لطفاً خودتان را به رسم کنگره معرفی کنید؟
سلام دوستان علی هستم یک مسافر

تخریب بیش از بیست سال، آخرین آنتیایکس تریاک، شیره و الکل. مدت ده ماه و بیستوشش روز سفر کردم به روش DST با داروی درمان شربت OT، به راهنمایی آقای محمود تلگردی، لژیون پنج، شعبه رضای مشهد. ورزش در کنگره فوتسال و والیبال. الان هم به لطف خدا و دستان آقای مهندس و راهنمای عزیزم، دو سال و شش ماه و بیست روز است که آزاد و رها هستم.
جایگاههای خدمتی را که تجربه کردید برای ما بگویید؟
اول یک سال در اوتی خدمت کردم و بعد از آن در مرزبانی ثبتنام کردم و یک دوره هفدهماهه مرزبان بودم. در این جایگاهها آموزشهای زیادی گرفتم؛ نسبت به قبل از اینکه مرزبان شوم، رفتارم با خانواده و بچههای کنگره اصلاً خوب نبود، ولی در این جایگاه یاد گرفتم چطور درست برخورد کنم.
لطفاً از تأثیرات لژیون سردار در رفتار و منش خود در زندگی بگویید؟
من در سفر اول جزء لژیون سردار شدم، چون بازاری هستم و در چند بانک حساب داشتم. به محض اینکه در لژیون سردار شش میلیون تومان کارت کشیدم، صبحش پیام آمد که مبلغی به حسابم واریز شده و برنده شده بودم
من آنجا فهمیدم که چون در لژیون سردار شرکت کردم و کائنات بینقص است، اینها همه حسابشده است. منِ علی که در لژیون سردار شرکت میکنم، باید به آن دانایی برسم که همهجوره لژیون سردار را حمایت کنم و فقط اسمم در آن نباشد. یعنی نیایم فقط پولی بدهم و در جلسات نباشم. بازتاب آن در خانوادهام خیلی خوب بوده، رفتارم با خانواده خیلی عوض شده و اینها همه از اثرات لژیون سردار است.
لطفاً بفرمایید معرفت در کنگره به چه معناست و نظر خودتان چیست؟
من وقتی مصرفکننده بودم، خیلی عصبی بودم و معرفت برایم معنی نداشت، همیشه خودم را میدیدم و میگفتم حرفی که من میزنم باید همان عملی شود. اما وقتی وارد کنگره شدم دیدم میگویند: «معرفت، عمل سالم، عدالت» و یاد گرفتم که معرفت در کنگره ۶۰ نشانه شخصیت است. وقتی با معرفت با کسی صحبت کنم، او هم متقابلاً با معرفت صحبت میکند. یاد گرفتم معرفت باید در عمل باشد. وقتی با همسفر بیادبی کنم یا حرف زشت بزنم، پسرم هم همان را یاد میگیرد و تکرار میکند. الان که دستور جلسه «نظم، انضباط و احترام» در کنگره است، میبینم وقتی من احترام میگذارم، آقای مهندس میگویند: در جایگاه راهنما و مرزبان، حتی اگر شال روی شاخه ای خشک باشد، باید به آن احترام بگذاریم. این احترام دوطرفه است. وقتی من احترام میگذارم، در واقع به شخصیت خودم احترام گذاشتهام و آن را نشان میدهم.
لطفاً نظرتان درباره علم کنگره ۶۰ و درمان اعتیاد و برخی بیماریها چیست؟
علم کنگره ۶۰ همین است که آقای مهندس روش DST را ابداع کردند. منِ علی قبلاً خیلی راهها را امتحان کرده بودم، سقوط آزاد رفتم، مراکز مختلف، ولی نتیجه نگرفتم. همیشه میگفتند مصرفکننده بیغیرت و بیاراده است و نمیتواند ترک کند. دکترها هم میگفتند این بیماری لاعلاج است. اما آقای مهندس ۲۵ سال پیش این روش را کشف کردند و گفتند: معتاد بیمار است و درمان دارد. روش DST را آوردند و هزاران نفر مثل منِ علی که حال خراب داشتند و درها به رویشان بسته بود، آمدند به کنگره ۶۰ و درمان شدند.
چون نزدیک گلریزان هستیم اگر صحبت یا پیامی دارید لطفاً بفرمایید؟
من در سفر اول هم در گلریزان شرکت کردم. چون سفر اولی بودم، راهنما اجازه نمیداد دنور شوم یا حرکتی بزنم. در سفر دوم خودم دنور شدم و در گلریزان پارسال پسرم را سردار کردم و همسفرم را دنور تسویه کردم.
منِ علی باید به آن دانایی برسم که روزی چقدر مصرف میکردم... حالخرابیها بماند! به چشم یک معتاد به من نگاه میکردند. اگر با خودم صادق باشم، روزی پنج گرم شیره مصرف میکردم، که حداقل دو میلیون تومان میشد. اگر روزی دویست هزار تومان کنار بگذارم، میتوانم دنوری پرداخت کنم؛ اگر روزی صد هزار تومان بگذارم، میتوانم سرداری پرداخت کنم. باید فکر کنم روزهایی که مصرفکننده بودم چه حالی داشتم؛ نه در زندگی جایگاهی داشتم، نه در جامعه. هرجا میرفتم، به چشم یک مصرفکننده به من نگاه میکردند. اگر وسیلهای از خانه کسی گم میشد، میگفتند فلانی مصرفکننده بوده و برداشته! چون خودم بازاری بودم، قبل از اعتیاد با یک تلفن یک ماشین جنس برایم میفرستادند، ولی وقتی فهمیدند درگیر اعتیادم، گفتند اول چکهایت را بده! الان که در کنگره درمان شدم، میبینم اعتبارم در جامعه از بین رفته بود، حتی حرفم برای خانوادهام اهمیت نداشت، چون فقط به مصرفم فکر میکردم. شبها که همه خواب بودند، زمان مصرف من بود، صبحها که همه سر کار میرفتند، زمان خواب من بود. الان که به لطف خدا و کنگره درمان شدم، میفهمم لژیون سردار واقعاً چیزی نیست در برابر آنچه از دست داده بودم؛ شش میلیون پول سه روز مصرف منِ علی است! دنوری پول یک ماه مصرف من بود! من خودم دنوری پرداخت کردم و حالا از خدا میخواهم در جشن گلریزان بتوانم استارت پهلوانی بزنم. را بزنم یا دنوری را مجدداً تمدید کنم، ولی خودم خیلی علاقه دارم که تا وقتی در کنگره هستم، از دستان آقای مهندس شال پهلوانی را بگیرم. تا برج هشت، یک ماه و چهل روز دیگر تایم داریم. من، علی، اگر برنامهریزی کنم، میتوانم توی این چهل روز برای دنوری و سرداری اقدام کنم. شاید نشود برای پهلوانی فراهم کنم، ولی اگر روزی یک تومن بگذارم کنار، میتوانم دنوری پرداخت کنم. سفر اولی اگر روزی صد تومن بگذارد کنار، میتواند سرداری را پرداخت کند. من برای کل خانواده سرداری و دنوری پرداخت کردم. اگر خدا بخواهد، میخواهم برای پهلوانی خودم یا همسفرم اقدام کنم. از خدا هم میخواهم که این توفیق را بدهد که این حرکت را انجام بدهم و از دستان پر مهر آقای مهندس شال پهلوانی بگیرم. هرچه خدمت کنم به خودم خدمت کردهام، اما دینم به کنگره صاف نمیشود، حتی اگر پهلوانی هم در گلریزان بکشم. باز هم دینم به کنگره ادا نمیشود، چون آقای مهندس که بزرگ ما هستند، میگویند من هنوز با کنگره صاف نشدهام، با اینهمه خدماتی که دارند میدهند. آنوقت من چهجوری میخواهم با کنگره تسویه بشوم. من حاضر بودم تمام ثروتم را بدهم تا یک دکتر پیدا شود و من را درمان کند و از این اعتیاد نجات پیدا کنم. من وقتی بچه چهار سالهام را از طبقه سوم آویزون کردم پایین به خاطر مصرف مواد، الان که ساعت پنج صبح میروم استخر، این را با پول نمیشود مقایسه کرد. این حال خوش و آرامشی را که در زندگی من هست، با هیچ چیز نمیشود عوض کرد. سرداری که چیزی نیست. اگر روزی داشته باشم، کل خانوادهام را در نشان بینشانی پرداخت میکنم. توی فکرش هستم، ولی فعلاً حکمش صادر نشده است. و اینکه در گلریزان فرصت بخشیدن هست و باید من، علی، یاد بگیرم بخشش را. آقای مهندس در سیدیهایشان میگویند که کسی هست که میلیاردها ثروت دارد، ولی یک ریال به کنگره نمیدهد. اما کسی هست که مستأجر است و دنور یا پهلوان یا سرداری پرداخت میکند. آن بخشیدن مهم است که من، علی، به آن دانایی برسم که کنگره برای من چه کرده و من برای کنگره چه بازتابی داشتهام. یک صندلی که من، علی، میآیم و یک سال درمان میشوم، بالای هفتاد، هشتاد میلیون هزینه برمیدارد. حداقل هزینه صندلی را پرداخت کنم، بیشتر نمیخواهد پرداخت کنم.
خیلی سپاسگزارم .
تایپ: مسافر محمد لژیون پانزدهم
ویرایش: مسافر محمد لژیون پنجم
ارسال خبر: مسافر جلال لژیون پنجم
تایید خبر: مسافر داود لژیون سوم
مرزبان خبری: مسافر مصطفی
- تعداد بازدید از این مطلب :
65