صورتمسئله اعتیاد آغاز تشکیل کنگره۶۰ است. وقتی آقای مهندس راه درمان اعتیاد را پیدا کردند تحولات زیادی اتفاق افتاد. انسانها از گذشته تاکنون پیشرفت علمی زیادی کردهاند. هر علمی یک پایه و اساس دارد؛ مثلاً در علوم مهندسی با وسایلی از قبیل خطکش، وزنه و ترازو سروکار دارند. یک مهندس با اندازهگیری و محاسبه اندازهها و فواصل میتواند کار خود را دقیق انجام دهد.
در علوم مختلف همهچیز قابلرؤیت است؛ اما در علوم انسانی اینگونه نیست. وقتی میگوییم خواستههای نفس مشکل پیدا کرده، حس یک نفر خراب شده یا روانش به هم ریخته، در واقع نمیدانیم حس، روان و نفس چیست. هنگامیکه راجع به زیبایی صحبت میکنیم؛ باید بدانیم چه کسی زیبایی را تعریف کرده است؛ زیرا انسانها تعاریف متفاوتی از زیبایی دارند.
پاسخ همه ریاضی و فیزیکدانان در مورد وزن و کیلوگرم یکسان است؛ چون این قضیه بهطور کامل مشخص است. در علوم انسانی یا در خصوص مسئله اعتیاد یک بخش مربوط به انسان است. اعتیاد از ترکیب مواد مخدر با انسان به وجود میآید؛ پس باید انسان را خوب بشناسیم.
انسان دارای صور آشکار و پنهان است. صور آشکار؛ مثل قلب، کلیه، کبد و غیره قابل مشاهده و صور پنهان شامل روان، خشم، کینه، ترس و غیره غیرقابل مشاهده و اندازهگیری هستند. ما برای نفوذ به عمق هر علمی به تعریفهای پایهای نیاز داریم. این مسئله در علوم ریاضی و فیزیک مشخص؛ ولی در علوم انسانی به دلیل صور پنهان، نامشخص است.
در کنگره راجع به نفس که بهعنوان شاسی و بدنه اصلی هر موجود است، آموزش داده میشود. نفس چیست؟ آنچه در ظاهر و باطن تعیین موجودیت میکند و دارای خواسته است. مدل نفس؛ مانند شهر وجودی و تفاوت انسانها در ساکنین این شهر است. انسانی که ساکنین درونش متعادل و معقول باشد از آرامش نسبی برخوردار است و ساکنین نامتعادل و بههمریخته باعث ناآرامی شهر وجودی میشوند. این شهر برای دفاع از خود احتیاج به سربازان دانا دارد.
نفس دارای شخصیت است و عقل به مرحله دانایی میرسد. دانایی از عقل محافظت میکند هر انسان تواناییها، استعدادها، عواطف، مهارتها و خلقوخوهایی دارد که شخصیت او را تشکیل میدهند. شخصیت چیزی است که از انسان دفاع میکند. انسانی که تواناییهای خود را واقعی ببیند، شخصیتش در حالت تعادل قرار میگیرد. مثلث شخصیت از سه ضلع تشکیل شده است:
1- شایستگی
۲- معصومیت
۳- امنیت
ازآنجاکه مثلث شخصیت حس انسان را متعادل میکند، با آسیب دیدن این مثلث هرکسی میتواند بهراحتی وارد شهر وجودی ما شده و با انتقال آلودگی و انرژی منفی خود، به ما ضربه بزند و حالمان را خراب کند. انسان از طریق قلب، حس را درک میکند و با هستی تبادل احساس دارد. حس، اولین قوه به کار انداختن عقل است و عقل خواستهها را بررسی میکند.
انسان دانا اجازه نمیدهد دیگران بهراحتی وارد قلب او شده و آسیب بزنند. اگر شخص با انسانهای منفی پیوند بخورد و قلبش آسیب ببیند یا وارد تاریکی شود، خلقوخوی او کمکم تغییر کرده و قلبش مانند سنگ میشود. چنین فردی باید پالایش را در مرحله دل و شفای قلب شروع کند.
پیوندهای منفی مثل یک تیغ در قلب انسان فرو میرود. بهمنظور خلاص شدن از آن؛ باید تیغ از قلب انسان خارج شده و صفات او تغییر کند. برای رسیدن به تعادل و نرم شدن قلب؛ باید دانایی و آگاهی انسان بالا برود و با تزکیه و پالایش، حسهای منفی را از خود دور کند. با این کار دوباره انرژی او برمیگردد و در مسیر صحیح قرار میگیرد. با ایجاد رقت قلب، نقطه تحمل در فرد ایجاد شده و قادر به مهار آتش انتقام خواهد بود.
منبع: سیدی قلب، استاد امین دژاکام
نویسنده: همسفر رویا رهجوی راهنما همسفر طلعت (لژیون شانزدهم)
رابط خبری: همسفر مرجان رهجوی راهنما همسفر طلعت (لژیون شانزدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون پانزدهم) دبیر دوم سایت
همسفران نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
75