English Version
This Site Is Available In English

بی‌اعتنایی بزرگترین شمشیر بران است

بی‌اعتنایی بزرگترین شمشیر بران است

جلسه هفتم از دوره پانزدهم کارگاه‌های آموزشی عمومی شعبه دنا، با استادی راهنما مسافر سعید، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر صمد، با دستور جلسه: «نظم، انضباط و احترام در کنگره۶۰ و اولین سال رهایی مسافر مهدی» روز پنجشنبه ۱۷ مهرماه ۱۴۰۴، رأس ساعت ۱۶:۰۰ شروع به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان سعید هستم یک مسافر. خداوند متعال را بسیار سپاسگزارم که این توفیق برای اولین بار در این جایگاه نصیب بنده شد. بسیار خرسندم که امروز شاهد جشن تولد رهایی آقای مهدی هستیم. دستور جلسه امروز به دو بخش تقسیم شده است: بخش اول مربوط به دستور جلسه هفتگی درباره نظم، انضباط و احترام است، بخش دوم که باعث خوشحالی مضاعف بنده است، مربوط به جشن یک سال رهایی آقا مهدی است که در زمان مقتضی به آن خواهیم پرداخت.

در مقوله اعتیاد، اغلب ما تصور می‌کنیم که با مصرف مواد، چهره‌ ما پژمرده می‌شود، قامتمان خمیده می‌گردد، توان جسمانی‌ کاهش یافته و مشکلات زندگی پدیدار می‌شوند. اصولاً مصرف مواد مخدر، آن‌گونه که آقای مهندس می‌فرمایند، عملی شیطانی است. هنگامی که ما دست به چنین عملی می‌زنیم، نیروهای منفی، نیروهای بازدارنده و نیروهای شیطانی دو کار اساسی انجام می‌دهند:

۱. انهدام ساختار انسان: اولین کسی که مشروبات الکلی مصرف می‌کند، ممکن است همان شب به دلیل اُوردوز فوت کند؛ همان‌طور فردی که برای اولین بار هروئین یا شیشه مصرف می‌کند، ممکن است در همان روز یا شب جان خود را از دست بدهد. پس در وهله اول، هدف، انهدام ساختار جسمانی است.

۲. انحراف شخصیت: نیروهای منفی سپس باعث انحراف فرد می‌شوند، یعنی ذره ذره شخصیت فرد را منحرف می‌کنند. تک‌تک ما که امروز در این جمع نشسته‌ایم، در بخش دوم این موضوع، به این دلیل اینجا هستیم که به میزان قابل توجهی منحرف شده‌ایم و از مسیر اصلی خود به بیراهه رفته‌ایم.

مسئله نظم و انضباط که دستور جلسه است، با مثلث دریافت انرژی که استاد امین توضیح می‌دهند، ارتباط تنگاتنگی دارد. انسان‌ها از سه طریق انرژی دریافت می‌کنند: اول، تغذیه (غذا)، دوم، خواب و سوم، ارتباط با دیگران است. این مثلث در وجود همه افراد برقرار است. اگرچه ممکن است در افراد مختلف میزان خواب یا تغذیه کم یا زیاد باشد، اما مادامی که فرد مصرف‌کننده مواد افیونی یا شبه‌افیونی نباشد، از نظر درمانی سالم تلقی می‌شود. به طور کلی، انسان‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند: کسانی که صبح تا ظهر پرانرژی هستند و کسانی که بعدازظهر حال بهتری دارند؛ ساعت بیولوژیکی بدن آن‌ها متفاوت است. در پروسه اعتیاد، هنگامی که فرد برای اولین بار مواد مصرف می‌کند، انحراف آغاز می‌شود. اولین قانونی که نقض می‌شود، قانون نظم است؛ یعنی فرد از مدار تعادل خارج می‌شود. چگونه؟ با برهم زدن الگوی خواب. هر ماده‌ای که تعادل انسان را مختل کند (چه مشروبات الکلی، چه قرص‌ها، چه سایر مواد)، اولین اقدامی که انجام می‌دهد، ایجاد بی‌نظمی در خواب است. هنگامی که خواب به هم می‌ریزد، فرد برای جبران کسری خواب، شروع به خوابیدن در ساعات غیرمتعارف می‌کند. بسیاری از ما این تجربه را داشته‌ایم؛ اگر در محیط کار باشیم، ممکن است مرخصی بگیریم و اعلام کنیم که نمی‌آییم، یا اگر شغل شخصی داشته باشیم، کار را تعطیل می‌کنیم. این امر کم‌کم ما را به خوابیدن در زمان‌های نامناسب عادت می‌دهد؛ در حالی که زمان استراحت واقعی، شب است. در فرایند درمان، راهنمای محترم همواره در مورد خواب از رهجو سؤال می‌پرسد: «خوابت چطور است؟ حالت چطور است؟» اگر خواب فرد به تعادل برسد، به درمان نزدیک‌تر می‌شود. وقتی خواب به هم می‌ریزد، بالطبع ساعت صرف شام نیز به تأخیر می‌افتد (مثلاً تا چهار صبح)، خوراک نیز دچار اختلال می‌شود و نظم کلی از بین می‌رود. در نتیجه، متابولیسم بدن نیز مختل می‌گردد؛ یعنی فرد قادر به دفع مواد زائد بدن یا انجام فعالیت‌های روزمره خود نیست. در این مرحله، تمامی فرآیندهای بیولوژیک بدن، از جمله عملکرد کبد و کلیه‌ها، دچار اختلال جدی می‌شوند.

این‌ها نتایج تمرین و تداوم آن عمل (مصرف مواد) است. اعتیاد یک فرایند زمان‌بر است. هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که تنها با یک بار مصرف معتاد شده است. آقای مهندس می‌فرمایند: یک فرد زمانی به عنوان معتاد یا مصرف‌کننده شناخته می‌شود که سیصد بار متوالی در سیصد روز متوالی مواد مصرف کرده باشد. بنابراین، فردی که یک بار مواد مصرف می‌کند، صرفاً یک کار شیطانی انجام داده و ممکن است مشکلاتی برایش پیش آید، اما هنوز معتاد نیست. اما آن شخصی که نامزد اعتیاد است، اگر آن کار را تکرار کند، دچار مشکل می‌شود.

در پی این بی‌نظمی‌ها، فرد ممکن است غذا نخورد، یا نظم غذایی‌اش مختل شود. وقتی فرد غذا نمی‌خورد یا بد می‌خورد، چه اتفاقی می‌افتد؟ خلق و خویش به هم می‌ریزد. می‌دانید که در ماه مبارک رمضان، اکثر انسان‌ها به دلیل نخوردن غذا، کمی اضطراب و بی‌قراری را تجربه می‌کنند؛ کوچکترین صحبت یا تحریک، آن‌ها را تندخو می‌کند، به ویژه نزدیک به زمان افطار.

حال یک انسان مصرف کننده پس از چند روز استراحت در منزل، بالاخره همسفران یا فرزندانش به او می‌گویند: «آقا، برخیز و سر کار برو.» در همان لحظه برخاستن، فرد حالت پرخاشگری پیدا می‌کند. در حالت پرخاشگری، انسان‌ها احترام را رعایت نمی‌کنند؛ ممکن است به یکدیگر آسیب جسمی برسانند، فحاشی کنند، یا هزاران کار دیگر انجام دهند، چرا که در دام عصبانیت گرفتار شده‌اند. اعتیاد زمانی که بر سر راه انسان قرار می‌گیرد، ابتدا پایه‌های نظم فرد را متزلزل می‌سازد. وقتی پایه‌های نظم متزلزل شد، آن مثلث انرژی کم‌کم تبدیل به یک خط می‌شود؛ یا اگر همچنان مثلث بماند، دیگر آن شکل مثلث اصلی را ندارد و ممکن است تنها دو ضلع داشته باشد.

از این رو، هنگامی که فرد وارد کنگره۶۰ می‌شود، اولین اقدامی که بر روی فرد صورت می‌گیرد، نظم دادن و آنتایم بودن است و ساعتی در اختیار همسفران و مسافران گذاشته می‌شود. منظور کنگره این است که طبق این ساعت در جلسات حاضر شوید، طبق این ساعت دارو را مصرف کنید، طبق این ساعت برای ورزش به پارک بروید، طبق این ساعت از پارک خارج شوید و در جلسات شرکت نمایید. طبق این ساعت، زمان استراحت، صرف چای و پذیرایی نیز مشخص است. این روال کم‌کم آن نظمی را که ما در زندگی از دست داده بودیم، به ما بازمی‌گرداند.

امیدوارم تک‌تک ما بتوانیم این نظم را در زندگی خود، به‌ویژه در محیط بیرون از کنگره، برقرار سازیم؛ چرا که محیط بیرون، عرصه اصلی آزمون ما است. امیدوارم بتوانیم نظم و ترتیب را رعایت کنیم تا همگی زندگی خوبی را تجربه کنیم.

دستور جلسه دوم اولین سال رهایی مسافر مهدی عزیز و همسفر محترمشان است. در ابتدا، خداوند را شکرگزار هستم که برای اولین بار در این جایگاه قرار گرفتم. دوم، مراتب تشکر خود را از بنیان کنگره۶۰ ابراز می‌دارم که اجازه برگزاری این تولدها را می‌دهد. در کنگره۶۰ که ما رها می‌شویم و کنگره ۶۰ برای ما جشن تولد می‌گیرد. این امر برای بنده بسیار قابل سپاسگزاری است. از بنیان کنگره ۶۰ و خانواده محترمشان، از ایجنت محترم و مرزبانان گران‌قدر، و همچنین ایجنت محترم گروه خانواده و مرزبانان ایشان، از استاد عزیزم، جناب حسین آقا، تشکر می‌کنم.

حسین آقا، امروز در جمع ما حضور ندارند؛ با ایشان تماس گرفتم و فرمودند که به دلیل مشغله کاری امکان حضور ندارند. همچنین لازم است تبریک خود را به عزیزی که بین ما نیست اما حضورشان را احساس می‌کنم، تقدیم نمایم: آقا منوچهر عزیز. ایشان اولین راهنمایی بودند که پس از تأسیس پنج لژیون در شعبه، به عنوان راهنما انتخاب شدند و لژیون هفتم را تشکیل دادند و درمان اعتیاد را آغاز کردند.

روزی که آقا مهدی وارد کنگره شدند، بنده در جایگاه تازه‌واردین بودم. من مشاور اولیه ایشان بودم و سپس ایشان خدمت آقا منوچهر رسیدند و درمان اعتیاد را آغاز کردند.

پس از گذشت دو یا سه ماه، آقا مهدی روزی نزد من آمدند و فرمودند که قصد تغییر لژیون را دارند. به ایشان گفتم که به مرزبان اطلاع دهند. کنجکاو شدم و پرسیدم دلیل این تغییر چیست. ایشان پاسخ دادند: «آقا منوچهر بیش از حد به من سخت می‌گیرند.»

این نکته‌ای است که می‌خواستم به تمام سفر اولی‌ها، سفر دومی‌ها و خودم بگویم: اگر راهنمایی به شما سخت می‌گیرد یا گیر می‌دهد، بدانید که دوست شماست. رهجو باید نگران این باشد که راهنما دیگر به او توجهی نکند. چه در جایگاه مسافران و چه همسفران، فرقی نمی‌کند؛ هنگامی که راهنما نسبت به رهجو‌ خود بی‌توجهی می‌کند، زنگ خطر سقوط آن رهجو به صدا درآمده است. زیرا رهجو می‌بیند که دیگر کاری انجام نمی‌دهد، مقررات را رعایت نمی‌کند و حرمت‌ها را زیر پا می‌گذارد.

همان‌طور که آقای مهندس فرموده‌اند، باید دفترچه راهنما را مطالعه کرد؛ این یک دستور اکید است. راهنمای زرنگ کسی است که بتواند رهجوی خوب را از بد تشخیص دهد. ما نمی‌توانیم کسی را از کنگره طرد کنیم، اما می‌توانیم با بی‌توجهی این کار را انجام دهیم. بی‌اعتنایی بزرگترین شمشیر بران است.

خداوند را شکر که آقا مهدی این موضوع را درک کردند و با هوشمندی به لژیون خود بازگشتند و سفر بسیار خوبی را ادامه دادند تا آن روزی که آن اتفاق افتاد و آقا منوچهر، از میان ما رفتند. در آن زمان، من به عمق احساس و درک متقابل بین رهجو و راهنما پی بردم، چرا که لژیون در آستانه متلاشی شدن بود.

اینجا فرصتی است تا از حسین آقا تشکر کنم؛ ایشان استاد بنده هستند و تدبیر مدیریت ایشان بر کسی پوشیده نیست. حسین آقا، فردی است که حقیقتاً در مسیر جانشینی و ادامه دادن راه آقای مهندس گام برمی‌دارد. این نکته را از صمیم قلب بیان می‌کنم، زیرا عمیقاً به ایشان اعتقاد دارم.

ایشان مسئولیت لژیون هفتم را بر عهده گرفتند و اجازه ندادند که اعضاء پراکنده شوند. من شخصاً پیش از این، هر زمان که به پارک یا جلسات دیگر می‌رفتم، ابتدا به دنبال حضور حسین آقا بودم و پیگیر فرد دیگری نبودم.

پس از این اتفاقات، یک هفته بعد، حسین آقا با من صحبت کردند و فرمودند که آیا دو هفته دیگر آمادگی پذیرش مسئولیت را دارم؟ پاسخ دادم که اگر اجازه دهند، بله. پس از آن، مسئولیت لژیون هفتم را پذیرفتم. خوشبختانه، اعضایی که از لژیون فاصله گرفته بودند، مجدداً بازگشتند و درمان خود را از سر گرفتند.

سفرِ درمانیِ آقا مهدی بسیار عالی بود. خوشبختانه، در هر بخش از خدمت که ایشان حضور یافتند، شاهد عملکرد سالم و شایسته ایشان بودیم. از این بابت خداوند را شاکرم و به همسفر محترم و خود آقا مهدی تبریک می‌گویم. از اینکه به صحبت‌های من توجه نمودید سپاسگزارم.

خلاصه سخنان مسافر مهدی:

سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر. ابتدا از ایجنت محترم و جناب آقای مهندس که این بستر را فراهم نمودند، سپاسگزارم. از گروه محترم مرزبانی و به طور ویژه از آقا سعید عزیز که زحمات بسیاری برای من متقبل شدند، قدردانی می‌کنم. همچنین از راهنمای اولم، آقا منوچهر عزیز، که ایشان نیز زحمات فراوانی کشیدند، تشکر می‌کنم.

از حسین آقا قدردانی می‌کنم؛ جای ایشان امروز در جمع ما خالی است و بسیار آرزومند بودیم که در محضرشان باشیم، اما متأسفانه میسر نشد. تشکر ویژه‌ای دارم از راهنمای همسفرم، خانم اعظم، که با حضور و آموزش‌های کنگره یاری‌گر همسفرم بودند. و یک تشکر بسیار ویژه از خانم سمیه، که برای من همسفر و بال پرواز بودند؛ این حقیقت را در کنگره به عینه مشاهده کردم. خانم سمیه با وجود مشغله کاری و اشتغال، با متانت کامل همراهی کردند.

مایلم نکته‌ای را بیان کنم: روز اولی که به کنگره وارد شدم، به همسفرم اعلام کردم که صرفاً برای درمان مصرف سیگار به کنگره آمده‌ام و ایشان اطلاعی از مصرف اصلی من نداشتند. اما راهنمای ایشان به همسفرم متذکر شده بودند که درمان سیگار به تنهایی در کنگره امکان‌پذیر نیست و مسافر قطعاً مصرف‌کننده مواد مخدر نیز می‌باشد؛ همسفرم در آن زمان این موضوع را باور نکردند و در منزل نیز اشاره‌ای به آن نکردند تا اینکه من خود در مسیر سفر، حقیقت را به ایشان گفتم.

من همواره کنگره را به دو دوره تقسیم می‌کنم: زندگی پیش از کنگره و زندگی پس از آن. هنگامی که وارد کنگره شدم، خود را فردی ممتاز و متمایز می‌پنداشتم و اعتقاد داشتم که من مصرف‌کننده نیستم؛ مصرف‌کنندگان واقعی را در میان افرادی می‌دیدم که مصرف‌کننده‌ شیشه، هروئین یا افراد کارتن‌خواب بودند. اما با قرار گرفتن در فضای کنگره و دریافت آموزش‌ها، در طول چهار ماه سفر متوجه شدم که وضعیت من از حال آن فرد مصرف‌کننده هروئین نیز وخیم‌تر است. تخریب مصرف متادون بسیار بالا است و زمانی که حس‌ها باز شد و پرده‌ها کنار رفت، عمق وخامت حال خود را دریافتم.

خداوند را شاکرم که اگر کنگره نبود، جایگاه فعلی‌ من کجا بود؟ گاهی آقا سعید به من توصیه می‌کنند که پیش از خروج از منزل، برای خود اعلام سفر کنم و بگویم: «سلام دوستان، مهدی هستم، یک مصرف‌کننده» تا فراموش نکنم از کجا به کجا رسیده‌ام. بچه‌ها نیز مشارکت کردند، از همه شما ممنون هستم. اما در مورد خدمت در کنگره، همواره از ته دل اعلام می‌کنم که من به کنگره بدهکارم. من برای کنگره کاری انجام ندادم؛ من در منزل خود یک کارتن‌خواب بودم و از حال روحی بسیار بدی برخوردار بودم. می‌خواهم بگویم کنگره من را از این وضعیت به جایگاه کنونی رساند. کنگره مکانی بسیار ارزشمند است که دریافت‌های فراوانی دارد، مشروط بر آنکه تکبر و منیت را کنار بگذارم و در چارچوب آموزش‌های کنگره قرار گیرم. از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید، از همه شما سپاسگزارم.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر (خانم اعظم)

ساقی به نورِ باده برافروز جامِ ما

مطرب بگو که کارِ جهان شُد به کامِ ما

ما در پیاله عکس رخِ یار دیده‌ایم

ای بی‌خبر ز لَذَّتِ شُربِ مُدامِ ما

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جَریدهٔ عالم دوامِ ما.

سلام دوستان اعظم هستم یک همسفر. بی‌نهایت سپاسگزار خداوند هستم که این امکان را به من عطا فرمود تا در کنگره حضور داشته باشم و از آقای مهندس و خانواده محترمشان به خاطر خدمتگزاری در کنگره و آموزش‌هایی که دریافت کردم، صمیمانه قدردانی می‌کنم. بسیار خوشحالم که امروز در این جایگاه قرار گرفته‌ام تا سالگرد رهایی یک‌ساله‌ این دو عزیز را جشن بگیریم. محصول لژیون ششم به ثمر نشست و من از این بابت بسیار مسرورم.

تولد یک‌سال رهایی آقا مهدی را به راهنمای محترمشان، آقا سعید، تبریک عرض می‌کنم؛ چرا که راهنما سختی زیادی را متحمل می‌شود تا آموخته‌های کنگره را با حال خوب به مسافر منتقل نماید. این رهایی گوارای وجودشان باشد. به آقا مهدی نیز تبریک فراوان می‌گویم و از ایشان به خاطر سفر خوب و انتقال حس خوب به دیگران سپاسگزارم.

به راهنمای قبلی ایشان، زنده‌یاد آقا منوچهر، نیز صمیمانه تبریک عرض نموده و آرزومندم هر کجا که هستند در آرامش و آغوش امن الهی باشند. تبریک ویژه‌ای نیز به خانم سمیه عزیز تقدیم می‌کنم. ایشان سفر بسیار خوبی داشتند؛ رهجویی مؤدب، منظم، با متانت و فرمانبردار بودند. هیچ‌گاه بهانه‌تراشی نکردند و در حاشیه نبودند و به خوبی حرکت کردند. ایشان تقریباً در تمام جلسات حضور داشتند و غیبت‌های اندک ایشان نیز به دلیل مشغله کاری و اشتغال بوده است. اکنون ایشان به عنوان دبیر لژیون سردار و مسئول صوتی در کنگره خدمتگزار هستند. ایشان همواره در انجام خدمت‌های خود به موقع حضور یافته و وظایفشان را به نحو احسنت انجام می‌دهند. تنها نقطه‌ قابل تأمل در سفر ایشان، عجله در دو ماه اول سفر برای رسیدن به مقام رضا و تسلیم و خاموش کردن ذهن قضاوت‌گر و سرزنش‌گر بود که با آموزش‌های کنگره آموختند که باید صبور باشند و نتیجه را به خداوند واگذار کنند تا در زمان مناسب بهترین نتیجه حاصل شود.

آرزو دارم هر دو عزیز را در جایگاه راهنمایی ببینم و از خداوند متعال می‌خواهم که به زودی و در اولین فرصت، به شال مقدس راهنمایی ملبس شوند. همچنین آرزویی دیگر برای این عزیزان دارم و امیدوارم شما نیز در دل‌هایتان آمین بگویید: امیدوارم تولد پنج سال رهایی‌ را در کنار هم و با جشن گرفتن سلامت فرزندان دوقلوی سالم و زیبایشان، گرامی بداریم. از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید، متشکرم.

خلاصه سخنان همسفر (خانم سمیه)

سلام دوستان سمیه هستم یک همسفر. خداوند را شاکر و سپاسگزار هستم که مسیر کنگره را در زندگی من قرار داد. بسیار خوشحالم که امروز در این جایگاه قرار دارم. همواره به مسافرم می‌گفتم: «چه زمانی فرا می‌رسد که ما سالگرد یک‌سالگی رهایی‌مان را جشن بگیریم؟» اکنون بسیار خشنودم که این روز فرا رسیده است. از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که تمامی تجربیات خود را بدون هیچ چشم‌داشتی در اختیار ما قرار دادند.

از آقا سعید، راهنمای مسافرم، تشکر می‌کنم؛ ایشان زحمات بسیاری متحمل شدند. لازم است یادی از زنده‌یاد آقا منوچهر داشته باشم که ایشان نیز برای مسافرم زحمات فراوانی کشیدند. از راهنمای شایسته خود نیز قدردانی می‌کنم که همواره در کنارم بودند و آموزش‌های زیادی از ایشان کسب کردم.

از مسافر خوبم نیز تشکر می‌کنم که همواره به من اجازه داد تا به کنگره بیایم. همچنین  تشکر می‌کنم از همه دوستان، هم‌لژیونی‌ها، ایجنت‌های محترم بخش مسافر و همسفر، مرزبانان و تمامی کسانی که امروز در این جشن حضور یافته و به من انرژی بخشیدند. از اینکه به صحبت‌های من توجه نمودید سپاسگزارم.

تایپ: مسافر بهنام لژیون هفتم، مسافر عباس لژیون پنجم، مسافر مهدی لژیون دوم، مسافر جواد لژیون سوم، مسافر اسماعیل لژیون دهم، مسافر محمدرضا لژیون دهم
عکس: مسافر حمید لژیون سوم 
ویرایش و ارسال: مسافر طاها لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .