English Version
This Site Is Available In English

حرکت یعنی عبور از شک و رسیدن به یقین

حرکت یعنی عبور از شک و رسیدن به یقین

اولین جلسه از دور بیست و دوم کارگاه‌های آموزش خصوصی ویژه مسافران آقا کنگره۶۰ شعبه باباطاهر همدان به استادی راهنمای محترم مسافر اسماعیل و نگهبانی مسافر محمدرضا و دبیری مسافر علی‌رضا با دستور جلسه (وادی هشتم و تاثیر آن روی من) یكشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد. 

 

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان اسماعیل هستم مسافر، شاکر خداوند هستم که یک بار دیگر به من اجازه دادند تا در این جایگاه بنشینم و به دوستان عزیز خدمت کنم.

سپاسگزار آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان هستم که این راه، مسیر و علم را کشف کردند که من اسماعیل بتوانم از آن استفاده کنم و به حال خوش و آرامش برسم. سپاسگزار راهنمای خودم و همه خدمتگزاران کنگره۶۰ و خدمتگزاران نمایندگی خودمان هستم که همه دست به دست هم دادند تا من بتوانم به رهایی برسم و همیشه قدردان آن‌ها هستم.

با حرکت راه نمایان می‌شود قبل از اینکه راجع به وادی هشتم بخواهم صحبت کنم از دو تا دستور جلسه قبل صحبتی کنم و اینکه زمانی وادی‌ها برای ما معنادار می‌شود که ما یک چیزهایی را بپذیریم و اعتقاد داشته باشیم.

اولین دستور جلسه ما صورت مسئله اعتیاد بود در لژیون به بچه‌ها گفتم که بیایید برای خودمان از این یک صورت مسئله دیگر طرح کنیم، صورت مسأله اعتیاد روشن شد، کلاس جهان بینی رفت، درمانش مشخص شد آمدند اینجا و دارند به درمان می‌رسند و به راحتی، گفتم بیایید برای خودمان صورت مسئله زندگی را مطرح کنیم اینکه مثلاً من فقط می‌خواهم مواد نکشم و اینکه آمده‌ام کنگره و دارم آموزش می‌بینم، اصلاً هدفم چیست؟ برای چه من می‌خواهم حالم خوب شود یا میخواهم به چه دردی بخورم؟ اینکه فقط مواد نکشم، در خانه یا جاهای دیگرهم می‌توانستم انجام بدهم، اینجا که آمده‌ام و دارد برای من هدف تعیین می‌کند و من برای خودم هدفی را مشخص کردم که هم برای خودم مفید و هم برای جامعه مفید باشم. می‌گویم که باید یک سری اعتقادات باشد، اینکه یک سری مسائل را بپذیریم، دستور جلسه هفته قبلی نظم و انضباط بود، خب من می‌گویم نظم یعنی هر چیزی سر جای خودش نظم می‌شود و به تعبیر دیگری نظم یعنی قانون و قانون هم وضع می‌شود که هر چیزی سر جای خودش باشد، پس نظم یعنی قانون و انضباط یعنی اجرای قانون.

اگر بخواهی به رهایی برسی و اینجا ماندگار باشی، باید بتوانی نظم داشته باشی و قوانین را اجرا کنی، یک سری قوانین اینجا را همه ما می‌دانیم مثلاً سر وقت در جلسه باشیم و اولین سی‌دی که گوش کرده‌ایم وظایف رهجو می‌باشد و در آن می‌گوید ما یک ربع قبل از ساعت ۵ باید درون جلسه حاضر باشیم، اگر اجرا کردیم یعنی آدم با نظمی هستیم و اگر اجرا نکردیم تا آخر جلسه بی‌نظم هستیم، این‌را مطمئن باشید؛ یعنی ما اصلی‌ترین رکن را یاد نگرفتیم، مقرراتی در هر جایی، سازمانی، کشوری و خانواده‌ای یک سری مقررات خوب وجود دارد و اگر نباشد نه آن خانواده و یا سازمان نمی‌تواند سرپا باشد و نه روابط بین آن‌ها درست اجرا می‌شود، بطور مثال فکر کنید یک خانواده نظم و انضباط نداشته باشد، ببینید چه اتفاقی می‌افتد، هر که هر کاری دلش می‌خواهد می‌کند و کلاً یک خانواده آشفته می‌شود، هر که از دور نگاهش کند می‌گوید: ای بابا نگاه کن این‌ها چقدر شلخته هستند!  

پس با اجرای قوانین به دیگران احترام گذاشته‌ایم هم متقابلاً به خود و باعث می‌شود دیگران نیز به ما احترام بگذارند، شک نکنید و منتظر این نباشید که اول به ما احترام بگذارند، ما باید احترام بگذاریم تا احترام به خودمان برگردد.

وادی هشتم با حرکت راه نمایان می‌شود، به یک شکلی واژه پنجم تمام کننده چهار وادی اول بود و وادی هشتم تمام کننده سه وادی قبل از خود، پس ما هیچ وقت با فکر تنها نمی‌توانیم به نتیجه برسیم و باید فکرهایمان را تبدیل به عمل کنیم، وقتی تصمیم به عمل کردن گرفتیم آن‌وقت مجبور می‌شویم از عقل‌مان هم استفاده کنیم. آدمی که راکت است و حرکت نمی‌کند، نیازی به عقل هم ندارد، چون جایی نمی‌خواهد برود یا کاری نمی‌خواهد کند، اما وقتی تصمیم به حرکت گرفتی مسلماً از عقل هم استفاده خواهی کرد.

در وادی ۷ می‌گوید: راه را پیدا کن، همه هم راه را پیدا کردیم هدف را هم برای خودمان تعیین کردیم تا به رهایی برسیم که حالمان خوش شود به آرامش برسیم خب این پیدا شدن راه است آیا با پیدا شدن راه همه چیز حل است؟ نه، تا ما حرکت نکنیم هیچ راهی به پایان نمی‌رسد و هیچ عملی انجام نمی‌پذیرد، پس همیشه می‌گویند: سفر هزار فرسخی هم با قدم اول شروع می‌شود، لذا ما تا قدم اول را برنداریم و حرکت نکنیم، راه برای ما نامعلوم است و باید حرکت کنیم تا به ترتیب برایمان آشکار شود. 

پس ما باید به این نتیجه برسیم تا حرکت نکنیم هیچ اتفاقی برای ما نمی‌افتد و هیچ مشکلی از ما حل نمی‌شود، یکی از مشکلاتی که همه ما انسان‌ها همیشه با آن دست به گریبان هستیم این است که منتظریم همه چیز عالی، نرمال و آماده باشد تا ما بتوانیم حرکت کنیم، من وضعیتم خوب بشود تا بروم و فلان کار را انجام دهم، خیر؛ تو حرکت کن تا وضعیت تو خوب شود، یا من نمی‌دانم همه چیز باید درست و فراهم باشد که مثلاً من بروم و اعتیادم را درمان کنم، پس باید حرکت کنی تا بتوانی به درمان برسی و اگر حرکت نکنی هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و باید به این ایمان بیاوریم که هیچ راهی برای ما به پایان نمی‌رسد و هیچ راهی برای ما پیدا نمی‌شود مگر با حرکت به سمت آن، اصلاً ما این را در کنگره یاد گرفته‌ایم، باور کنید من قبلاً خودم هم این اتفاق برایم افتاده بود و باید همه چیز آماده باشد تا مثلاً من بروم فلان کار را انجام دهم، پس وقتی حرکت می‌کنم و در یک مجموعه درستی در حال قدم گذاشتن هستم قطعاً نیروهای الهی هم به کمک ما می‌آیند البته اگر ایمان داشته و باورشان داشته باشیم، من اگر به همین نیروهای الهی اعتماد کنم و اعتقاد داشته باشم ترس را از من دور می‌کند، بعضی وقت‌ها ترس نمی‌گذارد من حرکت کنم مانند کسی که در داخل یک پله مانده و راهنمایش به او می‌گوید پله‌ات را کم کن سریع طرف می‌گوید: ای وای، ای خدا، من اگر یک یا نیم سی‌سی از دارو کم کنم می‌میرم و فلان و بهمان می‌شود، نه هیچ مشکلی پیش نمی‌آید. اگر ترس را از خود دور کرده و اعتماد کنی قطعاً مسیر برایتان مشخص و روشن می‌شود.

در یک کلام حرکت یعنی ایمان و ما ایمان داشته باشیم به راهی که داریم می‌رویم و کسی که در این راه دارد به ما کمک می‌کند و حرکت یعنی عبور از ندانستن‌ها به سمت دانستن‌ها، اصلاً ما توی این نوشتارهای خودمان نگهبان می‌خواند و می‌گوید اصلاً حرکت یعنی عبور از شک و رسیدن به یقین، از تاریکی به روشنایی اصلاً این می‌شود معنی حرکت و ایستادن سر جای خودمان جنگ، ترس و تاریکی می‌شود و نتیجه‌اش همین است و اینکه انسانی حرکت می‌کند که به خودش اعتماد دارد، اینکه من می‌توانم و حرکت می‌کنم و می‌توانم به نتیجه برسم، کسی که به خود ایمان ندارد نمی‌تواند حرکت کند.

در اینجا و فقط یک کلام و مطلب که برای من خیلی جالب است، معنی دیگر حرکت یعنی اعتقاد و اعتماد به خدا و بعد آن حرکت، در وادی ۸ می‌گوید: اعتماد و اعتقاد به خدا داشته باش و بعد حرکت کن و به نظر من اگر کسی به این نتیجه و معنی برسد، دیگر در زندگی به هیچ مشکلی نمی‌خورند. من از نظم مقررات و قانون اینجا گفتم دوستان من و ما افرادی هستیم که در این جامعه بادید منفی و دیگری به ما نگاه می‌کردند و یا می‌کنند وقتی در یک مسیری قرار گرفتم که بخواهم خودم را به انسان سالمی تبدیل بکنم از کارها و جاهایی که باعث می‌شود که حسم را خراب کنند، باید فاصله بگیرم و ما حرکت کنیم تا انشالله چیزهای خوب خوب خوب برای ما پیش بیاید، از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید ممنون هستم.

عکس: مسافر سعید (مرزبان خبری) لژیون مرزبانی 

تایپ: مسافر یوسف (لژیون ششم) خدمتگزار سایت 

تنظیم و ارسال: مسافر محمدرضا (لژیون هشتم) نگهبان سایت باباطاهر همدان 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .