English Version
This Site Is Available In English

در نظام هستی ، همه چیز بر مبنای نظم است

در  نظام هستی ، همه چیز بر مبنای  نظم  است

جلسه چهاردهم از دوره بیست و پنجم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی شیروان به  استادی  پهلوان محترم مسافر مجید، نگهبانی  مسافر فرشید  و دبیری مسافر مصیب با دستور جلسه " نظم ، انضباط و احترام در کنگره 60 " پنج‌شنبه 17مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.


خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، مجید هستم یک مسافر. خدای بزرگ را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم تا آموزش بگیرم. از ایجنت محترم و گروه مرزبانی عزیز متشکرم.
نظم، انضباط و احترام در کنگره۶۰، وقتی به‌صورت کلی به آن نگاه می‌کنیم، در کل هستی نیز وجود دارد، ولی ما شاید آن را نبینیم. ما همه دور هم جمع شده‌ایم تا آموزش بگیریم؛ تا ببینیم «کی بودیم، چی بودیم و چی هستیم.» در هستی، نظم کاملاً به‌وفور دیده می‌شود، اما چون برایمان روزمره شده بود، فکر می‌کردیم که این یک امر ضروری و عادی است. در کنگره، راهنماها زحمت می‌کشند و نظم را برقرار می‌کنند. بچه‌ها سر ساعت می‌آیند و سر ساعت می‌روند. ما فکر می‌کنیم این وظیفه آن‌هاست و به همان روزمرگی گذشته افتاده‌ایم. به عمق ماجرا نگاه نمی‌کنیم که دلیل این کارها چیست. دلیلش برای منِ مسافر است.
در تمام کنگره می‌گویند رأس ساعت ۵ جلسه آغاز می‌شود. من در راه که می‌آمدم، دغدغه این را داشتم که نکند دیر برسم؛ چون هیچ جلسه‌ای را نمی‌شود ۵:۰۵ دقیقه شروع کرد. رأس ساعت باید آغاز شود. اگر دیر رسیدی، باید استاد جایگزین کنند و سریع کار را ادامه بدهند. دقیقاً مثل چرخه حیات در کل دنیا، کنگره ۶۰ دارد این کار را انجام می‌دهد. این نظم به‌وفور در تمام شهرستان‌ها دیده می‌شود و همه دارند به‌راحتی کار خود را انجام می‌دهند.
هر کسی وظیفه‌ای دارد. کسی که نظم را رعایت کند، «آدم منضبطی» است. در کل اگر نگاه کنیم، کسانی که نظم دارند و منظم هستند، مورد احترام نیز واقع می‌شوند؛ همه به آن‌ها احترام می‌گذارند، چون همه نظم را دوست دارند. وقتی در هستی همه چیز سر جای درست خودش هست، کوچک‌ترین کاری که می‌کنیم، این است که می‌گوییم خدایا شکر. در کنگره هم همین‌طور است؛ وقتی اعضا کارشان را انجام می‌دهند، این ارزشمند است.
چندین سال پیش، آقای مهندس یک متد را اختراع کردند و به نظر من، تا الان بزرگ‌ترین اختراع بشریت است، چون در حال پیشرفت است و به درمان اعتیاد ختم نشده. با یک نظم خاص، به ما آموزش داد که روزی سه وعده باید مصرف کنی، رأس ساعت مصرف کنی و چقدر مصرف کنی. هر کسی «چشم» گفت، حالش هم خوب می‌شود.کسی که از این متد خارج شود، مثلاً ساعت ۸ صبح گفته‌اند مصرف کنیم، اما او ساعت را بالا و پایین کند و بگوید فرقی نمی‌کند، شاید به قطع مواد برسد، ولی به درمان نخواهد رسید. این‌گونه می‌شود که سفر دومش تمام شده، اما می‌بینیم حالش هنوز خراب است. کوچک‌ترین چیز باعث رنجشش می‌شود. قطع موادش تمام شده، ولی جهان‌بینی‌اش کامل نشده است.

در کنگره، هر یک از ما رسالتی داریم. خداوند این صندلی را الکی به ما نداده است. ما باید بفهمیم که از کجا هستیم و در چه زمانی هستیم. سپاسگزار باشیم که در عصری زندگی می‌کنیم که آقای مهندس حضور دارد و این روش را به ما آموزش داده است. شاید اگر ما در دوره صد سال قبل بودیم، با مصرف مواد از دنیا می‌رفتیم.قبلاً نمی‌دانستیم که مصرف مواد با مرگ هم از بین نمی‌رود. بعد از اینکه آموزش گرفتیم، فهمیدیم زمانی که مصرف‌کننده باشیم و از دنیا برویم، با تمام خصوصیات و صفاتی که داشتیم، در دنیای دیگر هم همان مصرف‌کننده خواهیم بود. حالا که این را فهمیده‌ایم، وظایفی به عهده ماست که باید آن‌ها را انجام بدهیم.
من یازده سال است که عضو لژیون سردار هستم. چهار یا پنج سال درجا می‌زدم و فقط دنوری خود را پرداخت می‌کردم. دوستان به من گفتند که تو پتانسیل پهلوانی را داری، چرا انجام نمی‌دهی؟ می‌گفتم: «من یک میلیارد بدهکارم.» گفتند: «ظرفیتش را داری. آقای مهندس اگر اجازه داد، کارت را انجام بده.» شکل زندگی من از نظر مالی تغییر کرد و کلاً از این رو به آن رو شد.
جالب است که هفته قبل یک نفر رفته پیش آقای مهندس و گفته است که می‌خواهم «نشانی در بی‌نشانی» را پرداخت کنم و یک میلیارد هم نقداً پرداخت کرده است. آقای مهندس قبول نکردند، به خاطر اینکه این فرد اضافه وزن داشت. کجای دنیا یک میلیارد پول می‌دهی و از شما نگیرند؟ این نشانه این است که کنگره به پول ما نیاز ندارد؛ به فهم ما نیاز دارد. اول می‌گوید درمان انجام شود، درمان مواد تمام شد، برای اضافه وزن اقدام کن. راهنما، مرزبان، ایجنت و نگهبان پارک نباید اضافه وزن داشته باشند.دیگر الان مواد کاری ندارد. آقای مهندس می‌گویند درمان مواد پیدا شده و خیلی راحت دارد انجام می‌شود. کنگره به فهم ما و حال خوش ما نیاز دارد که بیاییم در این خط باشیم و کارمان را به بهترین شکل انجام بدهیم.
من در سال ۱۴۰۱ پول را دادم و شال هم گرفتم. مشکلات کاری من درست شد. در سال ۱۴۰۲، شیطان به سراغم آمد و گفت: «تو دیگر پول را دادی و شال پهلوانی را گرفتی، الان دنبال چی هستی؟ برای اینکه دِینت را به کنگره پرداخت کنی، صد تومان بده، خوب است.» به جای صد میلیون، صد و چهارده میلیون دادم، ولی در همان یک سال، هزاران مشکل مالی برای من پیش آمد؛ برای اینکه ناسپاسی کردم.
|کنگره راه را به من نشان داده، سفره را برای من پهن کرده و گفته است: «خوب لذت بردی و استفاده کردی. به دیگران هم بگو، بگذار دیگران هم استفاده کنند.» رسالت من در این نبود که پانصد میلیون بدهم و کارم تمام شود، بلکه در این است که از من می‌خواهند به شهرستان‌ها بروم و صحبت کنم و حال خوش را به دیگران هم بدهم.
شاید خیلی‌ها هستند که می‌خواهند این مبلغ را پرداخت کنند، ولی هزاران اولویت دیگر به ذهنشان می‌آید. هزار تا اما و اگر دارند که اگر این پول را بدهم، از زندگی عقب می‌مانم. مثلاً قدیمی‌ها می‌گفتند: «مگه در خونه ماست که پسر را داماد کنیم و دختر را عروس کنیم؟»
با اینکه هر چیز شرایط خودش را دارد، دختر و پسر هم خدای خود را دارند. فقط تو تنها نیستی. اگر تمام زندگی‌ات را بگذاری برای بچه‌هایت و خودت هیچ کاری انجام ندهی، که نمی‌شود. تو هم دِین خود را انجام می‌دهی و هم کمک به دیگران را، چون تمام این‌ها باز می‌گردد به خودت. زمانی هست که مبلغی را خرج می‌کنی و هیچ بازگشتی در آن نیست، ولی اینجا هر چه بدهی، برمی‌گردد.
چه کسانی برای شیروان زحمت کشیدند؟ این به تفکر نیاز دارد. آقای اختری سال‌ها در کنگره زحمت کشیدند، به‌خصوص برای شکل‌گیری نمایندگی خانم‌های مسافر. هر کاری که به ایشان گفتند، ایشان فقط «چشم» گفتند. اکنون نتیجه زحمات و تلاش‌هایشان را در رهایی مسافران و همسفران می‌بینند.


مرزبان خبری : مسافر صادق
تایپ : مسافر رضا لژیون سوم
ویراستاری : مسافر محمد
ارسال : مسافر محمدرضا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .