جلسه سیزدهم از دوره هیجدهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی زاگرس، با استادی دیدهبان محترم آقای حکیمی، نگهبانی مسافر علیمحمد و دبیری مسافر رسول ، با دستور جلسه « وادی هشتم و تأثیر آن روی من » روز سهشنبه 22 مهرماه 1404 ساعت 17 آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را سپاسگزارم که توفیق داد امروز در جمع شما عزیزان در این نمایندگی حضور پیدا کنم، خدا قوت میگویم به همهی عزیزان خدمتگزار امیدوارم از خدمتی که انجام میدهند بهرهی لازم را ببرند. دستور جلسهی این هفته کنگره۶۰ "وادی هشتم و تأثیر آن روی من است". ما از هفت وادی عبور کردیم و به وادی هشتم رسیدیم میگوید با حرکت راه نمایان میشود. ما هر کاری را که میخواهیم انجام بدهیم و یا مشکلی را حل کنیم باید حرکت کنیم اگر حرکت نکنیم هیچ اتفاقی نمیافتد، یک موقع است که ما میخواهیم حرکت کنیم راه برای ما ناشناخته است همانطور که یک سفر اولی سفر DST برایش ناشناخته است و هنوز خیلی از پیچوخمهای درمانش را تجربه نکرده و کاملاً طبیعی هم هست و اگر در مسیر باقی بماند و کارها و وظایفی که به او محول شده است را بهدرستی به انجام برساند، خود مسیر حرکت به او میگوید که چه کارهایی باید انجام بدهد درواقع خود مسیر و خود DST برای شخصی که سفر میکند یک معلم و یک راهنما است.

در جاده که قرار میگیریم این تابلوها هستند که میزان سرعت جاده پیچهای سر راه را به ما اعلام میکنند و بایستی طبق قوانین جاده و مسیر حرکت، حرکت کنیم و لذا اگر به میل خودمان حرکت کنیم اگر در تعادل نباشیم حتماً از مسیر خارج میشویم بنابراین خود ما هستیم که برای خودمان مشکل به وجود میآوریم. هر مشکلی که در آن قرارگرفته باشیم راهحل آن در خود مشکل نهفته است اعتیاد راهحلش در خودش نهفته بود که توسط آقای مهندس کشف شد اما برای درمان باید حرکت کنیم. این وادی یک قسمت پیمان دارد که برای دوستان سفر دومی است و بعدازاینکه یک مدت از سفر دومشان گذشت میگوید پیمان ببندید.
قسمت اول پیمان میگوید اول سیاهه را بنویس یعنی آنچه در گذشته عمل نادرست و خطایی انجام دادهای را بنویس و سپس سه بار از روی آن با صدای بلند بخوان باید در مکانی باشی هیچکس در آنجا نباشد و صدای تو را نشنود و سپس باید آن سیاهه را معدوم کنی، پسازآن یک تنفس میدهد و سپس میگوید حالا بنویس از خودت و خداوند چه میخواهی و چه هدفی داری. خود من پس از اینکه اولین بار پیمان را از وادی هشتم خواندم از آقای مهندس خواستم که اجازه بدهد که من هم پیمان ببندم آقای مهندس پرسید برای چه میخواهی پیمان ببندی؟ گفتم من ۹۹ بدی دارم و یک خوبی، اگر پیمان ببندم و آن ۹۹ بدی بشود ۹۶ بدی، من دو قدم جلوتر قرار میگیرم و این اتفاق برایم بسیار جالب بود و خدا را شکر به همهی خواستههایی که داشتم رسیدم بهجز یکی که انشا الله در آینده به آن هم میرسم.
.jpg)
این پیمان برای من بسیار مهم بود نیروهای منفی هیچگاه انسان را تنها نمیگذارند و یک جاهایی میخواهند او را از مسیر خارج کنند با جذابیتهای و تلههایی که در مسیر انسان قرار میدهند یکی از نگهدارندههایی که میتواند انسان را نگه دارد که از مسیر خارج نشود همین یادآوری پیمان است که تو پیمان بستهای که انسان صالحی باشی و لطف خداوند شامل حال تو شده که در کنگره حضور پیدا کردهای و این قطعاً فرمان است. آقای مهندس در وادی یازدهم میفرماید مخوفترین سلاح و آخرین تیر نیروهای بازدارنده که انسان را از مسیر خارج میکند و تمام تواناییهایش را از او میگیرد اعتیاد است. اعتیاد انسان را نابود میکند و تمام تواناییاش را از او میگیرد زیرا تمام برنامهریزی زندگی فرد معتاد در دست نیروهای بازدارنده قرار میگیرد حتی نوع و زمان و مکان مصرف مواد.
تریاک قویترین ماده مخدر است، حتی اگر هزار سال دیگر هم مواد مخدر جدیدی وارد بازار شوند، زیرا تریاک، اعتیاد به هر نوع ماده مخدری را درمان میکند؛ بنابراین آخرین تیر و ترکشی که نیروهای بازدارنده برای از مسیر خارج کردن انسان داشتند تریاک بود و به نیروهایش گفت انسان را دعوت به استفاده از این ماده کنید. اهریمن در صور پنهان قرار دارد و برای اینکه نقشهاش را اجرا کند به نیروهایی در صور آشکار نیاز دارد یکی مثل خود من، زیرا تفکر من این بود که اصلاً بدون مواد مخدر نمیشود زندگی کرد و بهاینترتیب من تبدیل شدم به یک نیروی اهریمنی و این همان نیروی بازدارنده است که در وادی یازدهم میگوید. همه این اتفاقات برای انسان از عدم آگاهی و عدم شناخت میباشد. قانون با حرکت راه نمایان میشود در مسیر نیروهای بازدارنده هم وجود دارد وقتی انسان در این مسیر قرار میگیرد ناشناختههای این راه برای او شناخته میشود. هیچ فرد مصرفکنندهای نمیتواند ساختاری که در آن قرار گرفته است را درک و احساس کند اعتیاد فقط همان تریاک و ابزار مصرف آن نیست که اعتیاد یک ساختار پنهان است. اعتیاد را نمیتوانیم حس کنیم اما میتوانیم از نشانههایی که دارد آن را درک کنیم و ببینیم که چه تواناییها را میتواند از انسان بگیرد.

انسانی که ته چاه اعتیاد افتاده است اگر شخصی به او بگوید الآن تو را از این چاه نجات میدهم آیا آن شخص امیدوار میشود یا نه؟ آیا خوشحال میشود یا نه و آیا باید خدا را شکر کند یا نه؟ قطعاً احساس تغیر میکند و در نوشتارها میخوانیم که میگوید آغاز و پایان سفر خود را جشن میگیریم. آغاز سفر برای آن کسانی است که ته چاه هستند و طناب نجات برای آنها پایین انداختهاند و خود شخص باید آن طناب را به خودش ببندد تا او را نجات دهند. باید دستش را دراز کند و یکسری کارها و اعمال را انجام دهد تا او را نجات دهند و راهنما دارد این کار را انجام میدهد. ما باید دست راهنما را محکم بگیرم هر چه میگوید با تمام وجود بگوییم چشم. بنابراین باید حرکت کنیم و توصیهی من به سفر اولیها این است جهانبینی ۱ و ۲ از دستتان نیفتد و همیشه آنها مطالعه کنید تا مفهوم سفر را متوجه شوید. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همهی شما ممنونم.

تایپ گزارش: مسافر مظاهر لژیون 7
عکس: مسافر حسن مرزبان خبری
بارگزاری: مسافر محمد لژیون 8
مسافران کنگره 60 نمایندگی زاگرس
- تعداد بازدید از این مطلب :
180