مشارکت مسافر محبوبه:
در تیتر وادی هشتم میخوانیم: با حرکت راه نمایان میشود، حرکت یعنی تغییر وضعیت و جایگاه و راه، مسیری است برای رسیدن، ما انسانها جزئی از جهان هستیم که باید برای رسیدن به خواستههایمان حرکت داشته باشیم و اگر در حالت سکون باشیم محکوم به سقوطیم. در این مسیر باید هدف کاملاً مشخص باشد، یعنی بدانیم به طور یقین چه میخواهیم و با تمام وجود برای رسیدن به خواسته و هدف خود تلاش کنیم و بدانیم که همیشه انسان در مسیر خود بر سر دو راهی قرار میگیرد. در کنگره یاد گرفتهایم که کوتاهترین راه بهترین راه نیست، بایستی راه درست را انتخاب کنیم. خداوند میفرماید: تا شما خودتان نخواهید حرکت کنید، هیچ تغییری در زندگی شما رخ نمیدهد. اگر یک قدم حرکت کنید من به ازای هر قدم دهها قدم، شما را یاری میکنم تا به سمت جلو حرکت کنید. وعده خداوند دروغ نیست و اگر من در مسیر الهی و ارزشی حرکت کنم نیروهای الهی من را یاری میکنند.
مسافر به کسی گفته میشود که از نقطهای به نقطه دیگر در حرکت است، سفر نیکوتین برای من سفری است که از ضدارزشی که نه تنها خودم بلکه اطرافیانم را درگیر کرده بود جدا کرد، این سفر سفری است از جهل و نادانی به دانایی، نقطه شروع حرکت من در لژیون ویلیام از روزی آغاز شد که من تصمیم گرفتم الگویی نسبتاً بینقص باشم و در این مسیر همه جوانب را باید در نظر گرفت. فقط خوردن آدامس نیکوتین برای من کافی نیست، بلکه جهانبینی در این سفر بسیار ضروری است. میبایست دید و نگاه من تغییر کند تا زمانی که سفرم تمام میشود و به رهایی میرسم، دوباره به دید لذت به قلیان نگاه نکنم و در زمینه جهانبینی باید اصلاح شوم. وقتی به کنگره آمدم، متوجه شدم حرکت کردن، مقدماتی دارد. اول تفکر سالمی داشته باشم و در ادامه مسؤولیت کار خودم را خودم بپذیرم و از عقلم فرمان بگیرم تا راهم را پیدا کنم و خواستهام را کاملاً مشخص کنم و حرکت کنم.
در آخر این وادی با خود پیمان میبندیم؛ پیمان در این وادی به منظور عهد بستن با خود برای رسیدن به سلامتی و رهایی و پایبند بودن به اصول کنگره ۶۰ است، این پیمان در لژیون ویلیام تعهدی آگاهانه برای تغییر است.
مشارکت مسافر پروین:
وادی هشتم میگوید: در سکون هیچ زایشی نیست، هیچ تولیدی صورت نمیگیرد و هیچ چیزی خلق نمیشود. با حرکت، راه نمایان میشود و آنچه ما مشاهده میکنیم، تنها جزئی از آن است. زندگی ابعاد گوناگونی دارد و این نیست که ما فقط منتظر مرگ باشیم؛ اگر چنین نگاهی داشته باشیم، زندگی برایمان سخت و دشوار میشود. اما اگر بدانیم که انسان بقا دارد، به گونهای دیگر به زندگی نگاه خواهیم کرد. ما باید از فکر کردن به عمل برسیم تا از تغییر به تبدیل و در نهایت به ترخیص دست یابیم. هیچ کار خیری در یک روز انجام نمیشود؛ هر چیزی ذرهذره اتفاق میافتد و در این مسیر، زمان نقشی مهم دارد. در مسیری که حرکت میکنیم، راههای گوناگونی وجود دارد، اما باید در حرکت خود هدف مشخصی داشته باشیم.
در مسیر زندگی من، مشکلاتی وجود داشت که با آنها روبهرو میشدم. این مشکلات برای رشد و آگاهی من بودند، اما من دانش و آگاهی لازم را نداشتم تا حرکت کنم و راه برایم نمایان شود. از روی ناآگاهی، همیشه میگفتم: «چرا این مشکلات برای من اتفاق میافتد؟» نیروهای بازدارنده مرا از مسیر خارج میکردند تا در مقابل مشکلاتم کوتاه بیایم. در آن زمان، برای فرار از دردها و سختیها، به نیکوتین پناه میبردم و روزم را با آن سپری میکردم، در حالی که اطرافیان نیز مرا آزار میدادند. تا اینکه، مسیر کنگره برایم باز شد و مرا به صراط مستقیم هدایت کرد. تلاش و کوشش من بود که مرا از تاریکی به روشنایی هدایت کرد. از تاریکیها خارج شدم و به سوی نور حرکت کردم. شاید آمدن من، در طول زمان، یک نقطه روشنایی در دل تاریکی باشد و نتیجهای خیر در پی داشته باشد. امیدوارم به آن هدف و خواستهای که دارم برسم و چراغ راهی باشم که نشاندهنده مسیر روشن زندگی است.
منبع: سیدیهای وادی هشتم
ویرایش: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر طاهره (لژیون نهم)
ارسال: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون هشتم) دبیر دوم سایت
همسفران نمایندگی خلیجفارس بوشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
22