سلام دوستان شهرام هستم یک مسافر: دل نوشته در باب آشنایی با کنگره
درابتدا خداوند را شاکر و سپاس گزارم که راه ورود به کنگره برایم باز شد؛ زیرا که قبل از ورود به کنگره، هیچ درک و فهمی از این که آموزش ها می تواند چه تاثیری در زندگی روزمره من داشته باشد نداشتم، تا این که با ورود به کنگره و شروع آموزش ها متوجه تغییرات ونگاه متفاوت خودم نسبت به زندگی شدم.
قبل از ورود به کنگره، الکل مصرف می کردم چون وضعیت معتادان خیابانی را دیده بودم؛ ترس داشتم که یک موقع معتاد نشوم، پس به جای تریاک سعی می کردم الکل مصرف کنم. به یک باره چشم باز کردم و متوجه شدم، من که هفته ای یک بارالکل مصرف می کردم حالا رسیده به هر روز و یا یک روز در میان، وقتی به خانه می رفتم با حالت مست و خراب می رفتم و این موضوع باعث رنجش خودم و خانواده ام شده بود علاوه بر این که روزبه روز تخریب بیشتری در جسم و جان خودم را مشاهده می کردم.
چندین بارتصمیم گرفته و به خود و خانواده ام قول می دادم که دیگر مصرف نمی کنم؛ ولی فقط می گفتم یعنی در حد حرف و به قول مهندس فقط توی ذهنم و تصورم بود، وهیچ گاه عملیاتی نمی کردم و یا نمی شد، چرایی آن را امروز که در کنگره هستم و آموزش می بینم متوجه شده ام. پس از گذشت مدتی متوجه شدم باید قدم نخست را محکم و استوار بردارم وهمانطور که آقای مهندس در وادی اول می فرمایند: با تفکر ساختار ها آغاز می شود بدون تفکر آنچه است رو به زوال می رود تمام تلاش خود را کردم تا بتوانم این وادی را به معنای واقعی در عمل پیاده سازی کنم و الان حدود سه ماه است که سفر می کنم.
خدا وند را هزاران بار شاکرم که تا امروز راه برایم هموار و نمایان شده است و بعد ازاین خود من هستم که باید تلاش کنم و موانع را از سر راهم بردارم؛ آموزش ها را جدی بگیرم و عملیاتی کنم تا به حال خوش برسم. چون در سفر اول هستم می دانم راه بسیار طولانی در پیش دارم، فکرمی کنم خیلی باید تلاش کنم تا خدا هم در مسیر صراط مستقیم به من کمک کند یعنی باید فرمان بردار خوبی باشم. درآخر برای همه تازه واردین و سفر اولی ها آرزو میکنم محکم و استوار در مسیر درمان ثابت قدم باشند تا به هدف خودشان برسند.
مسافر شهرام
تایپ: مسافر حمیدرضا
تنظیم و ارسال: مسافرعلیرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
51