"به نام قدرت مطلق الله"

- لژیون سردار، لژیون بخشش و توانگری است، جایی که نهتنها مسائل مالی کنگره را پشتیبانی میکند، بلکه حال و هوایی خاص و معنوی را رقم میزند. رهایی در این لژیون، رهایی از فقر ذاتی است،
- فقر یعنی ناتوانی، یعنی فقرات شکسته؛ و اینجا، ما قدرت را بازمییابیم.
- بخشش، معیار پهلوانی است؛ نه عدد، بلکه نیت، ممکن است کسی سالها اعلام کند، اما هنوز رخصت نداشته باشد. پهلوانی، اجازهای درونی میطلبد.
- تغییر جایگاه، تغییر انسان است، کسانی که جایگاهشان را تغییر میدهند، درونشان نیز دگرگون میشود؛ و این یعنی موفقیت.
- کنگره به پول ما نیازی ندارد؛ ما به کنگره نیاز داریم، خدمت مالی، عوارضیست برای عبور از مسیر آگاهی. پرداختیست برای عبور از جهل به دانایی.
- بخشش، کلید گشودن قفلهای زندگیست، اثرش ممکن است در جایی دیگر ظاهر شود؛ شاید همان نقطهای باشد که نجاتمان را رقم میزند.
- پول، معیار نیست؛ نیت و میزان بخشش است که ارزش دارد، مهندس فرمودند: «ممکن است کسی چهار سال پهلوانی اعلام کند و هنوز پهلوان نباشد.»
- جشن گلریزان، فرصتی برای سنجش دریافت و پرداخت است، باید از خود بپرسیم: «چه دریافت کردهام؟ و بهای آن را چقدر پرداختهام؟»
.jpg)
سلام دوستان، امیرحسین هستم، مسافر عضو لژیون سردار:
وقتی تصمیم گرفتم پنجاه میلیون تومان کارت بکشم و دنور شوم، اطرافیانم اعتراض کردند. مرا افراطی، جوگیر و دنبال توجه میدانستند؛ حتی گفتند شستوشوی مغزی شدهام. اما من با آگاهی کامل و بدون تردید این کار را کردم.
در لحظهی پرداخت، از ته دل سپاسگزار خدا بودم؛ اما حسرت پهلوان شدن را داشتم. تصمیم گرفتم به اطرافیانم ثابت کنم که خدا بدهکار بندهاش نمیماند. نهتنها ضرر نکردم، بلکه سود هم بردم. کاغذی برداشتم تا تأثیرات این بخشش را ثبت کنم.
اولین اتفاق: سالها دنبال همسر مناسب بودم و نمیشد؛ اما دو ماه بعد از دنور شدن، او را پیدا کردم. امروز از زندگی کنار او لذت میبرم و حاضرم همه داراییام را برای این خوشبختی بدهم. دوم: بهخاطر مصرف سنگین دارو و الکل، از نظر پزشکی پدر شدن برایم غیرممکن بود.
اما خیلی زود، خداوند این آرزو را محقق کرد و صاحب فرزند شدم. سوم: در محل کار، فرشی گرانقیمت را از دست دادم و آماده پرداخت خسارت بودم. اما صاحب فرش با لبخند گفت: «فدای سرت» و هیچ خسارتی نخواست. چندین اتفاق دیگر هم افتاد که مجال نوشتنشان نیست.
مخلص کلام: خداوند صدها برابر آن مبلغ را به من بازگرداند. من به نیت دریافت نبخشیده بودم، اما خداوند کم نگذاشت. هر لحظه سرشار از شکرگزاریام. دیگر حسرت جایگاه پهلوانی را نمیخورم؛ چون دارم به آن فکر میکنم. امیدوارم روزی آن را در عمل تجربه کنم. سپاس از همراهیتان

سلام دوستان هاشم هستم یک مسافر عضو لژیون سردار:
در درون بسیاری از انسانها، حسی عمیق و الهی وجود دارد که میل به یاری و کمک به دیگران دارد؛چه از نظر مالی، چه عاطفی و چه در قالب محبت و همدلی.اما گاه انسان نمیداند این حس را در کجا و چگونه باید خرج کند،و در نتیجه ممکن است در مسیرهای نادرست آن را صرف نماید.
کنگره ۶۰ و لژیون سردار، بستری امن و الهی برای جاری ساختن این حس زیباست؛جایی که میتوان با اطمینان خاطر، عشق و بخشش را در مسیر درست هدایت نمود.در حقیقت، لژیون سردار مکانیست برای رشد درونی انسان و رهایی از بند منیت و تعلقات مادی.
در ظاهر، شاید تصور شود که بخشش در لژیون سردار، کمکی به دیگران است،اما در واقع، این اقدامیست برای تکامل و پالایش خودِ انسان.زیرا در این مسیر میآموزیم که دارایی حقیقی، در بخشش و گذشت نهفته است، و آنکس که میبخشد، در حقیقت از درون خود آزاد میشود.
لژیون سردار به ما یادآور میشود که همه داراییها از آنِ خداوند است، و ما تنها واسطهای برای گردش این نعمتها در هستی هستیم. بخشش در این بستر، نه فقط انتقال مال، بلکه نشانهای از ایمان، عشق و آگاهی است.اینجا جاییست که انسان میآموزد: بخشیدن، از دست دادن نیست؛ بلکه آغاز رسیدن است…
.jpg)
سلام دوستان، عبدالله هستم مسافر عضو لژیون سردار:
لژیون سردار برای من مثل گلستانیست پر از زیبایی که تا واردش نشوی، نمیفهمی چه عطر و رنگی دارد. بعد از ورودم، اتفاقهای قشنگی افتاد. سال گذشته دنور شدم و ده میلیون تومان کارت کشیدم؛ قرار بود باقیاش را قسطی بدهم.
چند ماه بعد، پولی دستم آمد. خانواده گفتند با آن طلا بخرم. اما من تصمیم گرفتم بدهی دنور را یکجا تسویه کنم. خانواده خبر نداشتند؛ رفتم شعبه شهرری و چهل میلیون تومان کارت کشیدم. وقتی فهمیدند، حسابی سرزنشم کردند.
میگفتند اگر پول را به نیازمندان میدادی، بهتر بود. من گفتم این سلامتی را مدیون کنگرهام، اما نمیپذیرفتند. روز تسویه، مسیر خانه تا شعبه را پیاده رفتم و با خودم گفتم: خدایا، از من قبول کن. هیچ نیتی جز انجام وظیفه نداشتم؛ سلامتیام برایم یک دنیا ارزش داشت.
چون باورم نمیشد بتوانم دوام بیاورم و دیگر سمت مواد نروم. برای ساخت خانه، وامی گرفته بودم. یک روز زنگ زدند و گفتند شماره شبا بفرست. گفتند وامی بدون بازپرداخت به شما تعلق گرفته. با خنده پرسیدم: کی پرداخت میشه؟ گفتند قبل از عید.
بعد از عید، مشهد بودم. تماس گرفتند و گفتند: پول به حسابت آمد؟ رفتم بانک، گفتند پنجاه میلیون تومان قبل از عید واریز شده. وقتی برگشتم تهران، مدارک را نشان خانواده دادم و گفتم: خواست خدا بود، نه نیت من.

سلام دوستان هاشم هستم یک مسافر، عضو لژیون سردار:
از خداوند بزرگ شاکر هستم؛که من را در راه کنگره قرار داد. و لیاقت حضور در لژیون سردار به من داده شد. این واقعاً حال خوب و حس خوب دارد. انشالله که همه ی دوستان بتوانند این جایگاه را تجربه کنند. دوستان کمک به هم درد خودمان بهترین را برای رسیدن به الله هست
تنظیم گروه خدمتگزاران سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
176