چهاردهمین جلسه از دوره هفدهم از سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی دلیجان با استادی راهنمای تازه واردین مسافر جعفر، نگهبانی مسافر عباد و دبیری مسافر عباس، با دستورجلسه :"نظم، انضباط و احترام در کنگره ۶۰"، درروز دوشنبه ۲۱ مهرماه ۱۴۰۴، ساعت۱۷ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:
پروردگار را سپاسگزارم که یک روز دیگر توفیق داد در این جایگاه بنشینم، آموزش ببینم و خدمت کنم. از راهنمایی لژیون یکم سپاسگزارم که اجازه دادند در این جایگاه حضور یابم. همچنین از نگهبان محترم نیز تشکر میکنم. یک «خداقوت» صمیمانه دارم خدمت گروه مرزبانی و ایجنت محترم. جا دارد از راهنمایان عزیزم، آقای ابراهیم فراهانی برای درمان اعتیاد و آقای اسماعیل برای درمان سیگار، یاد کنم که اگر زحمات این بزرگواران نبود، شاید امروز من در این جایگاه نبودم.

دستور جلسه امروز، «وادی هشتم» و «با حرکت، راه نمایان میشود» است. به نظر من، اگر کسی بخواهد تغییر کند، باید حرکت کند. اگر حرکتی در کار نباشد، هیچ تغییری اتفاق نمیافتد. این حرکت ممکن است با گامهای بلند باشد یا گامهای کوچک، فرقی نمیکند، مهم حرکت کردن است. اگر بخواهم به گونهای بیان کنم که مسافران سفر اول بهتر درک کنند، که به نظر من جلسات کارگاهی بیشتر برای عزیزانی است که تازه وارد کنگره شدهاند، باید گفت که استاد به گونهای سخن میگوید که آنان به درستی مفاهیم را متوجه شوند.

در این چهار پنج سالی که در کنگره حضور دارم، شاهد بودم که بسیاری آمدند و بسیاری سفر کردند و حرکت کردند.اما برخی درست حرکت کردند و برخی دیگر، حرکتی که شایسته بود را نداشتند. همه آمدند و ساختمان جسم خود را ساختند، اما برخی نتوانستند درست بسازند. حرکتشان درست نبود. شاید ساختمانی ساختند، اما لولههای آب، برق و گاز آن خالی بود. هر زمان که میخواستند از نور، آب، برق یا گاز آن استفاده کنند، وجود نداشت. بسیاری زحمت کشیدند تا به کنگره بیایند، اما نتوانستند به درستی وارد شوند.
این سیستم به گونهای است که اگر کسی بداند چگونه درست حرکت کند، میتواند تغییر کند و به جایگاه بالاتری برسد. اما اگر حرکتش درست نباشد، گوشبهفرمان راهنما نباشد، سیدی را مرتب ننویسد یا به موقع حاضر نشود، ساختمان جسم او تکمیل نخواهد بود. بسیاری هستند که میآیند، درست قدم برمیدارند، درست حرکت میکنند و ساختمان جسم خود را محکم و استوار میسازند. در نهایت، شیشههای آن ساختمان را پاک میکنند و در آن زندگی میکنند.

این افراد میمانند و خدمت میکنند. در کنگره میمانند و به سفر دوم میرسند. کسانی میشوند که راهنما به آنان علاقه دارد، جامعه دوستشان دارد و سیستم میپذیرد که آنان خدمتگزاران شایستهای باشند. اگر بخواهم از خودم بگویم، این شالی که امروز بر دوشم افتاده، حاصل زحمات فراوان است. دو سال پیش، دو دوره مرزبانیام در همین نمایندگی به پایان رسید. شاید بسیاری در جایگاه من بودند و میرفتند، اما من ماندم. به ایجنت گفتم، جایی، گوشهای از این نمایندگی، اجازه دهید خدمت کنم.
ایشان نیز فرصتی در اختیارم گذاشتند. برایم مهم نبود کجا، مهم این بود که حرکت داشته باشم. مهم این بود که بدانم حالا که در آزمون راهنمایی، سری اول قبول نشدم، باید جایی خدمت کنم. و موفق شدم. سعی کردم در کار دیگران دخالت نکنم. سعی کردم خدمت خود را به درستی انجام دهم. سیدیهایم را مرتب نوشتم. شاید باور نکنید، حتی یک سیدی نانوشته ندارم. گوشبهفرمان بودم. هر کس که مسئولیت شعبه را به عهده گرفت، فرمانبردار او بودم.

امروز افتخار میکنم که توانستم انشاءالله یکی از شالهای رنگی راهنمایی را دریافت کنم. برای آن تلاش کردم. در سری اول موفق نشدم، اما در سری دوم توانستم. نتیجه چیست؟ نتیجه این است که کسی که زحمت میکشد و حرکت میکند، میتواند تغییر کند. کلید تغییر، در تلاش و حرکت است. هر کس بهتر حرکت کند، به جایگاه بالاتری میرسد و به آنچه میخواهد، دست مییابد.همه چیز در دست خود ماست. یک راهنما تلاش خود را میکند و زحمت میکشد.
اما آن کس که هر بار بهانهای میآورد، اینجا این طور بود، آنجا آن طور، تنها بهانهتراشی میکند. من سعی کردم از بسیاری چیزها و افراد الگوبرداری کنم، حتی از مسافران سفر اول. هیچ اشکالی هم ندارد. این الگوبرداری در رشد من تأثیر گذاشت، قویتر شدم و بهتر شدم. اگر کسی بتواند درست الگوبرداری کند، میتواند تأثیر آن را در زندگی، کار و روابط عمومی خود با همه افرادی که با آنان در ارتباط است، چه در خانواده، چه در فامیل و چه در جای دیگر، ببیند و بهبود بخشد.
این بخش از صحبتهایم به پایان رسید، اما دوست داشتم سهمی در خدمت به لژیون سردار داشته باشم و با اجازه آقای نگهبان، چند کلمه نیز در این زمینه صحبت کنم. همانطور که آقای محمد در صحبتهای خود فرمودند، کسی که عضو لژیون سردار نباشد، تکامل پیدا نمیکند.تمام تلاشی که در کنگره ۶۰ انجام میشود، بیشتر مالی است. یک مسافر سفر اول، شاید از نظر مالی هزینههای بالایی برای کنگره داشته باشد تا بتواند رها شود. این صندلیهایی که روی آن نشستهایم، اجارهای که شعبه میپردازد، و این فقط به اینجا محدود نمیشود، در سراسر کشور، کنگره هزینههای بسیاری دارد و این هزینهها از کجا تأمین میشود؟ از لژیون سردار و از سبدی که ما در آن پول میاندازیم.
این بسیار مهم است که بدانیم. ببینید دوستان! من همیشه گذشته خود را فراموش نمیکنم. کسی بودم، چه کسی بودم، چقدر پول برای مواد میدادم، چقدر دنبال مواد میگشتم، چه عذابی میکشیدم. هر کاری میکردم تا مادرم به من توجه کند، اما نشد. آمدم کنگره و امروز، هر روز مادرم سراغم را میگیرد. امروز، خانوادهام چگونه است؟ چون کنگره نجاتم داد.همیشه باید متعهد باشیم. فراموش نکنیم که بودیم، کجا بودیم. کنگره ۶۰ هزینههای بالایی دارد. لژیون سردار، لژیونی است که اگر کسی در آن عضو شود، الان تقریباً چند هفته دیگر به هفته گلریزان مانده، نباید به سادگی از کنار هفته گلریزان بگذریم.
اگر بخواهم از خاطرات گلریزان برای شما بگویم، شاید نتوانم به دلیل کمبود وقت کامل بیان کنم، اما منفعت را زمانی دیدم که به عهد خود عمل کردم و لطمه خوردم زمانی که عمل نکردم. این را به شما میگویم: سعی کنیم به حرفی که میزنیم و عهدی که میبندیم، پایبند باشیم. اگر قولی دادیم، به هر شکلی که شده، به آن وفادار بمانیم. بسیاری هستند که با خدمت در کنگره، به عهد خود وفادار میمانند. بسیاری از نظر مالی مشارکت میکنند، اما خوشا به حال کسانی که هم مالی و هم جانی خدمت میکنند. خوشا به حال آنان همیشه راهنمایم میگفت، معامله با خداوند، معاملهای دو سر سود است.
یعنی اگر یکی بدهی، حتماً دهتا پس میگیری. خداوند از سود چه میخواهد؟ سود او نیز برای خود ماست. اگر در صراط مستقیم باشم، خدمت کنم و کمک کنم، سود آن نیز برای من است. او میخواهد مرا ببیند و مرا بیازماید. لژیون سردار جایی است که انسان در آن تکامل پیدا میکند. اگر کسی عضو لژیون سردار نباشد، هرگز نمیتواند، البته صحبت من بیشتر خطاب به دوستانی است که در پایان سفر اول یا در سفر دوم هستند.
آقای مهندس در صحبتهای خود میفرمایند، وعده خداوند دروغ نیست. مگر میشود وعده خداوند دروغ باشد؟ ما قبلاً این آموزشها را نداشتیم، اما امروز میفهمیم که وعده خداوند دروغ نیست. من، جعفر، امروز که اینجا نشستهام و صحبت میکنم، حال بسیار خوبی دارم. این حال خوب را چه کسی به من داده است؟ کنگره به من داده، راهنما به من داده، آقای مهندس به من داده. اینکه امروز میدانم خداوند از من راضی است، خودم متوجه میشوم. این را چه کسی به من داده است؟ کنگره.
پس، سعی کنیم از هفته گلریزان به سادگی عبور نکنیم. تمام هدف و غم شعبه نیز همین است، همانطور که ایجنت محترم نیز اشاره کردند، که دوستان در مسائل مالی کنگره مشارکت کنند تا بیش از پیش از این فضای مثبت و حال خوب کنگره بهرهمند شویم. سپاسگزارم که به صحبتهایم گوش دادید.
جلسه هماهنگی خدمت گذاران

عکس: مسافر رضا- لژیون دوم/ مسافر محمد- لژیون یکم
تایپ و ارسال خبر: همسفر مسعود- نگهبان سایت
نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
50