جلسه چهاردهم از دوره دوم سری جلسات لژیون سردار کنگره ۶۰ نمایندگی دزفول، با استادی دنور مسافر یونس، نگهبانی دنور مسافر مهرداد، دبیری دنور مسافر رامین و خزانهداری دنور مسافر امین، با دستور جلسه «وادی هشتم: با جرکت، راه نمایان می شود» در روز یکشنبه 20 مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار نمود:
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان یونس هستم یک مسافر.
خدارا شاکر و سپاسگزارم که توانستم در این جایگاه قرار بگیرم و این حس و حال را تجربه کنم و تحت آموزش کنگره باشم.
تشکر میکنم از آقا مهرداد و آقا پژمان که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم و همچنین از آقای مهندس و خانواده محترمشان نهایت تشکر و قدر دانی را دارم.
بعضی وقت ها یک خاطراتی در ذهن آدم می آید که فراموش شده اند؛ یادم می آید یک دو ماه آخر مصرف مواد، قبل از این که وارد کنگره بشوم آنقدر که به هم ریخته بودم که شاید شب تا صبح 10 بار از خواب میپریدم، و در وضعیت خیلی بدی بودم.
قبل از این که وارد کنگره بشوم یک مبلغی به دستم رسید که کارم را بتوانم انجام بدهم اما آن مبلغ که می توانم بگویم میلیاردی هم بود، همش صرف مصرف مواد شد و چیزی از آن پول نماند؛ من ماندم و کلی بدهی و همچنین 180 میلیون وام ازدواجم را گرفتم و 145 میلیون آن را هم صرف مواد مخدر کردم و تقریباً تا 8 سال آینده که من قسط های وام ازدواجم را بدهم، هر ماه که این قسط را پرداخت بکنم، یک چکش و یاد آوری است بابت آن تخریب هایی که به خودم و خانواده ام وارد کردم.
خداراشکر که مسیر کنگره به من نشان داده شد و وارد این مسیر شدم، هیچ چیزی هم از من نخواست و تنها چیزی که از من خواسته شد این بود که سفرم را درست انجام بدهم، حتی من به یاد می آورم که 7 ماه سفر بودم، شعبه نیاز به کولر داشت و من یک عدد کولر داشتم که میخواستم آن را اهدا کنم به کنگره اقا پژمان قبول نکردند و اولویت راهنما فقط سفر رهجو است، در همچین بستری که هیچ چشم داشتی از اول ندارند و نهایت خدمت را به آدم میکنند، منی که درمان شدم و به زندگی برگشتم و به حال خوب رسیدم، می توانم بگویم که این حس و حالی را که دارم، شاید اگر مصرف کننده هم نبودم، نمیتوانستم به آن برسم من باید چه کاری انجام بدهم؟ آیا از لحاظ اخلاقی من وظیفه ای دارم که جبران بکنم یا خیر؟
.jpg)
کنگره هیچ انتظاری از کسی ندارد، اما من خودم را مدیون کنگره میدانم، خودم را بدهکار کنگره میدانم، و هرچه جلوتر می آیم که این بدهی ام را با کنگره کمی صاف کنم، میبینم که دارم بدهکار تر می شوم.
دو هفته من سفر بودم، روزای آخر سفر واقعا دلم میخواست در کنگره باشم، یعنی احساس میکردم از یک جوی که من متعلق به آن هستم دور افتادم و هیچ کس بانی و باعث آن دور افتادن نبود بجز خودم و شاید این تعطیلاتی که داشتیم، مثل تعطیلات عید یا تعطیلات تابستانی، این ها هم دقیقاً همین حس و حال را به من دست می داد که کنگره جایی است که من باید باشم و از این بابت خوشحال هستم که در کنگره حضور دارم.
در رابطه با دستور جلسه، آقای مهندس میفرمایند که: من یک زمانی بدهکار بودم، و هر روز می رفتم شاه نعمت الله ولی و می گفتم که یک کاری بکن که این کار من درست بشود، اما با سکون هیچ اتفاقی نمی افتد، ما باید خودمان بتوانیم حرکت کنیم و وقتی هم که حرکت کردیم، هرچه که می رویم جلوتر هرجا لازم باد مسیرمان را اصلاح می کنیم، اما قبل از آن یک تفکری بکنیم، که بتوانیم در مسیر کنگره باشیمف در مسیر توسعه و پیشرفت خودمان باشیم.
لژیون سردار لژیونی است که به من یاد داد برای این که چیزی را بدست بیاورم اول باید ببخشم.
امیدوارم که من نوعی بتوانم در این مسیر باشم و بتوانم گذشت و بخشش را یاد بگیرم و در جهت این که کنگره توسعه پیدا کند.
یکی از پایه های مهم کنگره، پایه های مالی است که وظیفه آن به دوش خودمان است و هیچ کسی از بیرون از کنگره، نمیتواند به کنگره کمک کند؛ بودند کسانی که می خواستند کمک کنند اما آقای مهندس قبول نکردند.
من توفیق این را داشتم که سال گذشته دنور بشوم و حقیقتاً این مبالغ در مقایسه با پول هایی که در مصرف مواد مخدر از دست دادم اصلاً عددی نیست اما حتماً سعی می کنم که امسال با تمام توان بتوانم یک مقداری از آن بدهی خودم را به کنگره جبران کنم.
از این که به صحبت های من گوش دادید ممنونم.
- تعداد بازدید از این مطلب :
101