English Version
This Site Is Available In English

حساب ما، با آدم‌ها نیست

حساب ما، با آدم‌ها نیست

همسفر مرجان به همراه مسافر کامران با آنتی‌ایکس مصرفی شیره، تریاک و الکل وارد کنگره شدند. به مدت ۱۸ ماه و ۳ روز به روش DST و داروی اپیوم با راهنمایی خانم آنی و مسافر علی سفر کردند. هم اکنون به مدت ۱۷ سال و ۹ ماه و چند روز است که آزاد و رها هستند. در ادامه سفر نیکوتین به راهنمایی آقای مهندس حسین دژاکام داشتند و اکنون ۱۲ سال و ۷ ماه و چند روز است که آزاد و رها هستند. ایشان در رشته ورزشی بدمینتون و مسافرشان در رشته ورزشی والیبال فعالیت دارند.

اینک مفتخر هستیم گفتگویی با اسیستانت رابط همسفر مرجان داشته باشیم؛ لطفاً با ما همراه باشید.

لطفاً بفرمایید چرا در کنگره60 بعد از پایان سفر اول، تأکید بر خدمت‌ کردن می‌شود؟

من فکر می‌کنم پاسخ این سؤال در پیام بسیار مهم استاد سردار نهفته است که می‌فرمایند: «همه ما به دو منظور پا به جهان می‌گذاریم؛ این‌که آموزش ببینیم و خدمت کنیم»؛ بنابراین طبیعی است که وقتی در سفر اول آموزش‌ها را دریافت کردیم، اکنون نوبت به آن می‌رسد که آن‌چه را آموزش دیده‌ایم، در عمل و در میدان به انجام برسانیم که همان خدمت کردن است. درواقع خدمت کردن به نوعی، اجرایی کردن آن آموزش‌هاست.

به نظر شما چرا با وجود این‌که یکی از شروط خدمت کردن، فرمانبرداری از قوانین و رعایت اصول مربوطه است؛ ولی گاهی رهجو توجهی به این مسائل ندارد؟

یکی از مشکلاتی که ما در طول سفر با آن رو‌به‌رو هستیم و برای هر کسی می‌تواند اتفاق بیفتد؛ این است که انسان‌ها فراموش می‌کنند یک سری صفات و ویژگی‌هایی داشتند که به خاطر اصلاح آن‌ها، کنگره را پیدا کردند؛ اکنون که در جایگاه خدمت قرار گرفته‌اند، داستان از این قرار است که باید با اصلاح ویژگی به نام منیت رو‌به‌رو شوند. استاد امین دژاکام می‌فرمایند: «کسانی که منیت دارند، چشم گفتن برای آن‌ها سخت است». به نظر من رو‌به‌رو شدن با صفت منیت و اصلاح این ویژگی مانند مواجه شدن با یک اژدهای هفت سر و بلکه چند سر است. هنگامی که شما آموزش می‌گیرید و در یک مقطع خدمت می‌کنید، یک سر از این اژدها را می‌زنید و بعد از آن فکر می‌کنید دیگر تمام شد؛ برای خود من همین حالت را داشت و بعد در موقعیت‌های مختلف متوجه می‌شدم که یک سر دیگر آن از جایی دیگر پیدا می‌شود و دقیقاً زمانی که شما فکر می‌کردید که این ویژگی اصلاح شده و دیگر این صفت را ندارید، خود را نشان می‌داد؛ به همین دلیل به نظر من سخت‌ترین صفتی که انسان در طول سفر با آن روبه‌رو می‌شود صفت منیت است و این چشم گفتن زمانی از یاد می‌رود که ما فراموش کرده‌ایم این اژدها چند سر دارد.

به نظر شما درست است که ما فقط برای پر کردن امتیاز خدمت برای آزمون راهنمایی خدمت کنیم؟

قطعاً خیر. موضوع مهم این است که شما چیزهایی را که به صورت تئوری یاد گرفته‌اید، در لژیون و کارگاه‌ شنیدید و تکرار کردید، حال به مرحله عمل برسانید. یک خاصیت نفس انسان، برگشتن به عقب است و چه زمانی این اتفاق می‌افتد؟ زمانی آموزش‌هایی را باید بگیرد و در هر کدام از اضلاع مثلث دانایی (آموزش، تفکر و تجربه) که باید آن‌ها را به درستی انجام داده و در جهت درست حرکت کنید کارتان بلنگد؛ مثلاً شخص فقط به این فکر کند که من این خدمت را انجام می‌دهم تا کاری کرده باشم، نامی از من برده شود، کسی من را ببیند و ...؛ بنابراین طبیعی است که با مفهوم و نفس خدمت کردن منافات دارد؛ درنتیجه همین مسئله باعث می‌شود که انسان آنچه را که باید از خدمت کردن دریافت نکند. ما با خدمت کردن متوجه خیلی از صفات خود می‌شویم؛ مثلاً در حین خدمت خشمگین می‌شویم یا این‌که در نظرمان، دیگران باید به جایگاه ما احترام بگذارند و همیشه به دنبال این هستم که احترام را از دیگران بگیرم؛ ولی خودم حواسم نیست که آیا کاری را که دارم انجام می‌دهم واقعا درست است یا نه. طبیعی است که خدمت کردن برای دریافت یک سری مسائلی است که به‌صورت عملی و با قرار گرفتن در آن میدان متوجه می‌شود که اصلاً چنین ویژگی وجود دارد؛ چون خیلی وقت‌ها انسان فکر می‌کند که من فلان ویژگی را ندارم و اصلاً احترام گذاشتن آدم‌ها برایم مهم نیست؛ ولی هنگام خدمت کردن متوجه می‌شوم که از رفتار دیگران ناراحت شده‌ام و این موضوع برای من مهم بوده؛ پس دوباره آموزش می‌بینیم، خدمت می‌کنیم و آن‌قدر این چرخه ادامه پیدا می‌کند تا بتوانیم آن صفت را حل کنیم. اکنون افرادی که فقط برای نمره و امتیاز خدمت می‌کنند؛ هیچ وقت به حال خوش و تعادل نمی‌رسند و نمی‌توانند کارشان را در کنگره به درستی انجام دهند. باید همیشه در نظر داشته باشیم که ما قرار است به تکامل برسیم؛ ولی در غیر این‌صورت طبیعی است که هیچ‌ وقت به مرحله تکامل نمی‌رسیم.

لطفاً بفرمایید چه چیزی باعث ترس و تردید در پذیرش خدمت و انجام آن می‌شود؟

استاد امین دژاکام می‌فرمایند: «هر کاری که با عشق انجام شود، محکوم به پیروزی است». به همین دلیل باید هنگام خدمت کردن این را بدانم که قرار است چیزهای زیادی یاد بگیرم؛ پس عاشقانه این خدمت را به انجام می‌رسانم و اصلاً برایم مهم نیست که ممکن است در این مسیر چه مشکلات، سختی‌‌ها و موانعی سر راهم قرار بگیرد؛ من فقط خدمت می‌کنم به دلیل این‌که باید عاشقانه این‌کار را انجام دهم و چون عاشقانه خدمت می‌کنم، قطعاً پیروز خواهم بود؛ یعنی پیروزی به این معنا که قرار است خیلی چیزها در این مسیر یاد بگیرم. هر چه انسان‌ عاشق‌تر باشد، میزان موفقیت‌های او بیشتر است.

کلام آخر:

هیچ وقت فراموش نکنیم در تمام خدمت‌هایی که انجام می‌دهیم همیشه یک اصل خیلی مهم وجود دارد و آن این است که حساب ما با آدم‌ها نیست؛ زیرا خدمتی که ما انجام می‌دهیم برای این است که ویژگی‌های نامناسبی را که شاید طی سال‌ها به وجود آمده و درون ما رخنه و ریشه کرده است و ممکن است خودمان از وجود آن ویژگی‌ها غافل باشیم، آن‌ها را اصلاح کنیم. موضوع مهم‌تر این است که به این مسئله فکر کنیم؛ ما به انسان‌هایی خدمت می‌کنیم که دقیقاً مثل دیروز خود ما هستند. یادمان باشد ما در گذشته کجا بودیم، چه انسان‌هایی به ما خدمت کردند و امروز در کجا قرار گرفته‌ایم و قرار است از همان جنس خدمت را به دیگران هم ارئه بدهیم.

از این‌که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید بسیار سپاسگزاریم.

مصاحبه‌کننده: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون بیست‌وپنجم)
رابط خبری و عکاس: همسفر مریم مرزبان خبری
ارسال: همسفر پگاه رهجوی راهنما همسفر شهین (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شیخ‌بهایی اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .