English Version
This Site Is Available In English

وقتی حرکت کردیم تابلو‌ها راه را نشان می‌دهند

وقتی حرکت کردیم تابلو‌ها راه را نشان می‌دهند

جلسه دوم از دور شصت‌ و سوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی پروین اعتصامی اراک با دستور جلسه «وادی‌ هشتم (با حرکت راه نمایان می‌شود) و تاثیر آن روی من» به استادی همسفر فاطمه، نگهبانی همسفر شیما و دبیری همسفر سحر در روز دوشنبه ۲۱ مهر‌ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

ابتدا خداوند را شاکرم به خاطر این جایگاه که نصیبم شد. از راهنمای خودم همسفر لیلا رفیعی خیلی تشکر می‌کنم،  جایشان سبز است، اگر ایشان نبودند قطعاً من در کنگره نبودم؛ چون بارها و بارها خواستم بروم ولی ایشان مانع من شدند، از راهنمای دومم همسفر سمیه تشکر می‌کنم که این جایگاه را به من دادند تا تجربه کنم. در این مدت کوتاه خیلی درس‌ها و آموزش‌ها از ایشان گرفتم. در مورد دستور جلسه «وادی هشتم (با حرکت راه نمایان می‌شود)  و تاثیر آن روی من»،  موقعی که من این وادی را می‌نوشتم سفر اولی بودم و حالم خیلی بد بود، حال روانی و جسمی بدی داشتم. وقتی این وادی را نوشتم فهمیدم وای چقدر من در زندگی اشتباه کردم، چقدر بدون فکر به جلو حرکت کردم.

کلاً وادی هشتم را خیلی دوست داشتم، وقتی می‌نوشتم جزئیات این وادی یادم بود، مخصوصاً قسمت پیمان این وادی را خیلی دوست داشتم، خداوند را شاکرم بابت این موضوع که این وادی امروز دستور جلسه بود، که استاد جلسه باشم، در این وادی به ما می‌گوید، همه چیز با حرکت درست می‌شود اگر حرکت نباشد، هیچ چیز درست نمی‌شود. این‌که ما یک‌جا  بشینیم هیچ چیز درست نمی‌شود و بخواهیم از سکون یک چیزی انجام شود یا زندگی ما تغییر کند، این اشتباه است. با حرکت راه‌ نمایان می‌شود حالا من باید حرکت کنم اما چه‌طور حرکت کنم، من باید با تفکر حرکت کنم نمی‌توانم همین‌طور بی‌گدار به آب بزنم.

زندگی من به دو بخش تقسیم می‌شود، قبل از کنگره و بعد از کنگره، من متوجه شدم کارها و قدم‌هایی که بر می‌داشتم حرکت می‌کردم؛ اما این حرکت‌ها پشتش هیچ تفکری نبود، هدف داشتم در زندگی؛ اما هیچ کدام از این هدف‌ها که می‌خواستم به آن‌ها برسم درونش تفکر نبود، وقتی وارد  کنگره شدم و وادی یک را که نوشتم فهمیدم تفکر اصلأ چه هست! اصلاً این را کسی به من یاد نداده بود که برای هر کار چگونه تفکر کنید. در ذهنم خیلی فکرها بود، تفکرات زیادی داشتم؛ اما آن تفکری که آقای مهندس در موردش صحبت می‌کند واقعاً نبود. همین شد که من در زندگیم یک حرکت اشتباه زدم در مورد کارم و خدا را شکر می‌کنم از آن کار و شراکت خودم را بیرون کشیدم، حالا ضرر مالی دیدم ؛اما آن ضرر مالی برایم مهم نبود چون من با تفکر درست توانستم از آن کار بیرون بیایم و هیچ وقت به خاطرش پشیمان نیستم.

در زندگی‌ها فراز و نشیب خیلی زیاد است، اگر یک روتین ساده و معمولی داشته باشد آن به درد نمی‌خورد، آقای مهندس می‌فرمایند: «اگر زندگی مثل فیلمی باشد که افراد بازیگر همه خوب، صبح صبحانه بخورند و بروند سر کار بعد از سر کار بیایند ناهار بخورند بعد یه چرت بزنند بعد تفریح کند، ما هیچ وقت چنین فیلمی را نگاه نمی‌کنیم حتی اگر نگاه کنیم حوصله‌مان سر می‌رود چون روتین زندگیش خیلی عادی است»، خب دقیقا زندگی‌های ما هم همین‌طور است، اگر یک روتین خیلی عادی داشته باشیم صبح بلند شویم صبحانه بخوریم،  شب هم بگیریم بخوابیم، آن روز هیچ حرکت درستی و هدفی نداشته باشیم، قطعاً زندگی برایمان یک‌نواخت می‌شود؛ پس مشکلات زندگی که برایمان پیش می‌آید سعی کنیم خودمان را انقدر عذاب ندهیم و اذیت نکنیم.

به‌جای این‌که خودمان را اذیت کنیم در مورد آن مشکل فکر کنیم درست فکر کنیم و درست تصمیم بگیریم، قطعاً اگر درست فکر کنیم و درست تصمیم بگیریم، می‌توانیم یک حرکتی انجام دهیم که راه برای ما نمایان شود. آقای مهندس می‌گویند: «حرکت کنید منتظر نباشید که راه برای شما نمایان شود در حرکت مشخص می‌شود». مثال جاده چالوس را برای ما می‌زد، شما از این‌جا که می‌خواهید حرکت کنید متوجه نمی‌شوید که کجا باید بپیچید، چپ یا راست بروید! وقتی حرکت کردید تابلوها به شما راه را نشان می‌دهد، که کجا بروید و چه کار کنید؛ پس در زندگی وقتی حرکت می‌کنیم راه مستقیم را برویم باعث می‌شوند به راحتی از فراز و نشیب‌ها عبور کنیم، راه را اگر درست انتخاب کنی خودش در زندگی تابلو دارد.

اگر راه صراط‌مستقیم برویم و درست انتخاب کنیم قطعاً برای من راه مشخص می‌شود، الان باید این کار را انجام بدهی، الان اینجا باید ایست کنی، الان از اینجا نباید بروی؛ پس از این حرکت کردن‌ها نترسید. وادی هشتم سه نکته مهم  دارد که می‌گوید، موقع حرکت کردن مهم‌ترین اصل این است که باید خواسته و هدف داشته باشیم و برای این خواسته و هدفمان باید به شدت بجنگیم و تلاش کنیم و تلاش‌مان یک ساعت، یک هفته و دو هفته نباشد؛ بلکه آن تلاش ممکن است زمان ببرد؛ پس اجازه دهید این زمان اتفاق بیفتد و ترسی نداشته باشید، سومین مسئله این است که در آن‌ راهی که ما قدم بر می‌داریم ممکن است هزاران راه انحرافی باشد ما نباید از آن راه انحرافی بترسیم، جاده همیشه مستقیم نیست، صراط مستقیم اسمش صراط مستقیم است، اتفاقاً راهی است که پر از پیچ‌وخم و راه‌های انحرافی دارد، این من هستم که باید با تصمیم درست و با تفکر درست و آموزش‌هایی‌ که در کنگره می‌بینم بتوانم راه را درست بروم.

در ادامه گرفتن نشان پیمان همسفر شیما از دستان راهنما همسفر لیلا

به همسفر شیما تبریک می‌گوییم و برایشان آرزوی موفقیت می‌کنیم. 

عکاس: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون‌ششم)
تاپیست: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون‌نهم)
ارسال: راهنماهمسفر حمیده نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پروین اعتصامی اراک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .