اول از همه خداوند را شاکر هستم که مسیر جدیدی را در زندگی من قرار داد که من و مسافرم در آن بتوانیم با بالا بردن نقطه تحمل و آموزش گرفتن جهانبینی به مقصد خود و آنچه پیش رو داریم برسیم.
اولین باری که اسم کنگره ۶۰ را شنیدم هیچ مفهومی برای من نداشت نمیدانستم چگونه جایی است. در واقع تا قبل از ورودم به کنگره از مکانی با این همه نظم و قانون چیزی نمیدانستم و فقط از تهدل برای مسافرم خوشحال بودم چون خودش خواست که از مصرف مواد رها شود
و خود را آزاد کند.
روزی که اولینبار وارد کنگره شدم همه چیز عجیب بود، میدیدم تمام کسانی که یکروز مصرف کننده بودند حالا با حال خوب در کنار هم نشستهاند و عشق و محبت در وجود همه موج میزد. از اینکه چگونه همدیگر را تشویق میکردند ؛ با ورودم به یک دنیای دیگری، در کنگره برای من باز شد. من با سن کم ازدواج کردم و در سن پایین مادر شدم ولی در همان سن کم مشکلات بسیاری را تجربه کردم.
از زندگی خود، حال خوبی نداشتم و به خاطر پسرم، همه چیز را به جان خریدم شجاعانهترین کاری که تا به حال انجام دادم، زمانی بود که از درون ویران بودم به زندگی ادامه دادم و هیچکس متوجه نشد. از دعاهایی که در سکوت شبانه نجوا میکردم و اشکهایی که بیصدا
فرو میریختم پا پس نکشیدم و ادامه دادم.
با اینکه مدت کوتاهی است که در کنگره هستم نشانهها برای من پیدا شد و من به چشم معجزه را دیدم. در جایی خوانده بودم جبران میشود آن روزها که صبور بودن آسان نبود و تو صبر کردی.
زمانی که حرکت کنیم متوجه خواهیم شد دری بر روی ما بسته نبوده؛ آنچه بسته بود ذهن و فکر ما بود و اینکه امیدوارم همه کسانی که در تاریکی به سر میبرند به این روشنایی برسند تا از این باتلاقی که برای خود و خانواده درست کردهاند رها شوند.
.jpeg)
و در آخر از جناب آقای مهندس بنیانگذار کنگره و همه کسانی که در این مکان مقدس خدمت میکنند و همچنین از راهنمایم خانم مریم تشکر میکنم.
خدای من از راهی که با امید میروم مرا با اندوه برنگردان من به پایان خوش
اینهمه صبر ایمان دارم تو تنها امید روزهای تلخ من هستی.
نویسنده: همسفر زهرا رهجو راهنما همسفر مریم ( لژیون اول )
ویرایش و ارسال: همسفر شقایق رهجو راهنما همسفر آرزو ( لژیون دوم )
همسفران نمایندگی دامغان
- تعداد بازدید از این مطلب :
64