English Version
This Site Is Available In English

درمان فقط در کنگره 60 برای من اتفاق می‌افتد

درمان فقط در کنگره 60 برای من اتفاق می‌افتد

جلسه پنجم از دوره دوم جلسات آموزشی‌ خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی سالار خمین با استادی مسافر محمدرضا و نگهبانی مسافر فرج و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه "وادی هشتم و تأثیر آن روی من " در روز یکشنبه ۲۰ مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد؛
انسان در زندگی‌اش هر جا که می‌خواهد حرکتی کند، باید یک هدف مشخصی داشته باشد. مهم است که هدف چیست؟ به قول استاد عزیزم، علی آقا، یک وقت می‌بینی که آدم هدفی ندارد و فقط به سادگی سوار تاکسی یا ماشینی می‌شود و به راننده می‌گوید برو. در این صورت، راننده هم باید بداند کجا شما را پیاده کند. وقتی هدفی نباشد، ممکن است بی‌هدف بگویی برو، اما کاملاً معلوم نیست کجا می‌خواهی بروی.

داستان من هم همین‌طور بود. در گذشته هدفی نداشتم و بی‌هدف بودم. در تلاش برای درمان یا ترک اعتیاد، راه‌های زیادی را تجربه کردم. همه راه‌ها را امتحان می‌کردم، ولی درمان واقعی نمیشدم. درمان فقط در کنگره 60 برای من اتفاق افتاد، بر اساس متدی که به من داده شد و راهی که پیدا کردم.

هدف مشخصی که برای خودم تعیین کردم باعث شد به هدف اصلیم برسم. حالا یک زمانی  مهندس چه کار می‌کند؟ یک روز فکر می‌کند و می‌گوید، "ببینم در روز چقدر مصرف می‌کنم." حالا فرض کن که مثلاً روزی پنج یا شش وعده مصرف دارم. اینجا هدف خود را مشخص می‌کند و راه را تعیین می‌کند.

زمانی که راه نمایان می‌شود، او می‌تواند برای برنامه بعدیش، به قول خودمان، هدف‌گذاری کند. مثلاً من که امروز هیچ وعده‌ای مصرف نکرده‌ام و روزی به طور میانگین پنج یا شش گرم مصرف می‌کردم، اگر یک وعده هم مصرف نکنم، هیچ اتفاقی نمی‌افتد. بعداً می‌آید روی متد کار می‌کند و همان متدی که ما الان داریم انجام می‌دهیم، استفاده می‌کند. این همانا روش درمانی است که تحت توفیق آقای مهندس در کنگره 60 دنبال می‌کنیم.
درمان فقط در کنگره 60 برای ما اتفاق می‌افتد. من خودم راه‌های متعددی را امتحان کرده‌ام. یکی می‌گفت فلان دارو را بخور، دیگری می‌گفت کار خاصی را انجام بده یا به فلان کمپ برو. نمی‌گویم همه نتایج خوبی گرفتند، ولی اکثر این تجربه‌ها برای من جواب ندادند. من تا هفده یا هجده سالگی پاک بودم، اما نتوانستم در آن پاکی باقی بمانم.

اما الحمدالله در کنگره 60 راه برایم نمایان شد. وقتی راه را پیدا کردم، هدفی برای خودم تعیین کردم و شروع کردم به فکر کردن که واقعاً چه می‌خواهم. هدف من این بود که به درمان برسم و در کنگره، روش و متدی کامل‌تر از آنچه که جاهای دیگر تجربه کرده بودم، یافتم.

به نظر من، وادی هشتم خیلی مشخص است. همه وادی‌ها خوبند و به ما کمک کردند. هر کدام‌شان مقوله‌ای دارد که وقتی به عمق آن می‌رویم، متوجه می‌شویم که در واقع خودمان در زندگی با این مشکلات‌ مواجه هستیم.
همه این موارد در رابطه با مسائل زندگی خودمان است و در اینجا معقولاتی هم وجود دارد. در وادی هشتم، درباره جبران خسارت صحبت می‌شود. جبران خسارت یک مقوله جداگانه است، که فلسفه‌اش در اینجا نیست اما بعداً درباره‌اش صحبت می‌شود. افرادی که در سفر دوم قرار می‌گیرند، کم‌کم تجربه می‌کنند. یکی از این مباحث، جبران خسارت است که ما سه نوع داریم: جبران خسارت از خودمان، از خانواده و از جامعه.

این جبران خسارت‌ها به این معنا نیست که صرفاً باید کار بزرگی انجام دهیم. به عنوان مثال، وقتی می‌خواهیم جبران خسارت از خانواده کنیم، نیازی نیست کار خاصی انجام بدهیم. حتی یک محبت ساده می‌تواند تأثیرگذار باشد. به عنوان مثال، می‌توانید یک چای یا میوه برای همسر خود ببرید؛ همین عمل ساده می‌تواند تأثیر زیادی داشته باشد. اینگونه اعمال، حتی اگر به ظاهر کوچک باشند، اما در واقع خیلی مهم‌اند یا مثلاً با یک شاخه گل خیلی ساده می‌توانیم یا با همان محبت کردن، خیلی از خسارت‌هایی که به خانواده زدیم را جبران کنیم. جبران خسارت همیشه نیاز به کار سنگینی ندارد؛ بلکه با اعمال ساده هم می‌توانیم این کار را انجام دهیم.

اما وادی هشتم واقعاً یک وادی شیرین و قشنگ است. ان‌شاءالله کسانی که سی‌دی وادی هشتم را  نوشتند و آن‌هایی که هنوز ننوشته‌اند، به خوبی متوجه ارزش این وادی خواهند شد.


نویسنده: مسافر احمد از لژیون دوم آقای علی
تنظیم و ارسال: مسافر عباس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .