به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان، مجید هستم، یک مسافر.
موضوع : تجربه درمان سیگار
سپاسگزارم از خداوند که با کنگره ۶۰ آشنا شدم.
من نیز پس از سالها تخریب و درماندگی ناشی از مصرف مواد مخدر، وارد کنگره شدم و بهتدریج حال و روزم رو به بهبود رفت.
با این حال، همواره ترسی در دل داشتم؛ ترسی از شکستهای گذشته در ترک مواد، که مبادا این بار نیز نتوانم از بند اعتیاد رهایی یابم.
در همین مسیر، از راهنمای دلسوزم، آقا امیر، بسیار سپاسگزارم که در همان دو یا سه ماه آغاز سفرم، به من توصیه کردند که در لژیون سیگار حضور پیدا کنم و درمان سیگار را آغاز نمایم.
من نیز با دل سپردن به سخنان ایشان، به لژیون سیگار رفتم.
از آقا مازیار، راهنمای سیگارم، صمیمانه تشکر میکنم که با آموزشها و تجربیاتی که طی سالها در کنگره کسب کردهاند، مرا یاری دادند.
در ابتدا، سیگار را چندان جدی نمیگرفتم و باور داشتم ترک آن بسیار دشوار و شاید ناممکن باشد.
اما با صحبتها و آموزشهای آقا مازیار، درمان نیکوتین را آغاز کردم و به لطف راهنماییهای آقا امیر، دریافتم که ترک سیگار تا چه اندازه در روند درمان مواد مخدر مؤثر است.
و حقیقتاً چنین شد.
حس و حال من بسیار بهتر شد، خانوادهام به من اعتماد کردند و باور کردند که در مسیر درستی گام برمیدارم.
وسوسه مصرف مواد در من کاهش یافت، چرا که دود سیگار خود محرکی برای یادآوری خاطرات مصرف بود.
در لژیون سیگار آموختم که سیگار نه تنها دردی را از من نمیزداید، بلکه هزاران سم را در وجودم جاری میسازد.
فهمیدم تا زمانی که نتوانم از بند سیگار رها شوم، رهایی از مواد مخدر نیز ممکن نخواهد بود.
سیگار همواره مرا به یاد خاطرات تلخ اعتیاد میانداخت.
از سوی دیگر، در اجتماع و در میان خانواده، تا زمانی که سیگار در دستمان باشد، نگاهها ما را همچنان مصرفکننده میبیند.
درست است که کشیدن سیگار پس از غذا یا چای ممکن است لذت بخش باشد،
اما نکشیدن آن، لذتی عمیقتر و پایدارتر دارد.
انشاءالله همه دوستان عزیز این حس خوب را تجربه کنند.
امروز، درمان سیگار در کنگره ۶۰ به لطف خداوند، بهراحتی امکانپذیر است.
تنها کافیست خواستهای قوی داشته باشیم، در لژیون سیگار بنشینیم، آموزش ببینیم و به آن عمل کنیم.
بیتردید نتیجه خواهیم گرفت.
روزی نمیپنداشتم که بتوانم سیگار را درمان کنم،
اما خواستم، به سخنان راهنمای عزیزم گوش سپردم و به لطف خداوند، نتیجه گرفتم.
روزی فرزندم را نمیتوانستم ببوسم؛ به من میگفت: «بابا، بوی سیگار میدی.»
اما امروز به من میگوید: «مرسی که دیگه سیگار نمیکشی.»
دیگر خانه و ماشینم بوی سیگار نمیدهد.
از آقا امیر، راهنمای خوبم، که در زمان مناسب مرا به لژیون سیگار هدایت کردند، بسیار سپاسگزارم.
و از کنگره ۶۰ و جناب مهندس دژاکام که این بستر را فراهم ساختند تا ما بتوانیم نیکوتین و مواد مخدر را درمان کنیم، با تمام وجود قدردانم. 🌹🙏
تنظیم از مسافر محسن
رابط خبری لژیون سوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
96