یازدهمین جلسه از دورهی هشتم لژیون سردار نمایندگی یاس اصفهان، با استادی مسافر وجیهه، نگهبانی مسافر نیکی و دبیری پهلوان مسافر هاجر، با دستور جلسهی «وادی هشتم و تأثیر آن روی من»، روز شنبه ۱۹ مهرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۹:۰۰ صبح آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان وجیهه هستم یک مسافر.
ابتدا از خداوند سپاسگزارم که توفیق خدمت در این جایگاه را به من عطا نمود. این اولین تجربهی من در جایگاه استادی لژیون سردار است و امیدوارم بتوانم به شایستگی حق مطلب را ادا کنم. از نگهبان و دبیر لژیون سردار سپاسگزارم که این فرصت خدمت را به من دادند.
دستور جلسه، وادی هشتم با عنوان «با حرکت، راه نمایان میشود» است. از وادی اول، که با تفکر و ساختارها آغاز میشود، تا وادی هشتم، که با حرکت راه نمایان میگردد، راه و چاه به ما نشان داده میشود تا بدانیم در هر کاری باید با تفکر و اندیشه قدم برداریم. تا زمانی که به وادی هشتم میرسیم، باید فکر خود را به مرحلهی عمل درآوریم؛ در غیر این صورت، گویی هیچ حرکتی انجام ندادهایم.
اگر فقط فکر کنیم و به دنبال راه و چاه باشیم، اما حرکتی نکنیم، هیچ پیشرفتی حاصل نخواهد شد. من در مسیری که قرار میگیرم، هم با ارزشها و هم با ضدارزشها روبهرو میشوم. این به خرد من بستگی دارد که کدام مسیر را انتخاب کنم تا منفعت من در آن باشد و بتوانم راه درست را تشخیص دهم. اگر در جای خود بایستم و هیچ حرکتی نکنم، قطعاً بهجای صعود، دچار سقوط خواهم شد.
اگر بخواهم از تجربهی خود بگویم: من در سفر اول با مشکلات مالی مواجه بودم؛ حتی برای تهیهی دارو و رفتوآمد نیز دچار مشکل بودم. در روز گلریزان، با قرض کردن مبلغ ۷۰۰ هزار تومان در جشن شرکت کردم. همان روز، نیت کردم که خداوند به من توفیق دهد تا بتوانم عضو لژیون سردار شوم. با اینکه هیچگونه شناختی از لژیون سردار نداشتم، اما در راستای این خواسته تلاش کردم.
خاطرم هست، سه ماه از رهایی من گذشته بود که در شغلی مشغول به کار شدم. در آن زمان، حقوق ماهیانهی من سه میلیون تومان بود و با لطف خداوند و از محل همان درآمد، توانستم عضو لژیون سردار شوم.
اگر تنها فکر و هدف من لژیون سردار بود، اما هیچ حرکتی برای آن انجام نمیدادم، قطعاً اکنون قادر به حفظ صندلی خود در لژیون سردار نبودم.
خداوند در کلامالله میفرماید: «ادعونی استجب لکم» یعنی مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم؛ اما این آیه به تنهایی کافی نیست، زیرا تنها خواستن از خداوند ملاک عمل نمیباشد. باید حرکت کرد، همانطور که میگویند: «از تو حرکت، از خدا برکت.»
ما باید برای خواستههای خود تلاش کنیم. من حدود سه سال در آن شغل فعالیت داشتم و در فروردین امسال قرارداد من به پایان رسید. همیشه با خود فکر میکردم: آیا ممکن است خودم صاحب شغل و مغازهای شوم؟
بعد از فروردین، حدود یک ماه فقط در فکر بودم؛ از یک سو بیکاری، و از سوی دیگر، فقط تفکر بدون عمل. احساس کردم بهسمت نابودی میروم؛ مانند آبی که در مرداب راکد میماند و به مرور دچار فساد میشود.
اما به نقطهای رسیدم که به خود آمدم و تصمیم به حرکت گرفتم. همانگونه که در وادی هشتم میگوید: «نترس، پرواز کن و حرکت کن؛ زیرا با حرکت، راه نمایان میشود.» ما بهخوبی میدانیم هیچ جادهای وجود ندارد که بتوانیم از ابتدای آن، انتهای مسیر را ببینیم.
آهستهآهسته حرکت را آغاز کردم و بعد از یک ماه برای اجارهی مغازه اقدام نمودم. با سختی توانستم یک مغازهی کوچک برای خودم اجاره کنم. من این حرکت و اقدام را فقط مدیون لژیون سردار هستم. منی که سه سال پیش برای تهیهی داروی خود دچار مشکل بودم، اکنون میتوانم مغازهای برای خود اجاره کنم.
تمام اینها را مدیون کنگره، آموزشهای آقای مهندس، لژیون سردار و توفیقی میدانم که خداوند شامل حال من کرده است. اکنون نیز تلاش میکنم تا این صندلی را حفظ کنم و به دنوری و پهلوانی بیندیشم.
میدانم اگر حرکت و تلاش داشته باشم، به این خواستهی خود نیز خواهم رسید.
کنگره نیازی مالی به منِ مسافر یا همسفر ندارد، اما زمانی که من بتوانم معنای واقعی بخشش و بخشیدن را درک کنم، آنگاه میتوانم از مال خود بگذرم و ببخشم. وظیفهی من ایجاب میکند که چراغ این بستر را برای آیندگان روشن نگاه دارم.
از اینکه با سکوت زیبایتان به صحبتهای من گوش کردید، از همهی شما سپاسگزارم.
تایپ: مسافر هاجر، دبیر لژیون سردار
ویرایش: مسافر مینا، لژیون چهارم
عکس: مسافر هستی، لژیون یکم
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
66