«ستونهای استوار بنا: آموزش، ظرفیتسازی و فرمانبرداری در مسیر رهایی»
جناب مهندس در سیدی «رَبّ» به دو موضوع اشاره داشتند که کاملاً به هم مرتبط هستند. از همان روزهای اولی که کنگره کار خود را آغاز کرد، جناب مهندس بر مسئله جهانی شدن کنگره و ارائه تئوریها به زبان علمی تمرکز داشتند. برای مثال، میتوان به تاریخ اولین مقاله در سال ۱۳۷۸ با عنوان «صورتمسئله اعتیاد» و صحبتهای ایشان مبنی بر ایجاد آکادمی و گرفتن شربت OT زیر نظر کلینیک اشاره کرد.
از این رو، هر قدمی که برداشته شد، بسیار دقیق و حسابشده بود؛ چرا که ایشان میدانستند این بنا برای سرپا ماندن در آینده، نیازمند ستونهای محکم و استوار است. بدون شک، یکی از مهرههای بسیار مهم برای حفظ و نگهداری هر بنا، ساکنین آن شهر یا بنا هستند. به همین دلیل، آموزش و پرورش افراد آغاز شد.
گاهی اوقات از خود میپرسیم: علت این همه سختگیری چیست؟ چرا باید یک راهنما برای چهار سال خدمت رایگان، تا این حد تحت آموزش قرار بگیرد؟ چرا باید یک نفر سفر اولی ۱۰ الی ۱۱ ماه سفر کند و اینقدر نظم و انضباط را فرا بگیرد؟ چرا باید افراد از نظر تغذیه سالم و اضافه وزن، زیر نظر راهنما قرار بگیرند تا به وزن ایدهآل برسند؟ چرا باید شخصی برای خدمت کردن رایگان، سیگار خود را درمان کرده باشد؟ و چرا باید شخص بعد از سفر اول همچنان به نوشتن سیدی ادامه دهد؟
هزاران سوال و یک جواب: بهخاطر اینکه افرادی از بین این آموزشدیدهها به ظرفیت لازم برسند تا توانایی هدایت قسمتی از این ناو عظیم که در اختیارشان قرار میگیرد را داشته باشند. گماردن افراد لایق در ساختن و احیا نمودن هر شعبه بسیار مهم است. برای اینکه افراد به ظرفیت و لیاقت کافی برسند، در مرتبه اول، آموزش نقش اصلی را ایفا میکند. رهجو باید برای کنگره پرورش داده شود، نه برای راهنما و استفادههای شخصی.
بعد از آموزش، فیلترهای زیادی را رد میکند تا به جایگاه خدمتی برسد. بسیار مهم است که از این لحظه، یعنی شروع خدمت، دیگر راهنما یا دوست لژیونی، در نحوه خدمتگزاری فرد دخالتی نداشته باشد. این خدمت، سختیها و انتخابهایی که سر راه خدمتگزار قرار میگیرند، سهم آن شخص است که برای بهدست آوردن ظرفیت بیشتر باید خود، آنها را حل کند؛ حتی اگر اشتباه باشد. شخص فرصت اشتباه کردن و سپس «درست کردن اشتباه» را دارد؛ این موضوع، یادگیرنده است.
در حقیقت، جناب مهندس میگویند: هر کجا دیدید در جایگاههای خدمتی مشکلی پیش آمده، باید برویم و ببینیم آیا شخص مشغول نوشتن سیدیهای هفتگی خود میباشد یا خیر.
باید سکان در دست کسانی قرار بگیرد که نژاد، قوم، قبیله و محله برایشان معنا ندارد. باید سکان در دست کسانی قرار بگیرد که با وجود توانایی دیدن و شنیدن، همه چیز را نبینند و همه چیز را نشنوند. دیدن و شنیدن تمام مسائل و واکنش هیجانی، نشان از نبود علم و آگاهی فرد میدهد.
باید سکان در دست کسانی قرار بگیرد که آموزشها را بدون کم و کاست کامل از ناخدای کشتی کنگره دریافت کرده باشند. جناب مهندس این سیستم را با افرادی شروع کردند که در جامعه هیچکس به آنها نگاه هم نمیکرد و حتی نمیشد اختیار یک نفر را به آنها واگذار کرد؛ ولی امروز همان افراد ایجنت و مرزبان هستند و در حال مدیریت ۸۰۰ نفر با برگزاری بهترین جلسات کنگره میباشند.
به راستی، این همه زیبایی، ختم به خیر شدن، رهایی و نجات انسانها، چیزی است به جز اجرای قوانین، حرمتها و فرامین الهی؟ این همه تغییرات یک شخص مصرفکننده طی ده ماه سفر، حاکی از داشتن مربی و معلمی دانا و رند است که به تمام جزئیات صور آشکار و پنهان انسان واقف است.
انسان باید در طول مسیر تکاملی خویش همواره تلاش کند که صدای ضعیف شده «روح» را بشنود. روح، تحت امر خداوند رَبالعالمین است. متأسفانه انسان به علت نداشتن آگاهی، ممکن است دانسته یا نادانسته سالها مسیری را اشتباه رفته باشد و همین امر باعث شده که صدای لطیف روح را نشنود. تنها راه برای اینکه زنگار و گرد و غبار بسته شده روی روح کنار برود، فرمانبرداری از «رَبّ» (معلم یا راهنمای خویش) میباشد. در ادامه، برای ماندن در کنگره۶۰ نیازمند افرادی هستیم که زحمت زدودن این ناخالصیها را از خود کشیده باشند.
تایپ: مسافر حامد لژیون نوزدهم
عکس: مسافر مرتضی لژیون یازدهم
ویراستار: مسافر موعود لژیون نهم
تنظیم و ارسال: مسافر حجت لژیون شانزدهم
نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
248