English Version
This Site Is Available In English

وادی هشتم، از ذهنیت به عینیت

وادی هشتم، از ذهنیت به عینیت

جلسه چهاردهم از دوره سی و هشتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ با استادی مسافر نیما، نگهبانی مسافر بیژن و دبیری مسافر رضا، با دستور جلسه 《وادی هشتم،، با حرکت راه نمایان می‌شود 》چهارشنبه ۲۳ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان نیما هستم یک مسافر.
وادی هشتم؛ با حرکت راهنمایان می‌شود.
زمانی که در کتاب عشق وادی هشتم را می‌خوانیم، نخستین مطلبی که به آن اشاره می‌شود این است که می‌بایستی همه چیز از تفکر به عمل و از ذهنیت به عینیت درآید. یعنی اگر کسی فکری یا ذهنیتی دارد اما وارد کار نمی‌شود، وارد این وادی هم نخواهد شد.
درس بسیار مهمی که این وادی به من نیما می‌دهد این است که همه چیز آنطور که ایده آل و دلخواه من است پیش نمی‌آید، اگر زمانی که پا در یک مسیری می‌گذارم سختی‌ها، مشکلات، آسانی‌ها و مسائل سر راهم باشد، یکی یکی به همه این مسائل غلبه می‌کنم و به راه خود ادامه می‌دهم و با حل کردن مشکلات کار آزموده‌تر می‌شوم.  اما در این مسیر حل کردن تمام مشکلات بر عهده خود من است.
برای نمونه، امروز عکسی را در اینستاگرام می‌دیدم که در این تصویر کسی اقدام به پرتاب توپ بسکتبال به داخل سبد می‌کرد، پس از چند آزمون و خطا موفق شد که به هدفش برسد و توپش داخل سبد برود. اما در همان تصویر کس دیگری تنها در حال اندیشیدن بود و اقدامی برای پرتاب توپ نمی‌کرد و از این رو هیچ نتیجه‌ای برای او به دست نیامد.
این وادی تاثیر فراوانی در زندگی من داشته است. به صورتی که هر وقت بر سر یک دوراهی قرار گرفتم و راه درست را انتخاب کردم، دیگر آن آدم پیش نبودم و ارتقا یافته بودم. من باور قلبی دارم که زمانی که انسان از سر یک دوراهی، سختی و یا مشکل به سلامتی عبور می‌کند، دیگر آن انسان قبلی نیست بلکه پخته‌تر و آگاه‌تر شده است. به شرطی که انسان هدف و خواسته داشته باشد یعنی از روی ایمان خودش کاری را انجام داده و انجام این کار به توصیه دیگران نباشد.
بنابراین برای رفتن به یک مسیر هدف و خواسته بسیار مهم است، اما زمانی که می‌خواهیم یک مسیر را برویم، نیازی نیست که از همان ابتدا تمام پیچ و خم مسیر را بدانیم. برای مثال اگر ما بخواهیم یک جاده‌ای را برویم هرگز نمی‌بینیم که کجا پیچ دارد و یا کجا سراشیبی و یا کجا سربالایی دارد! همین که وارد مسیر می‌شویم و از حالت سکون در می‌آییم، خود جاده به ما می‌گوید که در کجا بایستی اقدام به چه کاری بکنیم.
درسی که من نیما از این وادی گرفتم این است که نتیجه‌گرا نباشم، چون نتیجه‌گرا بودن یکی از ایرادهای من بوده است. آموختم زمانی که وارد یک مسیر می‌شوم نبایستی به هر قیمت و یا از هر راهی که شده به هدفم برسم.  تنها می‌بایستی وارد مسیر شد و از مشکلات و مسائل پیش رو واهمه به خود راه نداد.

نگارش و ویرایش؛  مسافر کاوه
عکس؛ مسافر بابک
بارگذاری مسافر؛ حسن

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .