یازدهمین جلسه از دوره سی و چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی شفا مشهد به استادی همسفر سمیه، نگهبان همسفر فاطمه و دبیر همسفر معصومه با دستور جلسه «وادی هشتم (با حرکت، راه نمایان میشود) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۲۱ مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا از راهنما همسفر معصومه تشکر میکنم که فرصت دادند در این جایگاه خدمت کنم. وادی هشتم میگوید: با حرکت راه نمایان میشود؛ این جمله برای من بسیار معنا دارد، چون یاد گرفتهام نباید منتظر بمانم، همه چیز ۱۰۰ درصد آماده و مهیا باشد تا من بخواهم شروع کنم؛ فکر میکردم همه چیز باید درست و سر جای خود باشد سپس شروع به حرکت کنم، اما واقعیت این است که اگر منتظر بمانم هیچ اتفاقی نمیافتد؛ راه فقط وقتی خود را نشان میدهد که شروع به حرکت کنم.
اوایل ورود به کنگره۶۰، پر از شک و ترس بودم؛ نمیدانستم در انتهای راه چه میشود، میتوانم موفق شوم یا خیر، تنها کار این بود که فقط حرکت و شروع به جلسه آمدن کردم، به حرف راهنما گوش کردم و سیدیها را نوشتم؛ همین قدمهای ساده باعث شد، یکییکی چراغهای مسیر برای من روشن و معنی این وادی برای من مشخص شود.
وادی هشتم میگوید: لازم نیست بدانم از ابتدای مسیر چه پیچ و خمهایی وجود دارد، با چه موانعی برخورد خواهیم کرد و اینکه چقدر زمان میبرد که به هدف خود برسیم؛ زیرا ممکن است در مسیر خیلی چیزها تغییر کند؛ همیشه راه سادهای که انتخاب میکردم، فکر میکردم خیلی راحت میتوانم انجام دهم؛ اما در مسیر با کلی چالش جدید روبهرو میشدم؛ اگر میترسیدم و حرکت نمیکردم، هیچگاه رشد نمیکردم. پس مهمترین پیام وادی این است که هیچگاه نباید بترسیم تأمل نکنیم و فقط حرکت کنیم؛ زیرا راه با حرکت خود را نشان میدهد.
حال چند نکته وجود دارد که حین حرکت باید به آنها توجه کنیم؛ اینکه بدانیم واقعاً چه میخواهیم؛ گاهی انسان حرکت میکند ولی خود نمیداند که چه میخواهد و به دنبال چیست؛ زمانی درگیر چندین هدف بودم، نمیدانستم کدام یک را انتخاب کنم؛ یکی رژیم و کاهش وزن بود؛ هدف دیگر اقدام برای فرزند دوم و دیگری یافتن شغل خوب که بتوانم در آن مشغول شوم؛ ولی چون تصمیم را مشخص نکرده بودم، نمیدانستم از کجا باید شروع کنم، هر حرکتی هم میکردم بینتیجه بود، باید هدف روشن باشد، تا مسیر مشخص شود؛ وقتی هدف مشخص شد، باید با تمام وجود آن را بخواهی؛ خیلیها فقط زبانی میگویند میخواهم ولی هیچ تلاشی نمیکنند؛ در صورتیکه خواسته واقعی یعنی چیزی که حاضری برای آن زحمت بکشی، تلاش و صبر کنی، زمین بخوری و دوباره بلند شوی.
برخی خواستهها مانند درخت هستند، باید کاشته شوند، مراقبت شوند، زمان بگذرد تا به ثمر برسند، اگر وسط راه از روی بیحوصلگی و ناامیدی، دست از تلاش بکشیم و خسته شویم، هیچوقت درخت ما به بار نمینشیند
ژ؛ بارها وزن خود را با شیوه و روشهای مختلف کم کردم؛ اما دوباره برگشته است به این خاطر که میخواستم زود به هدف خود برسم؛ اما یاد گرفتم هر چیزی که زود به دست میآید، زود هم از دست میرود؛ پس در هر چیزی باید پروسه زمانی آن بگذرد و باید صبر و نیز استمرار داشته باشیم همچنین به تلاش خود ادامه دهیم.
نکتهی دیگر اینکه همیشه در مسیر حرکت به چند راه برمیخوریم که برخی ارزشی و یکسری ضدارزشی هستند و انتخاب با خود ما است که کدام مسیر را برویم؛ وقتی عقل و ایمان را کنار گذاشتم، از مسیر اصلی دور شدم اما وقتی با خرد و آگاهی تصمیم گرفتم، راه درست خود را به من نشان داد؛ من تجربه این را داشتهام که انتخاب اطرافیان چقدر میتواند مسیر من را تغییر دهد؛ مدتی آدمهایی کنارم بودند که فقط غر میزدند، ناامید و ناشکر بودند و هیچ تلاشی برای زندگی نمیکردند؛ من هم کمکم مثل آنها شده بودم؛ با اینکه خود متوجه نمیشدم؛ اما وقتی کنار آدمهایی قرار گرفتم که اهل تلاش، رشد و صداقت بودند، تغییر کرده و مسیر من عوض شد و از اطرافیان انرژی، امید و حال خوب گرفتم، پس انتخاب دوستان و اطرافیان هم بخشی از انتخاب مسیر ما است
گاهی راه درست سختتر است اما در آخر به آرامش میرسیم؛ ولی راه اشتباه شاید ساده باشد، اما آخر آن به بنبست میرسد؛ در نهایت حرکت بدون جبران خسارت معنی ندارد؛ اول باید حساب خود را با خود تسویه کنیم و نیز جبران خسارت کنیم؛ چون دانسته یا ندانسته، با افکار منفی و رفتارهای اشتباه به جسم و روان آسیب زدیم و باید جبران خسارت کنیم.
اولین قدم برای من این بود که خود را ببخشم، جسم خود را ترمیم و روانم را بازسازی کنم؛ بعد از آن یاد گرفتم که باید از خانواده خود جبران خسارت کنم، با صداقت، احترام و عمل نه فقط با حرف، چون گاهی با خودخواهی و یا ناآگاهی به همسر و فرزندم آسیبهایی زدم که باید آن را جبران کنم و دیگر رفتارهای گذشته را انجام ندهم؛ همچنین در مقابل پدر و مادر سعی کنم صبر خود را بالا ببرم و در جای درست بتوانم به آنها خدمت کنم؛ در نهایت وقتی که به آرامش برسم؛ میتوانم برای جامعه هم مفید باشم.
وادی هشتم برای من یعنی حرکت، مسئولیتپذیری، صبر و ایمان، هر کجا که ایستادم گم شدم و هرجا که حتی با ترس و شک قدم برداشتم، راه برای من روشن شد، هیچ معجزهای در سکون اتفاق نمیافتد؛ معجزه وقتی اتفاق میافتد که ما تصمیم بگیریم قدم برداریم و حرکت کنیم.
اهدای نشان پیمان وادی هشتم همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون شانزدهم)

تقدیر از همسفران لژیون سردار
.jpg)
.jpg)
.jpg)
مرزبانان کشیک: همسفر ناهید و مسافر کاظم
عکاس: همسفر زکیه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون هشتم)
تایپیست: همسفر یاسمین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون شانزدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی شفا مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
137