دهمین جلسه از دور چهل و هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره۶٠ نمایندگی عمان سامانی شهرکرد، به استادی راهنمای محترم مسافر اصغر، نگهبانی مسافر منوچهر و دبیری مسافر بهزاد با دستورجلسه "وادی هشتم، با حرکت راه نمایان میشود." در روز یکشنبه 20 مهرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سلام دوستان، اصغر هستم یک مسافر.

در ابتدا تشکر میکنم از نگهبان، دبیر جلسه و گروه مرزبانی که این فرصت خدمت را به بنده دادند.
در خصوص دستور جلسهی این هفته با عنوان «با حرکت راه نمایان میشود» باید بگویم که دستورجلسههای هفتگی بهویژه وادیها برای من بسیار جذاب هستند. زیرا زمانی که سیدیها یا کتاب عشق را مطالعه میکنم، متوجه میشوم چرا در زندگی کم آوردهام و چرا در تاریکیها فرو رفتهام.
از اولین وادی که تفکر است تا وادی هفتم، رابطهای مستقیم با وادی هشتم دارند؛ چراکه با تفکر است که حرکت، مفید و سازنده میشود و بدون تفکر، هرگز به نتیجهی مطلوب نخواهیم رسید.
در گذشته اگر هم تفکر میکردم، تفکرم اشتباه بود و به همین دلیل در بسیاری از کارهایم شکست میخوردم. کنگره دقیقاً روی همین نقطهضعف ما دست میگذارد و به ما نشان میدهد کجا اشتباه کردهایم و چگونه میتوانیم با آموزش، آگاهی پیدا کنیم، خوب و بد را تشخیص دهیم و حکم عقل را اجرایی کنیم.
پیشتر شاید خوب و بد را میدانستم، اما توان اجرای حکم عقل را نداشتم. زمانی که وارد کنگره شدم، وادی اول به من گفت «تفکر کن» و روش درست تفکر کردن را آموختم. وادی دوم یادم داد از ناامیدی خارج شوم، چون من برای خودم شخص مهمی هستم. و به همین ترتیب، وادیها تا وادی هفتم هرکدام نکات عمیقی دارند. وادی هفتم میگوید: «رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است؛ یکی یافتن راه و دیگری آنچه از راه برداشت مینماییم.»
اینجا بود که با آموزشهای کنگره، صراط مستقیم را شناختم و توانستم راه را از بیراهه تشخیص دهم.
بهنظر من، وادیهایی که کنگره در اختیار ما قرار میدهد، همانند ۱۴ ابزار قدرتمند برای درست زندگی کردن و دگرگون ساختن مسیر زندگی هستند.
من در گذشته کارمند بودم، اما وقتی توانستم شال راهنمایی را دریافت کنم، بهدلیل تداخل شغلم با خدمت در کنگره، از کار خود استعفا دادم. ما گاهی اوقات از تغییر میترسیم، میترسیم که با انجام کاری، زندگیمان زیر و رو شود؛ اما باید بر ترس غلبه کنیم. چه بسا آنچه تغییر میکند، بهتر از قبل باشد.
در وادی هشتم گفته میشود: «با حرکت، راه نمایان میشود.»
اولین قدم در این مسیر، جبران خسارت است.
۱. جبران خسارت از خود
نخست باید از خودمان جبران خسارت کنیم، زیرا من در دوران گذشته به جسم، روان و زندگیام آسیبهای زیادی وارد کردهام.
با آموزشهای کنگره ۶۰ میتوانم این لطمهها را جبران کنم و جسم و روان خود را بازسازی نمایم. با گوش دادن به سیدیهای جناب مهندس، بهویژه در موضوعاتی چون ساختار جسم، تغذیه و تعادل جسم و روان، آموختهام چگونه بهتدریج خودم را بازسازی و احیا کنم.
۲. جبران خسارت از خانواده
دومین مرحله، جبران خسارت از خانواده است.
برای این کار، ابتدا باید خودم را دوست داشته باشم تا بتوانم خانوادهام، رهجوهایم و دیگران را نیز دوست بدارم. اگر من در تعادل نباشم و خودم را دوست نداشته باشم، نمیتوانم به دیگران خدمت کنم.
در زمان مصرف و تاریکی، همیشه حال بدی داشتم و در تمام آن سالها شاید حتی یک ماه هم زندگی واقعی نکرده بودم. این وضعیت ممکن است برای بسیاری از مصرفکنندگان آشنا باشد.
اما وقتی در تعادل روحی باشم و حال خوبی داشته باشم، نیازی نیست با صدای بلند بگویم «من خوبم»؛ زیرا انرژی درون انسان جاری است و این انرژی، بیآنکه سخنی بگویم، به خانواده، رهجوها، همکاران و اطرافیانم منتقل میشود.
من باید از خانوادهام جبران خسارت کنم، زیرا در دوران مصرف به همسفرم از نظر روحی و روانی آسیبهای زیادی رساندم. همسفرم در آن زمان شرایط روحی بسیار سختی داشت و برای آرامش از داروهای اعصاب و روان استفاده میکرد.
یادم هست روزی همسفرم داروهایش را نزد خانم مرجان آوردند و ایشان پس از دیدن داروها گفتند: «این داروها بسیار خطرناک هستند و فقط برای بیماران بستری با وضعیت حاد در بیمارستانهای اعصاب و روان تجویز میشوند.»
آنجا بود که متوجه شدم چه خسارت بزرگی به همسفرم وارد کردهام.
تنها کاری که یک سفر اولی میتواند برای جبران خسارت از خانواده و پدر و مادر انجام دهد، این است که درست سفر کند و به تعادل برسد.
اگر کسی بتواند همسفرش را به کنگره بیاورد، بهنظر من تا حدود زیادی خسارتهایی را که در گذشته وارد کرده، جبران خواهد کرد.
بهیاد دارم زمانی که همسفرم از خسارتهایی که به او زدهام صحبت میکرد، همیشه میگفت:
«اگر تمام خسارتهایی که زدهای را ببخشم، فلان مورد را هرگز نمیتوانم ببخشم.»
اما امروز، شکر خدا زندگی آرام و متعادلی داریم و هرچه بیشتر به کنگره میآییم، بیشتر در صراط مستقیم قرار میگیریم.
این حرکت برای خودنمایی نیست، بلکه برای رسیدن به جهانبینی است، زیرا شفای من در جهانبینی نهفته است.
در پایان میگویم: هرکسی که همسر دارد و میخواهد از او جبران خسارت کند، باید او را به عنوان همسفر به کنگره بیاورد، چراکه این کار، حرکت در صراط مستقیم است.
۳. جبران خسارت از جامعه، طبیعت و اجتماع
آخرین مرحله و گام در جبران خسارت، جبران خسارت از جامعه، طبیعت و اجتماع است.
من باور دارم حتی اگر روزی در طبیعت زبالهای انداخته باشم یا شاخهای از درختی را شکسته باشم، باید تاوان آن را بدهم. همچنین اگر به دیگران آسیب رسانده باشم یا از کسی بدگویی کرده باشم، بدون شک در نظام هستی باید پاسخ آن را بپردازم.
زیرا در کائنات، هر عملی که انجام دهی، چه در خفا باشد و چه در آشکار، نتیجهاش به خود انسان بازمیگردد.
بنابراین، در مرحلهی سوم باید از جامعه جبران خسارت کنم.
تمام این مراحل، چه جبران خسارت از خود، چه از خانواده و چه از جامعه، برای آن است که من به آرامش واقعی برسم.
اگر بتوانم خودم را ببخشم و جسم و روانم را بازیابم، تمام نفع آن برای خود من است.
مانند بیماری که از شدت درد حاضر است همه چیزش را بدهد تا دیگر درد نکشد، من نیز برای رهایی از دردهای درونی و رسیدن به آرامش، باید این مسیر را طی کنم.
اگر همسفرم را به کنگره بیاورم و او نیز از آموزشها بهرهمند شود، آرامشی که در زندگی ما ایجاد میشود دوچندان خواهد بود. اما اگر به خانه بازگردم و همسفری داشته باشم که به واسطهی تخریبهای گذشته هنوز در تعادل روحی و روانی نباشد، من نیز دوباره آسیب میبینم و انرژیام تخلیه میشود.
در مجموع، تمام این حرکتها برای آن است که حال من خوب شود، در آرامش باشم و در مسیر صراط مستقیم حرکت کنم.
لژیون سردار
در مورد لژیون سردار نیز لازم میدانم جملهای بگویم.
به نقل از جناب مهندس: «افراد زرنگ کسانی هستند که بتوانند در کنگره هزینهای کنند و در ساختن حتی یک خشت از کنگره سهیم باشند.»
من در لژیون سردار، در حضور دوستان و پهلوانان حاضر گفتم که پهلوانی به زور بازو و قدرت بدنی نیست؛ پهلوانی و جوانمردی درخور افرادی همچون آقای داریوش، حسین، مسعود و حمید و امثال ایشان است، زیرا این صفت شایستهی کسانی است که زورشان به خودشان میرسد.
قدرت بدنی ممکن است در هرکسی باشد، البته که همیشه دستی بالاتر از دست دیگر پیدا میشود، اما پهلوانی واقعی از آگاهی و درون انسان سرچشمه میگیرد.
ما باید هر آنچه در توان داریم در مسیر کنگره بگذاریم، چراکه ممکن است روزی دیگر فرصت قدمبرداشتن در این راه برایمان فراهم نباشد.
این حرکت اجباری نیست، بلکه فرصتی است که به ما داده میشود تا لذت بخشندگی و خدمت مالی را تجربه کنیم.
اگر حمایتهای مالی نبود، نه کنگره و نه شعبههایی مانند شعبهی عمان سامانی وجود نداشتند، زیرا رشد و گسترش هر شعبه، به پشتیبانی مالی اعضا وابسته است.
باید قدر محیط مقدس و امن کنگره را بدانیم.
من همیشه به رهجوهایم میگویم: هر زمان حال خوشی نداشتید، ساعتی زودتر به کنگره بیایید، چون از شعاع چند کیلومتری این مکان، در امنیت و آرامش قرار میگیرید و بهنوعی بیمهی کنگره میشوید.
در پایان باید بگویم: حیف است که ما فقط برای درمان به کنگره بیاییم؛
زیرا کنگره دنیایی از رشد، آموزش و زیبایی در خود دارد، و هرچه در این مسیر پیش برویم، زیباییهای بیشتری خواهیم دید.
از همهی شما ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.

عکسبرداری: مسافر میلاد لژیون هشتم
نگارش: مسافر حامد لژیون بیست و یکم
ویرایش و ارسال: مسافر حمید لژیون نوزدهم
با احترام مرزبان خبری مسافر وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
147