English Version
This Site Is Available In English

من در کنگره، هنر زندگی کردن را آموختم

من در کنگره، هنر زندگی کردن را آموختم

یازدهمین جلسه از دوره سوم لژیون سردار همسفران آقا، نمایندگی شادآباد؛ به استادی پهلوان محترم همسفر ابوالفضل، نگهبانی همسفر خسرو و دبیری موقت همسفر وحید؛ با دستور جلسه "وادی هشتم: با حرکت راه نمایان می شود" پنجشنبه ۲4 مهرماه ۱۴۰۴، ساعت 17:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

در آغاز، خداوند بزرگ را بسیار شاکرم و سپاسگزارم که بار دیگر فرصتی فراهم شد تا در جمع بخشندگان بنشینم، خدمت کنم و بیاموزم. از ایجنت محترم، آقای محمدرضا، از نگهبان گرامی، آقا خسرو، صمیمانه تشکر می‌کنم که این فرصت را در اختیارم گذاشتند.
پیش از هر حرکت، تفکر وجود دارد. در وادی‌های ابتدایی می‌خوانیم که تفکر، آغاز حرکت در مسیر است؛ یعنی پیش از هر اقدام، ابتدا باید ساختار آن مسیر را در ذهن خود بسازیم. ساختار «سفر اول» را جناب مهندس بنیان نهادند و مبدأ و مقصد آن مشخص شد. هنگامی‌که در لژیون می‌نشینیم، معمولاً سخن از «سفر دوم» است؛ یعنی چگونگی آغاز مرحله‌ای نو. وقتی رهجو گل رهایی را دریافت می‌کند، وارد سفر دوم می‌شود. این سفر با «خدمت» آغاز می‌گردد؛ چراکه خدمت مقدمه‌ی رشد و تکامل است.
اما در حقیقت، سفر دوم با «بخشش» آغاز می‌شود. زیراکسی که وارد این مرحله می‌شود، دیگر مجاز نیست هر کاری را انجام دهد، هر سخنی را بر زبان آورد یا هر چیزی را بنگرد. در کنگره از آن به «دوری از ضد ارزش‌ها» تعبیر می‌شود. این مرحله نیازمند توان و تمرین است؛ یعنی باید بتوانم در برابر بسیاری از خواسته‌ها و واکنش‌ها از خود گذشت نشان دهم؛ گاهی باید پاسخی ندهم، گاهی باید از نگاهی پرهیز کنم و در ظاهر شاید اهمیتی نداشته باشد، اما در درونم می‌دانم که نباید به آن سمت بروم. درواقع، سفر دوم باگذشت آغاز می‌شود؛ زیرا باید از درِ بخشش عبور کنیم تا اجازه‌ی حرکت در این مسیر را بیابیم.
اگر به‌عنوان یک مسافرِ سفر دوم بخواهم خدمت کنم، باید مفهوم بخشش را درک کرده باشم. در غیر این صورت، پس از مدتی خدمت، در درونم احساس توقع شکل می‌گیرد؛ با خود می‌گویم «من از وقتم می‌زنم، به کنگره می‌آیم، خدمت می‌کنم، پس چرا دیگران فلان کار را برای من انجام نمی‌دهند؟» اما زمانی که مفهوم بخشش در من ایجاد شود، درمی‌یابم که خدمت، در اصل، خدمتی به خودِ من است؛ فرصتی است برای گذشتن از هوا و هوس‌ها و صفت‌های ناپسند. چراکه آنچه در این دنیا با خود می‌برم، صفات من است، نه اموال یا دارایی‌ها. دنیا و دارایی‌هایش ماندگار نیستند.
روزی یکی از اعضا در پارک به آقای مهندس گفت: «مهندس، کاری کن که در جهان دیگر هم آشنا باشیم.» مهندس پاسخ دادند: «در آن جهان جمعیت زیاد است، وقتی آمدی، یک سوزن در دستت بگیر تا تو را بشناسم!» آن شخص گفت: «اما من نمی‌توانم چیزی با خود ببرم.» مهندس فرمودند: «پس پاسخ خود را گرفتی؛ ببین چه چیزی را می‌توانی با خود ببری.» و آن چیزی که می‌توان با خود برد، عملکرد صادقانه و خدمت خالصانه است.
در سفر دوم، دونیروی بسیار قدرتمند در مسیر انسان قرار دارد که اگر از آن‌ها نگذریم، ممکن است سقوط کنیم: «خشم» و «شهوت». من باور دارم که این دونیرو نقش مهمی در سوق دادن انسان به سمت اعتیاددارند.
وقتی ثروت دارم اما مفهوم بخشش را درک نکرده‌ام، آن ثروت تبدیل به شهوت می‌شود؛ شهوتِ مقام، جایگاه و مال‌اندوزی؛ و وقتی ثروت ندارم و همچنان از بخشش بی‌نصیبم، خشمگین می‌شوم؛ زیرا در مقایسه با دیگران دچار قضاوت و حسادت می‌گردم. درحالی‌که اگر بخشش را فهمیده باشم، نه ثروت باعث غرورم می‌شود و نه فقر موجب خشمم.
در دعای کنگره می‌خوانیم: «درنهایت به مکانی برسیم که ازآنجا انشعاب یافته‌ایم.» رسیدن به چنین مقام و مکانی، یعنی تقرب به خداوند. برای نزدیک شدن به خدا، باید صفات او را در خود پرورش دهیم. همان‌گونه که اگر امروز در این لژیون در کنار هم نشسته‌ایم، به دلیل وجود یک صفت مشترک است: بخشندگی. اگر این صفت نبود، هرگز این جمع شکل نمی‌گرفت. خداوند خود را باصفت بخشندگی معرفی می‌کند و اگر انسان بتواند به این صفت نزدیک شود، راه برایش نمایان خواهد شد.
راه چگونه نمایان می‌شود؟ اگر بخواهم ازاینجا به مشهد بروم، نوع وسیله‌ای که انتخاب می‌کنم بستگی به توان من دارد؛ با مبلغی اندک، با اتوبوس می‌روم؛ با هزینه‌ی بیشتر، شاید با قطار یا هواپیما. سفر دوم نیز چنین است: هرچه توان بخشش من بیشتر باشد، مسیر برایم روشن‌تر و هموارتر می‌شود.
ما همه وام‌دار کنگره هستیم. همان‌گونه که اگر از بانکی وام بگیریم باید اقساط آن را در همان‌جا پرداخت کنیم، حالِ خوش و رهایی‌مان را نیز از کنگره دریافت کرده‌ایم و باید بازپرداخت آن را با خدمت و بخشش در همین‌جا انجام دهیم. بازی سفر دوم همه‌اش در درون است و تفکر من است.
در وادی هشتم از پیمان سخن گفته می‌شود؛ یعنی باید بیاموزیم توان و ظرفیت خود را به‌درستی به کار بگیریم. آقای امیر در کارگاه‌ها اشاره کردند که مهندس هیچ‌گاه مبلغ لژیون سردار را افزایش ندادند تا درِب بخشش بازبماند و همه بتوانند وارد شوند. مهندس درجایی فرمودند: «همان‌طور که روزی در ناباوری وارد کنگره شدی و من گفتم اعتیاد تو درمان خواهد شد و شد، اکنون نیز باور داشته باش که توان رسیدن به سفر دوم راداری.» سفر دوم یعنی آموختن هنر زندگی کردن. همان‌طور که دیده‌بان محترم، آقای سعید نمکی، فرمودند: «من در کنگره، هنر زندگی کردن را آموختم.» و این، گوهری است گران‌بها. حرکت در مسیر سفر دوم بدون بخشش ممکن نیست. بخشش در مال، در گفتار و در زمان معنا می‌یابد. باید بیاموزیم در هر جایگاه، آن را به‌درستی به کار بگیریم.
در پایان، امیدوارم بتوانیم به درک حقیقی از مفهوم بخشش برسیم و توان خود را در مسیر خدمت و رشد به‌کارگیریم. از اینکه به سخنانم گوش سپردید، صمیمانه سپاسگزارم.

تایپ و ویراستاری: همسفر احسان

سایت همسفران آقا نمایندگی شادآباد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .