مشارکت مکتوب همسفران نمایندگی سنقروکلیایی در مورد دستور جلسه "جهانبینی در ورزش در کنگره ۶۰"
همسفر فرانک:
ورزش در کنگره ۶۰ فقط حرکت جسم نیست، بلکه حرکتی از تاریکی به سمت نور است.
اینجا ورزش، ابزاری برای ساختن جسم نیست، بلکه راهی برای پالایش روح و اندیشه است.
در کنگره آموختیم که انسان سه بخش دارد: جسم، روان و جهانبینی؛ و هر سه باید با هم در تعادل باشند تا به آرامش واقعی برسیم.
اگر جسم نیرومند باشد ولی ذهن و اندیشه بیمار باشد، انسان به رهایی نمیرسد.
اما وقتی ورزش با جهانبینی آمیخته شود، دیگر رقابت معنای خصمانه ندارد، بلکه میشود فرصتی برای رشد، دوستی و آموزش.
در زمین ورزش کنگره، دشمنی وجود ندارد؛ هرکس که میدود، در واقع از تاریکی درون خودش فرار میکند، نه از حریف.
اینجا یاد میگیریم که پیروزی یعنی غلبه بر نفس، نه شکست دادن دیگران.
ورزش ما بر پایه عشق، احترام، نظم و حرمت بنا شده است.
زمانی که صبح زود در پارک یا زمین ورزش میایستی و در کنار برادران یا خواهران سفر اول و دوم ورزش میکنی، حس زنده بودن و اتصال به نیروهای بالاتر را در وجود خود حس میکنی.
در کنگره ۶۰، ورزش ادامهی سفر است؛
درست همانطور که در سفر اول جسم درمان میشود، در ورزش روح جان میگیرد.
هر حرکت، هر عرق، هر سلام و لبخند در زمین ورزش، نوعی تزکیه است؛ تزکیهای آرام و بیصدا، اما بسیار عمیق.
ورزش در کنگره یعنی نظم، یعنی تعهد، یعنی یاد گرفتن که برای رسیدن به هدف باید تلاش کرد و پایدار ماند.
اینجا کسی برنده مطلق نیست، چون همه برندهاند؛ هرکس که آمده تا در مسیر سلامتی و دانایی گام بردارد.
ما یاد گرفتیم که ورزش یعنی تفکر سالم در قالب جسم سالم.
وقتی در زمین ورزش با عشق حرکت میکنی، در واقع ذرهذره جهانبینیات را در عمل زندگی میکنی.
ورزش در کنگره ۶۰ یعنی تمرین عشق، ادب و همزیستی.
یعنی یاد گرفتن احترام به داور، به همتیمی، به حریف، و در نهایت به خودِ انسان.
در جهانبینی کنگره، ورزش فقط تقویت عضله نیست، بلکه ابزاری برای ساختن روحی قدرتمند است که بتواند در برابر سختیها خم نشود.
ورزش ما مقدمهای است برای حرکت در مسیر تعادل و رسیدن به حال خوش، همان حال خوشی که نتیجه درست فکر کردن، درست عمل کردن و درست زیستن است.
در کنگره ۶۰، ما نمیدویم تا خسته شویم؛ میدویم تا آرام شویم.
نمیجنگیم تا کسی را شکست دهیم؛ میجنگیم تا خودِ تاریک دیروزمان را شکست دهیم.
و این است معنای واقعی جهانبینی در ورزش؛
حرکتی از ضعف به قدرت، از ترس به ایمان، و از خود خواهی به عشق.من در سفر دوم هستم و امروز در جایگاه خدمتِ خزانهدار لژیون سردار قرار دارم.
میخوام از مسیری بگم که قلبم رو متحول کرد...
من وقتی وارد لژیون سردار شدم، فکر میکردم دارم بخشی از مال دنیا رو میبخشم، اما خیلی زود فهمیدم که در واقع دارم «خودم» رو میبخشم؛
آن بخش کوچک و محدود از وجودم که همیشه میترسید، کم میآورد، و به کم قانع بود.
در لژیون سردار یاد گرفتم که انسان وقتی میبخشد، در حقیقت از حصار تنگِ ترس و کمبود بیرون میآید و به دنیای برکت و فراوانی قدم میگذارد.
برکاتی که بعد از این تصمیم به زندگیام بازگشت، فقط مادی نبود... آرامش، ایمان، رابطه بهتر با خانواده، و حس زنده بودن واقعی، همه از نتایج آن بخشش بودند.
من دیدم که چطور «بخشش»، درهای بسته را باز میکند و انرژی حیات را دوباره به جریان میاندازد.
درک کردم که سردار بودن یعنی ساختن، یعنی بهجای ترس از آینده، آن را خلق کردن.
امروز وقتی در جایگاه خدمت در لژیون سردار میایستم، میدانم هر عدد، هر مبلغ، هر قدم، در واقع نوری است که در مسیر هزاران انسان روشن میشود.
ما اینجا یاد گرفتیم که سردار بودن یعنی جنگیدن برای عشق، برای روشنایی، برای ساختن جهانی بهتر.
دوستان من، اگر شعلهای از عشق کنگره در دلتان هست، اگر میخواهید معجزه را در زندگیتان ببینید، قدم در لژیون سردار بگذارید.
اینجا جاییست که انسان از "خواستن" به "دادن" میرسد، و آنجا تازه زندگی آغاز میشود...
از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان تشکرمیکنم که این بستر را برای ما فراهم نمودند.
مرزبان خبری: همسفر زهرا
گرد آوری مطالب:همسفر نرگس رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم )
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر ژیلا رابط خبری
تنظیم وارسال:همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر ژیلا نگهبان سایت
منبع:همسفران نمایندگی سنقروکلیایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
25