هفتمین جلسه از دوره دوازدهم از سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی دلیجان با استادی پهلوان مسافر محمد، نگهبانی مسافر زین العابدین و دبیری مسافر فیروز، با دستور جلسه:" وادی هشتم و تاثیر آن بر روی من"، در روز چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:
خدا را شکرگزارم که امروز این توفیق و سعادت را به من ارزانی داشت تا در جمع دوستان خوب، عزیز و مهربان شعبه دلیجان حاضر شوم. از نگهبان و دبیر محترم جلسه و همچنین ایجنت محترم، آقای محمد، که بنده را لایق دانستند و دعوت کردند تا در خدمتتان باشم، صمیمانه سپاسگزارم. دستور جلسه امروز، «با حرکت راه نمایان میشود» است. اگر خارج از کنگره از من بپرسند راه زندگی، راه سعادت و راه خوشبختی کدام است، به جرئت میگویم که تنها راهی که میشناسم، خود کنگره است. شخصاً باور دارم که پیش از آشنایی با کنگره، من تنها زنده بودم اما زندگی نمیکردم. شاید تحرکی داشتم، اما تماماً در مسیر ضد ارزشها و تاریکیها بود و روزبهروز بیشتر در مردابی از مردگی فرو میرفتم، به جای آنکه زندگی کنم.
نمیدانم خداوند چه ویژگیای در وجود من دید که این لطف عظیم را شامل حالم کرد و راه کنگره ۶۰ را به من نشان داد. این افتخاری بزرگ برای من است که توانستم نام «مسافر» را بر خود نهم و بیتردید، تا همیشه به این انتخاب افتخار خواهم کرد. زیرا با تمام وجود احساس میکنم که این مسیر، مرا سعادتمند کرده و در نهایت، از این طریق به هدف اصلی زندگی که برای آن پا به این جهان گذاشتهام، خواهم رسید.

سفری که ما در کنگره آغاز میکنیم، بر مبنای «خویشتن» استوار است؛ یعنی «خویش» و «تن». در سفر اول، هدف اصلی، درمان «تن» است. فرد مصرفکننده با متد DST، طی ده تا یازده ماه سفر میکند تا جسمش به تعادل برسد و بتواند شبهافیونیهای لازم را ترشح کند. در این سفر، درمان وابستگی به سیگار نیز در دستور کار قرار میگیرد. میتوان گفت تمرکز اصلی در این مرحله بر روی «تن» است و کمتر به «خویش» پرداخته میشود. اگرچه مطالب جهانبینی در لژیون توسط راهنما ارائه میشود، اما انتظار اصلی از رهجو، مصرف بهموقع دارو و حضور منظم در جلسات است تا جسم او به هوشیاری و تعادل لازم برسد و آن شادابی، نشاط، طراوت و سلامتی که در مسافران سفر دوم میبینیم، برای او نیز محقق شود.
در سفر دوم، کار با «تن» تمام نمیشود، اما از اولویت خارج میشود. اگر اولویت سفر اول، «تن» بود، در سفر دوم اولویت، «خویش» ما یا همان «نفس» و «صور پنهان» است که جناب مهندس در سیدیهای مختلف به تفصیل در مورد آن صحبت کردهاند.

شخصاً به این باور رسیدهام که پرداختن به «خویش» هرگز ممکن نخواهد بود، مگر با ورود به حلقه لژیون سردار. درک و انجام «بخشش» به میزانی که برای هر یک از ما مقدر شده، کلید این گذار است. گویی فهم حقیقی من، در گرو بخشش من است. همانطور که استاد امین در یکی از سیدیهای خود فرمودند: «ما باید از آنچه دوست داریم انفاق کنیم تا اجازه دانستن و فهمیدن به ما داده شود»؛ از چیزی که برایش ارزش قائلیم، نه از چیزی که برایمان اهمیتی ندارد.
اتفاقی که در لژیون سردار میافتد، اغلب با جشن گلریزان آغاز میشود. ممکن است دوستان سفر اولی که امروز حاضرند، هنوز تجربه گلریزان را نداشته باشند. به یمن خدا، گلریزان که بهار کنگره ۶۰ و فصل شکوفایی آن است، در راه است. فکر میکنم حدود پانزده روز دیگر، این رویداد فرخنده فرامیرسد و فرصتی استثنایی برای دوستانی فراهم میشود که مشتاق رسیدن به «حال خوش» و دریافت «حس خوب» کنگره هستند. همانطور که تا غذایی را نچشیدهایم، نمیتوانیم از طعم آن به درستی سخن بگوییم، مشارکت مالی نیز تجربهای است که باید خود آن را حس کرد. تمام دوستانی که در کنگره، چه در سفر اول و چه در سفر دوم، مشارکت مالی داشتهاند، وقتی از تجربه خود سخن میگویند، با سینهای سپرکرده و حسی خوب تأکید میکنند که: «بله، من مشارکت کردم و حال و هوای من نیکو شد.»

خیر و برکت در زندگی من جاری است. وقتی در سفر اول بودم، با خود میگفتم: «اینها چه میگویند؟ آیا قصد دارند مرا تحریک کنند تا پولم را بدهم؟ هدفشان چیست؟» آن زمان واقعاً درک نمیکردم که چه خیر و برکتی در این کار نهفته است.
تا اینکه روزی شجاعت به خرج دادم و گفتم باید این کار را تجربه کنم. در آن زمان، در لژیون سردار عضو شدم. با خود فکر کردم: «چه اتفاقی میافتد؟ اگر حساب کنیم، چه مقدار مواد در زندگیمان مصرف کردهایم. حالا اگر شش میلیون تومان هم بدهم و عضو شوم، چه میشود؟» من در آن زمان تعهدی نداشتم و مبلغ را یکجا پرداخت کردم. از همان لحظه بود که واقعاً فهمیدم این حرفها، شعار نیست. آن دوست عزیزی که میآید، مشارکت میکند و با سینهای سپرکرده میگوید لژیون سردار حسی کاملاً متفاوت دارد، راست میگوید.
دیدهبان محترم، آقای زرکش، به درستی میفرمایند: «برای ورود به سفر دوم، از مسیر لژیون سردار عبور کنیم، وگرنه سفر دومی اتفاق نمیافتد.» اینها شعار نیست. ما در کنگره اصلاً شعار نمیدهیم. شاید برای تازهوارد اینطور القا شود که دوستان شعار میدهند، اما حقیقت ندارد.
تمام این اتفاقات که در کنگره از آن صحبت میشود، بنده خودم با تمام وجودم حس کردهام و دوستان بسیاری هستند که این برکات در زندگیشان جاری شده است.
پس گلریزان را از دست ندهید. گلریزان در فصل پاییز، همزمان با «برگریزان» برگزار میشود . فصلی که درخت میآموزد برای زندگی دوباره، باید برگهایش را رها کند. فصلی که درخت عریان میشود و هر آنچه دارد میبخشد، زیرا ایمان دارد که بهار خواهد آمد، دوباره سبز خواهد شد و زندگی ادامه دارد. درخت هیچ ترسی ندارد . ما نیز باید به این ایمان برسیم و بدانیم که اگر تفکر کنگره ۶۰ را درک کنیم، نگهبان آن از ما محافظت خواهد کرد و حس او همراه ما خواهد بود.
ارتباط من با جناب مهندس، به معنای حضور فیزیکی در منزل ایشان نیست. شاید تاکنون ۵۰ تا ۶۰ بار به تهران رفتهام و تنها توانستهام سلامی گذرا به ایشان برسانم. ارتباط واقعی ما در «تفکر» و «اندیشه» است. من باید بتوانم تفکر نگهبان کنگره ۶۰ را درک کنم. آنگاه است که میتوانم با ایشان ارتباط برقرار کنم و قول میدهم همانطور که برای خودم محقق شد او از ما محافظت خواهد کرد.ممنونم.
عکس: مسافر رضا- لژیون دوم/ مسافر محمد- لژیون یکم
تایپ و بارگذاری خبر: همسفر مسعود- نگهبان سایت
نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
75