عملی یاد بگیریم؛ تا حالمان خوب شود و بتوانیم زندگی با کیفیت‌تری داشته باشیم.

همان‌طور که هر چیز در جهان فرمولی دارد، حال خوب هم فرمول دارد؛ پایه‌ی آن «بخشش» است. اگر در هر کاری بخشش را به‌کار بگیرم، آن کار را به بهترین شکل ممکن انجام خواهم داد.

از دیدگاه شخصی خودم، اگر هنوز سیگار می‌کشیدم، روزی حداقل هفتاد هزار تومان باید خرج می‌کردم. در سال ۹۶ حدود پانصد هزار تومان فقط هزینه‌ی آنتی‌اکس بود، و حالا همان مقدار شاید پنج برابر شده است. اگر امروز هم آن مسیر را ادامه داده بودم، روزی دو میلیون تومان فقط خرج آنتی‌اکس‌ها می‌کردم، بدون حساب خورد و خوراک و سایر هزینه‌ها.

اما امروز به برکت کنگره، وقتی سبد می‌چرخد، به جای اینکه به نخریدن سیگار فکر کنم، به بخشیدن و کمک کردن فکر می‌کنم. مثلاً در هفته‌ی گلریزان، وقتی می‌خواهم مبلغی اعلام کنم، یادم می‌آید که روزی چند میلیون تومان خرج نابودی خودم می‌کردم. حالا همان پول را می‌توانم صرف عشق و خدمت کنم.

من وارد کنگره شدم، مسئولیت پذیرفتم و به من بها داده شد. کجا می‌توانستم بروم که این‌همه انسان بزرگوار، با عشق و صبر، به حرف‌های من گوش دهند؟ در خانه شاید کسی حوصله‌ی پنج دقیقه حرف زدن مرا نداشت، اما اینجا گوش می‌دهند، نگرانم می‌شوند، دوستم دارند بی‌ریا و خالصانه.

پدر من نهایتِ کاری که در برابر سیگار می‌کرد، این بود که گاهی سیگارهایم را پنهانی دور می‌انداخت. اما راهنمای من برای درمان اعتیاد به نیکوتین، هزار زحمت کشید و با عشق همراهی‌ام کرد. این محبت برای من بسیار باارزش است.

کنگره به من چیزهای بزرگی آموخت. امروز می‌توانم در جمع صحبت کنم، آگاهی بدهم، در حالی که قبل از کنگره هیچ چیز برای ارائه نداشتم. در مهمانی‌ها حس پوچی می‌کردم؛ دیگران تحصیل‌کرده و موفق بودند و من فقط می‌توانستم درباره‌ی مواد و خیابان حرف بزنم. اما کنگره «لیور» زندگی من را عوض کرد.

به مرور فهمیدم که ما مالک هیچ‌چیز نیستیم. همان‌طور که در قرآن آمده: مالک یوم‌الدین، خداوند است.
زندگی مثل اقامت در یک هتل است؛ وسایل زیادی در اختیار ماست—یخچال، تخت، تلویزیون، فرش—اما هیچ‌کدام از آن‌ها واقعاً مال ما نیست. روزی می‌رسد که در اتاق را می‌زنند و می‌گویند: وقت رفتن است. فقط می‌توانستی از آن‌ها استفاده کنی. و ارزش تو بسته به این است که چگونه از آن استفاده کردی.

 

آقای مهندس می‌فرمایند: وقتی از کنگره و از فضای آن لذت می‌بری، یعنی در صراط مستقیم هستی.
به نظر من، وقتی در صراط مستقیم باشم، ندای درونم درست عمل می‌کند و مسیر درست را نشانم می‌دهد. باید به آن گوش بدهم، نترسم، و باور داشته باشم که خداوند فکری را در ذهن من می‌گذارد که در توانم هست. او مرا برای رنج دادن نیافریده، بلکه برای رشد و عشق.

اگر به این ندا گوش بدهم، در نهایت می‌توانم در روز موعود، با دست پر نزد خدا بروم. وقتی ندای درونم می‌گوید «دنور شو»، «سردار شو»، یا حتی «دویست تومان بده»، می‌دانم در توانم هست. اگر این الهام به ذهن من آمده، یعنی در ظرفیت من است. پس باید پاسخ بدهم و عمل کنم.

البته عمل کردن فقط گفتن نیست، تلاش می‌خواهد. اما اصلِ کار همان «درون» است؛ همان جهان‌بینی و ایمان قلبی که بدانم خدا مرا برای آن جایگاه برگزیده است.

برای رسیدن به جایگاه دنوری، شاید پنج درصد تلاش بیرونی لازم باشد، اما نود و پنج درصد آن در درون من است؛ در رفتار، گفتار، و کردارم.
باید از صداقت، عشق و محبت استفاده کنم، و روی ناخالصی‌هایم کار کنم؛ اگر دروغ می‌گویم، اگر نگاهم نادرست است یا فکرم آلوده، به عشق دنور شدن آن‌ها را اصلاح کنم.
اگر به این مسیر توجه و تمرکز داشته باشم، قطعاً می‌توانم به ندای درونم لبیک بگویم و صاحب آن جایگاه شوم.

ممنونم که به صحبت‌هایم گوش دادید.

 

 

تایپ و بارگذاری : مسافر مصطفی

عکس و ویرایش : مسافر علیرضا

مرزبان خبری : مسافر محسن 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .