دو سال پیش برای اولینبار بهعنوان مهمان در لژیون سردار شرکت کردم. در آن زمان، مسافرم در سفر بود و شرایط کاری خوبی نداشت. شاید باور نکنید، مبلغ حدود ۷ میلیون تومان به دو نفر از کارگرانش بدهکار بود و هیچ کاری هم در دست نداشت. آنها هم مدام به او فشار میآوردند و همین استرسها باعث شد حین کار با قیچی برقی، دستش را ببرد. هزینهٔ عمل و کاردرمانی هم به مشکلاتمان اضافه شد. حتی از جای دیگری کار گرفتیم تا با دستمزدش بدهی مسافرم را پرداخت کنیم، اما صاحبکار پولمان را نداد. چند روز بعد جشن گلریزان بود. با صحبتهای دوستان متوجه شدم که قدرتبخشش از داشتن مال مهمتر است و انسان مالکِ چیزی است که میبخشد. یادم آمد من باحال خراب به کنگره آمده بودم و رایگان درمان شدم؛ پس اگر قدردان نباشم، نعمت از من گرفته میشود. باید حرکت میکردم و وظیفهام را انجام میدادم. در جشن گلریزان شرکت کردم و تنها یک میلیون تومان داشتم، آن هم در دو کارت.
خجالت میکشیدم جلو بروم؛ اما دل به دریا زدم و به خانمی که کارت میکشید گفتم: پولم در دو کارت است، اشکالی ندارد؟ لبخندی زد و گفت: «نه عزیزم، بقیهاش را میتوانی در سه قسط پرداخت کنی» بعد از مدت کوتاهی، به طرز معجزهآسایی از گرفتاری و بیکاری نجات پیدا کردیم. توانستیم بدهیمان را بپردازیم و صاحبکارمان آنقدر به ما سفارش داد که حتی در تعطیلات نوروز ۱۴۰۴ هم، کار داشتیم و نمیرسیدیم کارها را جمع کنیم. من همیشه در دعاهای کنگره دو خواسته داشتم: یکی اینکه خدایا پایههای مالیام را محکم کن تا بتوانم در لژیون سردار شرکت کنم و دیگری آزادی دامادم بود. دامادم به جرمی که مرتکب نشده بود نزدیک به ۴ سال در زندان بود. طرفین مبلغ ۴ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان دیه خواسته بودند تا رضایت بدهند. مادرشوهر دخترم در فضای مجازی کمپینی برای جمعآوری کمک مالی راه انداخت. تا ۲۴ ساعت قبل از پایان مهلت یک ماه و بیستروزه، توانسته بودیم حدود یک میلیارد و ششصد میلیون تومان جمع کنیم.
من نگران و ناراحت بودم. آن روز دوشنبه بود و به کنگره رفتم و یاد لژیون سردار افتادم و فقط دو میلیون تومان در کارتم داشتم؛ همان را به نیت لژیون سردار دادم و با خودم گفتم: خدایا، من توان پرداخت دیهٔ میلیاردی را ندارم، اما برای لژیون سردار کمک میکنم تا شعبههای بیشتری ساخته شود و مصرفکنندههایی که بهخاطر بیتعادلی دچار عصبانیت و مشکلاتی مثل قتل و زندان میشوند، با آموزشهای کنگره درمان و متعادل شوند و دیگر کسی دچار چنین رنجی نشود. شاید باور نکنید، به طرز معجزهآسایی بقیه مبلغ دیه که خیلی بیشتر از چیزی بود که جمع کرده بودیم توسط شخصی پرداخت شد. دامادم حالا بیرون از زندان است و در مرخصی به سر میبرد و تا دو ماه دیگر کاملاً آزاد میشود. من هر چه سجده شکر به جا بیاورم، باز هم کم است و همه از برکت لژیون سردار است.
نویسنده: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سردار)
ویراستاری: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر ستاره (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون سوم)
ارسال: همسفر مونا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی البرز کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
145