English Version
This Site Is Available In English

پهلوانی، نتیجه عمل است نه سخن

پهلوانی، نتیجه عمل است نه سخن

سومین جلسه از دور پنجم لژیون سردار نمایندگی بیرجند، با دستور جلسه" وادی هشتم؛ با حرکت، راه نمایان می شود" با استادی ایجنت محترم مسافر حامد، نگهبانی پهلوان مسافر قدرت و دبیری راهنمای محترم مسافر مرتضی در روز سه شنبه مورخ 22 مهرماه 1404 ساعت 14:30 آغاز به کارنمود.

خلاصه سخنان استاد:

با سلام و خدا قوت خدمت همه دوستان و اعضای محترم لژیون سردار نمایندگی بیرجند. خدا را بابت فرصت حضور و آموزش در این جایگاه شاکرم. امیدوارم صحبت‌های امروز برای خودم تلنگری باشد تا بتواند باعث حرکت و رشد بیشتری در من شود.

در ابتدا جا دارد تبریک بگویم به پهلوان قدرت. واقعاً مسافر قدرت، برازنده‌ی این شال بود. ان‌شاءالله که این شال برای شما، خانواده‌تان و نمایندگی بیرجند مفید باشد. حرکتی که شما انجام داده‌اید، حرکتی ارزشمند و الهام‌بخش است.

اما در رابطه با دستور جلسه:

وادی هشتم با حرکت راهنمایان می‌شود. حدود پنج سال پیش، در شهر بیرجند، کنگره ۶۰ با یک حرکت کوچک آغاز شد. افراد یکی‌یکی به جمع اضافه شدند، حرکت سرعت گرفت، رود خروشان‌تر شد، قوی‌تر شد، و امروز ما در شعبه بیرجند شاهدیم که از میان خودمان، به بخش‌های دیگر هم نیروهایی رفته‌اند و امروز در بین خودمان پهلوان داریم. این حس، واقعاً حس خوبی است که در وجود انسان منتقل می‌شود.

زمانی که در لژیون سردار خدمت می‌کردم، همیشه از پهلوان‌ها و دنورهای مشهد، نیشابور، کاشمر یا حتی تهران دعوت می‌کردیم که بیایند و صحبت کنند؛ یا خود ما به مشهد می‌رفتیم و در جلسات هماهنگی لژیون سردار شرکت می‌کردیم. همه‌ی دنورها و پهلوان‌ها در کنار هم می‌نشستند و من همیشه با خودم فکر می‌کردم این آقا که پانصد میلیون تومان به کنگره داده، چه چیزی در ذهن و عملش وجود دارد که باعث شده چنین مبلغی را پرداخت کند؟ برای شهری یا نمایندگی‌ای که شاید خودش هرگز ندیده باشد، ولی باور دارند که این پول، چه کار بزرگی برای انسان‌ها انجام می‌دهد.

امروز که در کنار خودمان و از دل همین نمایندگی، پهلوان‌هایی داریم، حس غرور و افتخار به وجود می‌آید. وادی هشتم به‌نوعی در نگهبان لژیون سردار خلاصه شده است. چند وقت پیش عکس‌ها را مرور می‌کردم؛ تصویری از مسافر قدرت در پارک آزادی بود، در جشن گلریزان بین درخت‌ها، با شرشره‌ها و شور خاصی. با قدرت ایستاده بود و در حال حمایت از جشن. هرچقدر کارت می‌کشید، شش میلیون تومان نبود، ششصد میلیون هم از ابتدا نبود؛ از صد هزار تومان، پانصد هزار تومان یا پنج میلیون تومان شروع کرده و قدم‌به‌قدم جلو آمده است. تجربه کرده، حرکت کرده، بازخورد گرفته، رشد کرده و حالا به جایگاهی رسیده که شایسته‌ی نام «پهلوان» است.

به نظر من، شایسته‌ترین فرد برای کسب این جایگاه، مسافر قدرت بود. چون من به‌عنوان کوچک‌تر، در اداره‌ی نمایندگی از ایشان کمک می‌گیرم و به‌عنوان پیشکسوت از او یاد می‌گیرم. همیشه جلوتر بوده و همواره برای من الگوست. من همیشه فکر می‌کردم وقتی آقا احسان راهنماست، هرچه ایشان می‌گویند برای یادگیری کافی است، اما بعدها فهمیدم ما در یک گروه درمانی هستیم. هرکس از تجربه‌ی خودش می‌گوید و حسی را منتقل می‌کند. من از راهنمایان، از آقا جواد فلاح، از پهلوان قدرت، از همه و همه یاد می گیرم. امروز وقتی نگاه می‌کنم، می‌بینم حرکت من سرعت گرفته، رشد کرده و بزرگ‌تر شده است.

وام می‌گیرم از صحبت‌های راهنمای محترم، آقا سعید، که گفتند: «کنگره ۶۰ با ما کاری کرد که دیگر انسان قبلی نیستیم. کنگره ۶۰ از ما انسان دیگری ساخت.»

من یاد روزهایی می‌افتم که منتظر پیام واریزی بودم تا بتوانم پول تهیه کنم برای خرید چهار قرص متادون یا وسایل مصرف. حالا که نگاه می‌کنم، می‌بینم کنگره از «حامد» انسان دیگری ساخته است. اگر به گذشته برگردیم، در وجود تک‌تک ما این تغییر صادق است. اگر نبود، امروز اینجا نمی‌نشستیم.

لژیون سردار، لژیون حرکت و انجام عمل است. گفتنِ «دروغ نگو»، «رشوه نگیر»، «ربا نخور» خیلی ساده است، اما عمل کردن به آن‌ها دشوار. کسی که عمل می‌کند، صفات بسیار زیبایی را جذب می‌کند. فرق زیادی است بین گفتار و عمل. کنگره ۶۰ از ما انسان دیگری ساخت، چون ما عمل کردیم. وقتی راهنما گفت: «نیم سی‌سی کم کن»، عمل کردیم. گوش دادیم، اجرا کردیم و نتیجه گرفتیم. امروز نمایندگی بیرجند پنج لژیون دارد و این یعنی نتیجه‌ی عمل.

حس خدمت در هر کسی متفاوت است. حس انسان‌ها نسبت به یکدیگر هم متفاوت است. حس من نسبت به غلامرضا با حس آقا سعید فرق دارد. حس کامبیز نسبت به غلامرضا هم متفاوت است. حس‌ها در خدمت هم همین‌طور است. شاید کسی با ریا وقت بگذارد، با ریا مبلغی پرداخت کند، اما نفسِ کار نادرست نیست؛ چراغی روشن می‌شود. اگر به درکی برسم که بتوانم پولی بدهم بدون انتظار، آن‌وقت به بخشش واقعی رسیده‌ام. اگر با نیتِ دیده‌شدن پول بدهم، شاید برای خودم اتفاقی نیفتد، اما ممکن است برای دیگران برکت و تغییری بزرگ رقم بخورد. من همیشه منتظر بودم اتفاق بزرگ و ناگهانی بیفتد. اما موفقیت در یک لحظه رخ می‌دهد، اما پشت آن سال‌ها تلاش است. درمان هم همین‌گونه است. در یک لحظه، آقای مهندس فرمان قطع مصرف را صادر می‌کنند، اما پشت آن ماه‌ها و سال‌ها زحمت است. برای پهلوانی هم پنج سال زمان برده تا این جایگاه حاصل شود.

من خودم به‌طور ناگهانی وارد خدمت مالی شدم. بخش همسفران در آن زمان در بیرجند خیلی فعال نبود، شاید پنج یا شش نفر بودند. همسفرم گفت می‌خواهم در لژیون سردار شرکت کنم. با آقای فلاح تماس گرفتیم و اجازه گرفتیم. وقتی نشست و اعلام کرد می‌خواهد دنور شود، جا خوردم. من که از وضعیت مالی خودم خبر داشتم، گفتم نهایتاً شش میلیون تومان، اما اعلام کرد پنجاه میلیون تومان! همان‌جا فهمیدم باید وارد این مسیر شوم؛ افتادم در گودش و از همان‌جا درمان واقعی برایم اتفاق افتاد.

الان که فکر می‌کنم، هرکدام از ما به دلیلی روی این صندلی‌ها نشسته‌ایم. شاید ابتدا از روی رودربایستی یا به‌خاطر توصیه‌ی راهنما آمدیم، اما مهم این است که چرا هنوز اینجا هستیم. مهم این است که چه چیزی از این مسیر به دست آورده‌ایم. بازخورد لژیون سردار برای هرکس متفاوت است. ممکن است برای یکی در قالب آرامش، برای دیگری در قالب برکت مالی یا روحی جلوه کند. مهم این است که همه‌ی ما با فکر، تأمل و خواست در این مسیر قدم گذاشته‌ایم.

برای کسانی که خواسته‌شان جایگاه پهلوانی، دنوری یا خدمت است، آرزو دارم که اتفاقات زیبایی رقم بخورد. استاد امین می‌فرمایند: «خدمت کنید به هر کسی که دوست دارید؛ به برادر، به پدر و مادر، به مردم همه خوب است. اما اگر بخشی از خدمت شما در کنگره ۶۰ باشد، ارزش ویژه‌ای دارد، چون ما وامدار این مجموعه‌ایم.»

اگر امروز در من تفکر بخشش و رشد مالی به وجود آمده، جرقه‌اش در کنگره ۶۰ زده شده است. پس بخشی از هرچه دارم، از علم و مال و حال خوب، متعلق به کنگره است. نزدیک جشن گلریزان هستیم؛ امیدوارم جشن امسال پرشور و پربرکت برگزار شود. تیم بسیار خوبی لژیون سردار را اداره می‌کند و مطمئنم اتفاقات خوبی در پیش است.

اتفاق خوب فقط خرید ملک نیست. روزی فکر می‌کردم وقتی برای نمایندگی بیرجند ملکی بخریم، کار تمام است. اما امروز می‌دانم اتفاق خوب، یافتن زمین و آدم‌هایی است که خودشان با عشق می‌آیند، زمین را می‌خرند، می‌سازند و می‌مانند. اتفاق خوب این است که دور هم جمع شویم و حس و حال خدمت را به هم منتقل کنیم. زمان خودش، همه چیز را به موقع رقم می‌زند. از سکوت و توجه شما به صحبت‌هایم تشکر می‌کنم.

ارسال خبر: مسافر جواد لژیون سوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .