English Version
This Site Is Available In English

وادی هشتم، وادی یادآوری به یکدیگر

وادی هشتم، وادی یادآوری به یکدیگر

جلسه دهم از دوره سی و نهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ با استادی مسافر صامت، نگهبانی مسافر بابک و دبیری مسافر علیرضا، با دستور جلسه 《وادی هشتم، با حرکت راه نمایان می‌شود 》شنبه ۱۹ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
نخست از گروه مرزبانی، ایجنت و لژیون سردار در نمایندگی رودکی سپاسگزارم که بنده را به عنوان استاد دعوت کردند تا در خدمت شما آموزش بگیرم.
در بیرون از کنگره می‌گویند: ادب از کی آموختی؟! و  ‌گویند از بی‌ادبان! در اینجا بحث فرق می‌کند با بیرون. دستور جلسات مثل بندهای زنجیر دوچرخه می‌ماند که محور چرخ عقب را به زیر پای مسافر وصل می‌کند که رکاب می‌زند. نظم، در سفر اول اتفاق می‌افتد که می‌شود عقل.  داخل نوشتارهای کنگره می‌گوید؛ کنگره بر اساس عقل و عشق و محبت به راه خود ادامه می‌دهد.
راهنما می‌گوید: به موقع بیا، به موقع برو، چند سی سی دارو بخور، لباس سفید بپوش، یکی یکی آنها را دیکته می‌کند تا من مسافر، نظم درونی را برای در خودم ایجاد کنم. آقای مهندس می‌گویند: تمام سلول‌های بدن بر اثر یک ناهنجاری و یک بهم ریختگی از تعادل خارج می‌شود و اولین کار در کنگره  نظم درونی را به ما می‌دهد و در ادامه است که انضباط در بیرون از بدن و در رفتارها اتفاق می‌افتد.
عقل درونی، اتفاق می‌افتد تا برمی‌گردد و به وادی هشتم تا می‌رسد به وادی چهاردهم یا همان وادی عشق. همین مردان با انضباط و با عشق هستند که از دل نظم بیرون  آمده‌اند و وارد وادی عشق شده‌اند و خدمتگزار شده‌اند و افراد دیگر را به نظم دعوت می‌کنند. ساختار طوری است که مسافری را به نظم دعوت می‌کند، احترام هم با خودش می‌آورد.
پیش از ورود به وادی هشتم، در وادی وادی پنجم می‌گوید: تفکر بس است و زمان حرکت رسیده است. و در وادی هفتم می‌خانیم؛ رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است، یافتن راه و دیگری آنچه برداشت می‌کنیم و در ادامه می‌گوید: ظرفیت و نقطه تحمل را باید بالا برد. وادی هشتم به گونه‌ای است که جلو و عقبش بسته است! تا زمانی که راه را پیدا نکنید، حرکتی در شما صورت نمی‌گیرد. وادی یکم در واقع وادی آخر است، تا از محبت رد نشوید، تفکری برای ما اتفاق نمی‌افتد. در وادی هشتم می‌گوید: سه گونه خسارت زده‌ایم به خود ،خانواده و جامعه. خسارتی به نفس خود می‌زنیم سپس  به نفوس انسان‌ها و در ادامه به دیگران و به جامعه خسارت زده می‌شود که همان حق الناس است. سومی می‌شود حق الله که من حق نفس خودم را رعایت نکنم، وقت خودم را رعایت نکنم نمی‌توانم حق ناصره را ادا کنم،  یعنی حق گردن من است. حق الناس، یعنی حق برادر گردن من هست و من در برابر حق دیگران مسئولم و آدم‌ها به همدیگر نیاز دارند. این نظم و انضباط در کنگره برای ما آشناست. در چراغ قرمز که می ایستیم و یک عزیز که اسفندی دود می‌کند و دچار اعتیاد هست، می‌آید و همان لحظه ما شکر می‌کنیم و می‌گویم از بند اعتیاد آزاد شدیم و این شکر ها استغفار دارد و حق الناس دارد و خطر ناک است.
من به واسطه لژیون سردار اینجا هستم. سردار به مثابه  عشق و محبت است. وادی چهاردهم، دروازه ورود به هستی و ارتباط با هستی است. اگر خدا بخشنده نبود چه می‌شد؟! یعنی بخشندگی خداوند است که پروبال می‌دهد و صفت اوست که در وجود انسان‌ها این صفت پروبال است. محبت چیزی مانند آشیانه و ماوای ماست. همین جایگاهی است که درش نشسته‌ایم و از جنس عشق هست. همه بچه‌های اینجا نشسته‌اند جزو لژون سردارند. در ادامه استاد می‌گوید: ستون‌هایی از جنس عشق و تختی از جنس تعقل و بخشندگی فراوان روی آن تخت حکمرانی می‌کند که مسافران را به رهایی می رساند.
یکی پرسید؛ این پول ها را کجا خرج می‌کنند؟! و گفتم: لژیون سردار همین خرج های جاری است که در شعبه می‌شود صندلی و چای قند کولو و مخارج مصرفی و....  لژیون سردار همین است که امکاناتی برای راهنما فراهم شده است که چهارده رهجو را بپذیرد تا در محیط امن آموزش بگیرند و در واقع آموزش دادن نیست، بلکه راهنما به رهجو یادآوری می‌کند. و دستیار به یاد دیده‌بان می‌آورد.
استاد سردار می‌گوید: آنگاه هر یادی جز یاد الله در تو جاری شود همه آنچه را که از یاد بردی را به یادت خواهیم آورد.


نگارش و ویرایش: مسافر علیرضا
عکس: مسافر کاوه
بارگذاری: مسافر حسن


 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .