به نام قدرت مطلق الله
چهارده وادی در راه سفر هست / به هر وادی بباید جان و دل بست
بود وادی اول با تفکر / شود آغاز ساختار و تصور
بدون فکر و با رویا و سرمست / رود سوی زوال هر آنچه که هست
قدم بر این جهان بیهوده ننهاد / گر حتی بگزرد این فکر از یاد
به دنیا هیچکس جز خویش انسان / به فکر خویشتن نبود بدین سان
به ایزد گر مسائل را سپردن / بود مسئولیت از خویش بردن
تفکر قدرت مطلق به حل نیست / به رفتن با رسیدن در تجلی است
بباید حکم عقل را همچو حاکم / کنیم اجرا چو فرمانده ی عالم
حقیقت رمز و رازی در نهان داشت / یکی ره یابی آن دیگری برداشت
به هشتم وادی می گردد ره آسان / که با حرکت شود راهت نمایان
ز کم گرد شروع هر چیز حالا / رود نقطه تحمل بیش و بالا
صفت های گذشته نیست صادق / چو جاری آفرید انسان را خالق
قسم بر بهر اقیانوس افشان / همی چشمه و رودهای خروشان
به آخر گر رسد هر راه و مجری / همان امر نخست می گردد اجرا
ز هر نقطه که پایان باشد هرجا / شود آغاز خط دیگر آنجا
چهارده وادی را گفتم بی منت / که در پایان عشق است و محبت
سروده ای از مسافر علیرضا لژیون نهم.
- تعداد بازدید از این مطلب :
78