English Version
This Site Is Available In English

با عشق خدمت کنم

با عشق خدمت کنم

باید بدانیم که اگر خداوند چیزی را از ما می‌گیرد در عوض می‌خواهد چیز بهتری به ما بدهد؛ بنابراین از این حکمت خدا به این نتیجه می‌رسیم که ببخشیم و این بخشش هم مادی و معنوی باشد و هم بخشش اشتباهات دیگران. خداوند چندین برابر آن خوبی را به ما برمی‌گرداند؛ پس ببخشیم تا بخشیده شویم؛ چون لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست.

همسفر نرگس به همراه مسافرشان رضا با آنتی‌ایکس مصرفی شیره و تریاک وارد کنگره شدند و به راهنمایی مسافر مهدی و همسفر زهرا به مدت ۱۰ ماه و 15 روز به روش DST همراه با داروی اپیوم سفر کردند. در حال حاضر 5 سال و 4 ماه است که با دستان پرتوان آقای مهندس از بند اعتیاد آزاد و رها هستند و در ادامه سفر نیکوتین داشتند به راهنمایی مسافر محسن و مدت رهایی 5 سال و 3 ماه و رشته ورزشی ایشان بدمینتون و مسافرشان والیبال است. راهنما همسفر نرگس به لطف خداوند و آموزش‌های کنگره۶۰ در جایگاه‌های خدمتی از جمله: دبیری، نگهبانی، نشریات، نگهبان‌ سایت، مسئول سیستم صوتی، راهنمای تازه‌واردین به صورت انتصابی، یک دوره مسئول امتحانات، راهنمای DST، سه دوره سرداری و یک دوره دنوری و نگهبان لژیون سردار را تجربه نموده‌اند و اینک در خصوص «به پایان رسیدن خدمت در جایگاه نگهبان لژیون سردار» گفتگویی با ایشان داشتیم که تقدیم نگاه شما مهربانان همیشه همراه می‌نماییم.

درابتدا به شما راهنما همسفر نرگس بابت تمام خدماتی که برای نمایندگی زاگرس تاکنون انجام داده‌اید به ویژه نگهبان لژیون سردار خداقوت می‌گویم، امیدوارم که برکت آن در زندگی شما جاری و ساری باشد.

لطفاً بفرمایید مهم‌ترین مسئولیت نگهبان لژیون سردار چیست؟

در ابتدا خداوند را شاکر و سپاسگزارم بابت امروز و این لحظه و از شما بابت این مصاحبه ممنون و سپاسگزارم. مصاحبه چون برای لژیون سردار است یک حال و هوای دیگری دارد. مهم‌ترین مسئولیت نگهبانی لژیون سردار به نظر من جدا از این‌که یک‌سری مسئولیت‌های نمایان دارد؛ مثلاً این‌که حواسش به پرداختی‌ها، دریافتی‌ها و جشن گل‌ریزان باشد و این‌که به مدت ۱۴ ماه مسئولیت مالی بخش همسفران به عهده نگهبان است؛ اگر من بخواهم این بخش را کنار بگذارم به نظر من مهم‌ترین مسئولیتی که نگهبان لژیون سردار باید داشته باشد این است که عاشق باشد و عشق داشته باشد، با عشق مسئولیت و کار خودش را انجام دهد و در ادامه بتواند این عشق را به تمام اعضاء انتقال دهد و به تمام عزیزانی که برای اولین بار در لژیون سردار می‌نشیند وقتی که آن عشق خودش را انتقال می‌دهد می‌تواند آن حس بخششی را که خودش درک کرده آن حس را به دیگران منتقل کند. وقتی با عشق خدمتم را انجام می‌دهم و آن حس بخششم را انتقال می‌دهم، بعد می‌توانم آن حال خوبم را به بقیه منتقل کنم و می‌توانم آن تاثیرگذار بودن را در بقیه افراد ببینم. فکر می‌کنم این یک رسالتی است که به عهده من است؛ اگر من در جایگاه نگهبانی قرار می‌گیرم باید خیلی خوب از پس این مسئولیت بر بیایم.

به نظر شما چرا مشارکت مالی در ساختار کنگره۶۰ اهمیت دارد؟

آقای مهندس می‌فرمایند: «اگر یک ساختاری بخواهد کار خودش را انجام دهد، نیاز به سه مولفه دارد: نیروی متخصص، منابع مالی و منابع آموزشی؛ حال اگر یک ساختاری منابع مالی نداشته باشد و آن دو مورد را داشته باشد به هیچ‌جا نمی‌رسد، ما این سه مورد را در کنار یکدیگر می‌خواهیم. این جمله از آقای مهندس را هیچ‌ وقت یادم نمی‌رود که همیشه در سی‌دی‌هایشان می‌فرمایند: «گاوی که نان گدایی بخورد، زمین را شخم نمی‌زند». ما اگر می‌خواستیم به دیگران و به بیرون از کنگره وابسته باشیم و برای هر کاری از بقیه کمک مالی دریافت کنیم و بگوییم ما را در این بخش و آن بخش حمایت کنید به هیچ کجا نمی‌رسیدیم. بیرون از کنگره جوابگوی نیازهای ما نیستند، این‌که بخواهیم یک کاری انجام دهیم؛ مثلاً یک ساختمان بسازیم و برای این ساختمان بخواهیم از دیگران پول بگیریم، وقت و زمان خودمان را هم از دست می‌دهیم، منتظر این باشیم که حال چه کسی می‌خواهد به ما کمک کند و از دست دادن یک سری چیزها در کنار این است. در ساختار مالی در هر چیزی، مشارکت مالی اعضاء نقش اول را دارد. ما برای هر کاری که می‌خواهیم انجام دهیم نیاز به مشارکت مالی اعضاء را داریم و وقتی هم یک شخصی مشارکت مالی خود را انجام می‌دهد در پی آن خیلی چیزها نصیب خود آن شخص می‌شود و این ظرفیت شخص است که چه چیزهایی را به دست می‌آورد.

اگر خاطره‌ای از جلسات لژیون سردار دارید که هنوز در ذهنتان مانده است برایمان بفرمایید؟

در دوره ۱۴ ماه نگهبانی لژیون سردار دو خاطره دارم؛ یکی برای جلسه لژیون سردار به یک پهلوان از یک نمایندگی دیگر زنگ زدم و می‌خواستم که به نمایندگی ما تشریف بیاورند؛ آمدند و خیلی برایم جالب بود که گفتند: من هیچ وقت استادی قبول نمی‌کنم و این اولین استادی است که من نمی‌دانم چرا قبول کردم و برای من خیلی جالب و حس خوبی داشت و در ادامه وقتی آمدند فکر کردند این ساختمان مال خودمان است و من گفتم خیر، اینجا ما مستأجر هستیم؛ ولی داریم ساختمان‌سازی می‌کنیم و این برایشان خیلی جالب بود؛ چون می‌گفتند ما هنوز تازه می‌خواهیم زمین بخریم و هنوز زمین خریداری نشده است و برای ما خیلی خوشحال شدند و خاطره دیگر جلسه چهاردهم بود و آن جلسه را در ساختمان نیمه‌ساز شعبه خودمان برگزار کردیم و حس آن خیلی خوب و قشنگ بود و من آن روز را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم.

چه پیامی برای اعضایی که هنوز در مورد ورود به لژیون سردار مردد هستند دارید؟

پیام من این است که چون خودم این را شنیدم و انجامش دادم و پیام خودم هم این است که فقط یک‌بار این بخشش را انجام دهند؛ یک‌بار! وقتی که یک بار این بخشیدن را انجام دهند دوباره می‌خواهند که این را تکرار کنند. مثل همان بوی گل که آقای مهندس می‌فرمایند: «یک نفر هر چه‌قدر هم که بیاید و آن بوی گل را تشریح کند تا من خودم آن گل را بو نکنم نمی‌توانم بوی گل را بفهمم. لژیون سردار هم همین‌طور است من می‌توانم حسم را منتقل کنم؛ اما تا خودشان تجربه نکنند به آن درک واقعی از لژیون سردار نمی‌رسند، تردیدهایشان را کنار بزنند و با آموزش‌هایی که می‌گیریم در دل ترس بروند، بعضی‌ها می‌ترسند که نتوانند؛ اما وقتی در دل ترس بروند می‌بینند که چه‌قدر قشنگ می‌چیند، کنگره خیلی قشنگ می‌چیند و پازلی که کنگره برای ما می‌چیند، خیلی قشنگ است و به نظر من یک بار تجربه‌اش کنند.

از دیدگاه لژیون سردار معنی «آب کم‌جوی و تشنگی آور به‌دست، تا بجوشد آب از بالا و پست» را برایمان عنوان کنید؟

در مورد این شعر مولانا که آقای مهندس خیلی این را توضیح می‌دهند و به همه‌ چیز وصل می‌کنند به نظر من در لژیون سردار یعنی که باید خیلی خواسته قوی داشته باشیم. من فکر می‌کنم این شعر فقط برمی‌گردد به آن خواسته من که آیا من این‌قدر خواسته‌ام قوی است که امسال عضو لژیون سردار شوم یا نه! اگر من خواسته‌ام خیلی قوی باشد می‌آیم و در جهت آن تلاش می‌کنم و وقتی تلاش می‌کنم خداوند تلاش من را می‌بیند. آقای مهندس می‌فرمایند: «تو خواسته‌ات را داشته باش، تلاشت را هم بکن، نتیجه‌اش به تو ارتباطی ندارد». گاهی‌ اوقات اگر فرمان‌الهی برای من صادر شود و در تقدیر من هم باشد در لژیون سردار امسال با خواسته قوی و حرکت می‌توانم عضو شوم.

چه احساسی دارید وقتی می‌بینید ساختمانی با کمک اعضاء لژیون سردار ساخته شده است و مأمن درمان دیگران است؟

اصلاً نمی‌توانم حس خود را توصیف کنم؛ خیلی خیلی حس خوشحالی است و این‌که آن حس مالکیت برای من اتفاق افتاده است و وقتی که در ساختمان قرار می‌گیرم انگار خانه خودم آنجاست، خانه دوم من آنجاست و یک حس سراسر آرامش و خیلی خوبی دارم و این‌که توانستیم یک ساختمان برای آیندگانمان بسازیم و به فرموده دیده‌بان محترم مسافر احمد «یک نگینی باشد در شهرمان که بدرخشد» و من این حرف ایشان را هیچ وقت یادم نمی‌رود؛ «وقتی این ساختمان را نگاه می‌کنم همدلی همه اعضاء را نشان می‌دهد و اینکه همه اعضاء همه با هم همدل و هم حس بودند و همکاری کردند و توانستند یک ساختمان را به اینجا برسانند»؛ یک حس خیلی خیلی خوب و آرامش زیاد دارم.

آیا جشن گل‌ریزان فقط یک مراسم است یا می‌شود آن را یک مسیر جهان‌بینی دانست؟

قطعاً جشن گل‌ریزان یک مسیری برای جهان‌بینی است؛ وقتی که فکر می‌کنم به این‌که جشن‌ گل‌ریزان در پیش است و این فکر من خودش یک جهان‌بینی است. وقتی در جهت آن تصمیم می‌گیرم، وقتی مسیر را طی می‌کنم، وقتی در آن مسیر آموزش می‌گیرم، وقتی قناعت و پس‌انداز می‌کنم و همه این‌ها یعنی آموزش و همه این‌ها یعنی جهان‌بینی و در ادامه من از یک سری خواسته‌های نامعقول و معقول خود می‌گذرم و این گذشتن از خواسته‌ها یعنی جهان‌بینی. خواسته‌هایم را اولویت‌بندی می‌کنم و این یعنی جهان‌بینی و وقتی من یک مبلغی را در جشن گل‌ریزان پرداخت می‌کنم این یعنی این‌که من آن بخشش را انجام داده‌ام و بخشش و خود بخشش یعنی جهان‌بینی و وقتی می‌بخشم یاد می‌گیرم و دوباره آموزش می‌گیرم، دوباره بزرگ می‌شوم و دوباره درونم را قدرتمند می‌کنم، برای این‌که بتوانم پله‌های بزرگ‌تری و قدم‌های بزرگ‌تری را بردارم و همه این‌ها یعنی جهان‌بینی. تک‌تک کارهایی که من در مسیر لژیون سردار و جشن گل‌ریزان انجام می‌دهم همه این‌ها یعنی آموزش برای من و این آموزش‌ها یعنی جهان‌بینی.

کلام پایانی:

خیلی ممنون هستم از شما همسفر لیلا و بخش سایت و خیلی ممنون هستم از آقای مهندس و خانواده محترم‌ ایشان که اگر آقای مهندس نبودند و این مسیر را برای ما برقرار نمی‌کردند من هیچ‌وقت نمی‌توانستم این حس خوب بخشندگی را درک کنم و به آن برسم، شاید قبل از کنگره برای من بخشش طور دیگری بود؛ ولی الان بخشش برای من نوع دیگری تعریف شده و از ایشان بسیار تا بسیار سپاسگزارم و خیلی ممنونم از اینکه این فرصت را به من دادید.

از شما سپاسگزارم بابت فرصتی که برای تهیه این مصاحبه در اختیار ما قرار دادید و برای شما سلامتی، پایداری و پهلوانی را از خداوند متعال خواستارم.

طراح سوالات و مصاحبه‌کننده: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زاگرس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .