جلسه هشتم از دوره چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی محمدیپور قم به استادی راهنما همسفر مریم، نگهبانی همسفر لیلا و دبیری همسفر شیرین با دستور جلسه «وادی هشتم ( با حرکت راه نمایان میشود) و تاثیر آن روی من » روز دوشنبه ۲۱ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpeg)
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که برای اولین بار توفیق حضور در این مکان مقدس را یافتم تا در کنار شما عزیزان آموزش ببینم و خدمت کنم. از راهنمای خودم، همسفر طیبه و ایجنت همسفر عطیه، همچنین از مرزبانان گرامی، صمیمانه سپاسگزارم که من را به این جایگاه دعوت کردند. در ابتدا، جا دارد به نمایندگیتان تبریک بگویم. درست است که حدود یک سال و اندی از آغاز فعالیت این نمایندگی میگذرد، اما من در همان بدو ورود، انرژی بالایی را از این فضا دریافت کردم. این انرژی، قطعاً به دلیل حضور عزیزانی است که چه بهعنوان پیشکسوت و چه بهعنوان اعضاء تازهوارد، با گرفتن شال و آغاز خدمت، در این نمایندگی مشغول فعالیت هستند. تبریک میگویم به همه شما عزیزان و امیدوارم که خدمتگزاران شایستهای از اینجا در کنگره۶۰ پرورش پیدا کنند.
دستور جلسه «وادی هشتم (با حرکت، راه نمایان میشود) و تاثیر آن روی من » است. این وادی از آن روزی آغاز میشود که ما بهعنوان انسان و اشرف مخلوقات، با خداوند پیمان بستیم که فرمانبردار قوانین الهی در زمین باشیم. قبل از این پیمان، منِ انسان، به واسطه وسوسههای شیطان، از بهشتی که خداوند برایم مهیا کرده بود، رانده شدم. البته این وسوسه نیز به اذن خداوند بود، تا انسان، در مسیر رشد و تعالی قرار بگیرد و برای جایگاهی والاتر، آماده شود. از همان ابتدا، خداوند به ما اعلام کرد که شیطان در کمین است و تمام تلاش خود را برای گمراهی انسان انجام میدهد. به ما هشدار داده شد که باید در مقابل این دشمن پنهان و آشکار، خود را قوی کنیم؛ چرا که ممکن است به زیباترین شکل ممکن، فریب بخوریم و از مسیری که خود انتخاب کردهایم، منحرف شویم.
هدف ما این است که از روز پیمان، به همان جایگاه اولیه بازگردیم؛ همانطور که در دعای کنگره۶۰ میخوانیم: به مکانی بازگردیم که از آن انشعاب پیدا کردهایم. اما چگونه؟ با گذر از سختیها، عشق، محبت و تجربیاتی که در این مسیر کسب میکنیم. در ظاهر شاید نقطه آغاز و پایان یکی باشد، اما تفاوت آنها در میزان درک، آگاهی و معرفتی است که در طول مسیر بهدست میآوریم.
وادی هشتم، مانند سایر وادیها، یک قانون است و مسیر صراط مستقیم را برای ما ترسیم میکند. اما ویژگی وادی هشتم این است که تأکید دارد باید حرکت کرد و نباید از حرکت کردن ترسید. تا قبل از این، هفت وادی را پشت سر گذاشتیم. در وادی اول، تفکر را آغاز کردیم؛ زیرا بدون تفکر نمیتوان حرکتی داشت. در ادامه، امید را تجربه کردیم، مسئولیتپذیری را آموختیم و فهمیدیم که باید ابتدا تلاش کنیم و سپس از خداوند یاری بخواهیم. یاد گرفتیم که باید مراحل تزکیه و پالایش را طی کنیم تا به آنچه میخواهیم برسیم. فهمیدیم که باید عقل را به فرماندهی جسم برسانیم و با گذر از وادی هفتم، به وادی هشتم رسیدیم؛ جایی که باید حرکت را آغاز کنیم.
اما حرکت، خود بهتنهایی نیازمند مؤلفههاییست: اولین آنها، نترسیدن از حرکت است. مثلاً اگر بخواهم خدمتی را شروع کنم، ممکن است بترسم که موفق نشوم. بهخصوص در نمایندگی، این ترس ممکن است مانع از حرکت من شود. من دوبار به اجبار راهنمایم برای مرزبانی اسم نوشتم و کاندیدا شدم، اما رأی نیاوردم. خودم هیچگاه پیشقدم نبودم. برای آزمون راهنمایی هم همینطور؛ ترس از شروع داشتم. در لژیون سفر دومیها شرکت میکردم. چون دیرتر از بقیه وارد شده بودم، آنها زودتر امتحان میدادند و من وقتی نمرات را میدیدم، انرژیام پایین میآمد. به خانم طیبه گفتم که اجازه بدهند در خانه مطالعه کنم. در همان یک ماه، روزی رسید که من توانستم سه سیدی را در یک روز بنویسم! کاری که الان حتی نوشتن یک سیدی در روز برایم دشوار است. در آن زمان، ۷۰ سیدی تعیین شده بود؛ نیمی از آنها را هنوز ننوشته بودم. اما با تمرکز و تلاش، توانستم بنویسم، بخوانم و گوش بدهم و شکر خدا، به نتیجه رسیدم.
پیامی که میخواهم بدهم این است: با نشستن و گفتن اینکه «نمیتوانم» و «حافظهام یاری نمیکند»، هیچچیز تغییر نمیکند. تا حرکت نکنم، هیچ اتفاقی نمیافتد. حتی اگر شکست بخورم، آن شکست، مسیر درست را به من نشان میدهد. میفهمم کجا اشتباه کردم و چگونه باید ادامه دهم. پس از کنار گذاشتن ترس، قدم بعدی داشتن یک خواست مشخص است؛ بدانم دقیقاً چه میخواهم: میخواهم مرزبان شوم، میخواهم دانشگاه قبول شوم، میخواهم ازدواج کنم و غیره. بعد از آن، باید یک خواست قوی داشته باشم؛ مثل انسان تشنهای که دنبال آب میگردد.
در مرحله بعد، راههای مختلفی پیش رویم قرار میگیرند؛ باید بین راه الهی و راه شیطانی انتخاب کنم. این انتخاب، بستگی به خردی دارد که از آموزشهای کنگره۶۰ و زندگی آموختهام. بعد از انتخاب راه درست، باید جبران خسارت کنم؛ اول از خودم، که بتوانم خودم را ببخشم، سپس از خانواده و جامعه.
امیدوارم همه ما بتوانیم بر حقه نفسمان غلبه کنیم و اگر خدمتی گرفتیم، در آن خدمت، استوار و پایدار بمانیم و خدمتگزاران خوبی برای کنگره۶۰ باشیم.
.jpeg)
مرزبانان کشیک: همسفر بهار و مسافر حمید
تایپیست: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون اول)
عکاس: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر حمیرا (لژیون دوم)
ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر طیبه لژیون (پنجم) دبیر سایت
ویرایش: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی محمدی پور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
307