English Version
This Site Is Available In English

همه دست به دست هم می‌دهیم تا یک نفر به رهایی برسد. (نمایندگی رز تهران)

همه دست به دست هم می‌دهیم تا یک نفر به رهایی برسد. (نمایندگی رز تهران)

هفتمین جلسه از دوره چهاردهم سری کارگاه‌های آموزشی_ خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی رز تهران با استادی راهنما مسافر پریسا، نگهبانی مسافر اکرم و دبیری مسافر الهه، با دستور جلسه‌ی «نظم، انضباط و احترام در کنگره ۶۰» روز یکشنبه ۱۳ مهرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۳:۴۵ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان، پریسا هستم یک مسافر.

خیلی خوشحالم که امروز با دو موضوع در خدمتتان هستم: «نظم، انضباط و احترام در کنگره ۶۰» و همچنین تولد خانم رها. این مناسبت را به کل سیستم تبریک عرض می‌کنم. همه دست به دست هم می‌دهیم تا یک نفر به رهایی برسد؛ خانم رها نیز تلاش کرد و آموزش گرفت تا به این جایگاه رسید.

در مورد دستور جلسه اول باید بگویم: وقتی ما وارد کنگره می‌شویم، اغلب یا مصرف‌کننده بودیم یا خانواده‌ی مصرف‌کننده، که نظم و انضباط را از دست داده بودیم. شاید بگوییم خانه‌ام مرتب است، اما منظور من، نظم و انضباط در سیستم بدن است. در میان مصرف‌کنندگان، شاید درصد بسیار کمی باشند که در گذشته، مواد مصرفی خود را سر ساعت مصرف می‌کردند. اغلب، زمان مشخصی نداشتند و همین بی‌نظمی، آن‌ها را درگیر اعتیاد کرد.

در کنگره، نخستین چیزی که به ما آموزش داده می‌شود، سر ساعت حضور داشتن است؛ یعنی نظم را به ما تزریق می‌کنند. اگر ما نظم را بیاموزیم، می‌توانیم سفر خوبی داشته باشیم. فرق بین سفر اولی و سفر دومی در همین نکته است: سفر دومی نظم را آموخته است.

رهجوی سفر اولی در لژیون یاد می‌گیرد که دارو را سر وقت مصرف کند. البته این موضوع در لژیون تازه‌واردین آموزش داده می‌شود که دارو را در ساعت مشخص مصرف نمایند. بعد از اجرا، به فرماندهی جسم خود می‌رسیم. بدن ما یک سیستم زنده است که مانند یک کودک، خیلی زود همه چیز را یاد می‌گیرد. همان‌گونه که کودک را تربیت می‌کنیم، جسم خود را نیز باید تربیت کنیم.

نظم را باید از طبیعت بیاموزیم. سال‌هاست می‌دانیم بهار، فصل شکوفه‌ها و گل است؛ تابستان، فصل گرما؛ پاییز، فصل برگ‌ریزان؛ و زمستان، فصل سرما و برف. این همان نظم طبیعی است که همواره وجود داشته است. سفر اولی‌ها این نکته را می‌دانند و تازه‌واردین نیز کم‌کم آن را خواهند آموخت.

حتی در کاهش وزن نیز باید نظم داشته باشیم. این‌طور نباشد که امروز ساعت ۱۱ صبحانه بخوریم و فردا ساعت ۱۰ یا اصلاً صبحانه نخوریم. چنین فردی نمی‌تواند کاهش وزن داشته باشد، مگر اینکه خیلی کم غذا بخورد، که در نهایت تبدیل به شخصی می‌شود بی‌نظم، با دردهای معده و روده و...

برخی می‌گویند: ما فقط سه روز است که به کنگره آمده‌ایم، چگونه نظم را برقرار کنیم؟ اکنون اکثر رهجوهایی که در لژیون جونز حضور دارند، ساعت ۱۳:۳۰ سالاد می‌خورند. من بسیار خوشحالم که نظم و انضباط را یاد گرفته‌اند. نتیجه‌اش کاهش وزن‌های چشمگیری مانند ۳۰ و ۲۵ کیلوگرم است.

فردی که نظم و انضباط دارد، انرژی کمتری مصرف می‌کند. وقتی وارد اتاقی می‌شویم که قبلاً آن را مرتب کرده‌ایم، دقیقاً می‌دانیم وسیله‌ی مورد نظر کجاست. من معتقدم وقتی وارد اتاقی می‌شویم، حتی اگر برق نباشد، باید بتوانیم هر چیزی را که می‌خواهیم پیدا کنیم. اولین مرحله‌ی نظم از جمع‌کردن رختخواب آغاز می‌شود.

اگر تصور می‌کنید نظم و انضباط محدودیت است، اشتباه می‌کنید؛ این، رهایی از آشفتگی‌هاست. شاید اجرای نظم در ابتدا دشوار باشد، اما کم‌کم آن را خواهیم آموخت.

احترام یعنی برای حریم شخصی دیگران ارزش قائل باشیم و با رفتار خود کاری کنیم که دیگران نیز به حریم ما احترام بگذارند. اما این حریم چگونه شکل می‌گیرد؟ باز هم به نظم و انضباط برمی‌گردیم. وقتی نظم داشته باشیم، ناخودآگاه برای زندگی‌مان چهارچوب‌هایی مشخص می‌کنیم. اطرافیان من می‌دانند ساعت ۱۰ شب می‌خوابم، پس تماس نمی‌گیرند. می‌دانند چه روزهایی در خانه نیستم. با این نظم، توانسته‌ام حریم شخصی‌ام را ایجاد و حفظ کنم.

چندین سال است لژیون دارم؛رهجویی که منظم و برنامه‌مند باشد و مرتب در لژیون شرکت کند، ناخودآگاه اعتماد بیشتری جلب می‌کند و مسئولیت‌های بیشتری به او واگذار می‌شود. سیستم نیز همین‌گونه عمل می‌کند: به کسی خدمت می‌دهد که نظم و انضباط دارد، و در غیر این صورت، خدمت از او گرفته می‌شود.

یاد بگیریم به حریم دیگران وارد نشویم؛ با پرسش‌های خود فرد مقابل را تحت فشار قرار ندهیم که منجر به دروغ‌گویی شود. همچنین اجازه ندهیم کسی از ما سوالاتی بپرسد که موجب اذیت ما شود.

سخنان استاد درباره اولین سال رهایی مسافر رها:

خانم رها سفر اول را در لژیون خانم بیتا گذراندند و از سفر دوم به لژیون من آمدند. خانم بیتا، رها را بسیار خوب پرورش دادند؛ رهجویی فرمان‌بردار، مؤدب و باادب. البته خود رها نیز آمادگی لازم برای دریافت آموزش‌ها را داشت. رها پر از عشق و محبت است، همان‌طور که در پیام ایشان آمده: «آنچه باور است، محبت است». بارها که کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر را باز کردم، همین پیام آمد و اشک از چشمانم جاری شد. شاید برخی فکر کنند برخورد او تند است، ولی در واقع این به خاطر انرژی بالای اوست.

ایشان مسئول فالوآپ شعبه رز هستند. گزارش‌های فالوآپ را بسیار دقیق انجام داده و به مرزبانی تحویل می‌دهند. امیدوارم در کنگره بماند و با عشق، عقل و ایمان به حل مسائل زندگی خود بپردازد. ایشان بیرون از کنگره نیز مشغول کار هستند و سعی می‌کنند با قدرت و انرژی، تمام امور را به‌خوبی مدیریت کنند. از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید، سپاسگزارم.

پیام تولد:

آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی‌ست. امیدوارم با عشق، عقل و ایمان به حل مسائل بپردازید.

اعلام سفرمسافر رها:

آخرین آنتی‌ایکس مصرفی: تریاک و متادون_ مدت سفر: ۱۶ ماه_ روش درمان: DST_ داروی درمان: OT_ راهنما: مسافر پریسا_ رشته ورزشی: بدمینتون، والیبال_ مدت رهایی: یک سال و سه ماه

صحبت‌های مسافر رها:

سلام دوستان، رها هستم یک مسافر.

از آقای مهندس، سیستم کنگره، ایجنت سابق خانم معصومه و خانم الناز، مرزبانان محترم، راهنمای سفر اولم خانم بیتا ـ که واقعاً خیلی اذیت‌شان کردم ـ تشکر می‌کنم. از راهنمای سفر دوم، خانم پریسا نیز بسیار سپاسگزارم که مسیر من را تغییر دادند و توانستم گام‌های بزرگ‌تر و بهتری بردارم.

زمانی که وارد کنگره شدم، اسفند ۱۴۰۱ بود. یادی می‌کنم از خانم ملیحه عزیز، روحشان شاد. اگر ایشان نبودند، شاید من ادامه‌ی مسیر را طی نمی‌کردم. دو جلسه در لژیون تازه‌واردین نشستم. هیچ‌گاه صحبت خانم ملیحه را فراموش نمی‌کنم؛حالم خیلی بد بود، ایشان گفتند: "اگر نمی‌خواستید درمان شوید، می‌رفتید تا بعد از عید بیایبد، اما حالا که آمده‌اید، یعنی خواسته دارید."

سختی‌های زیادی کشیدم، ولی خماری نکشیدم. قبل از ورود به کنگره، بیماری‌ای داشتم و تمام ترسم این بود که مادرم بفهمد مصرف‌کننده‌ام. زمانی که از ICU بیرون آمدم و قرصم را مصرف کردم، متوجه شدم مادرم کمرش شکسته. از آن لحظه به بعد، مصرف‌کننده شدم. اکنون خدا را شکر می‌کنم که حالم خوب است و از محبت شما سپاسگزارم.

از مادرم، واقعاً تشکر می‌کنم که همسفر خیلی خوبی برای من بود و با من سختی کشید، دردها و بداخلاقی‌های من را تحمل کرد. امیدوارم بتوانم جبران کنم.

سخنان همسفر فریده، مادر مسافر رها:

سلام دوستان، فریده هستم یک همسفر.

از آقای مهندس، خانم مونا و خانم بیتا که برای دخترم زحمت کشیدند، و همچنین از خانم پریسا، صمیمانه تشکر می‌کنم.

دلم می‌خواهد از خصوصیات دخترم بگویم. رها، دختری دلسوز، مهربان و غم‌خوار دیگران و خانواده است. همیشه تلاش کرده اول لبخند را بر لب دیگران بیاورد. از اینکه چنین دختری دارم، از خداوند سپاسگزارم.

به‌عنوان یک مادر، آرزو می‌کنم و می‌دانم بسیاری از شما مادر هستید، هیچ‌گاه خداوند، مادری را با فرزندش امتحان نکند. من واقعاً کمرم شکست و خدا به من کمک کرد. آرزو دارم هیچ مادری ناراحتی فرزند خود را نبیند.

خواسته‌های مسافر رها:

۱.در کارم موفق باشم و بتوانم برای مادرم خانه بخرم.

۲.جهانی شدن کنگره ۶۰، به‌طوری‌که هیچ مصرف‌کننده‌ای در جهان باقی نماند.

تایپ: مسافر اکرم، لژیون سوم، نمایندگی رز تهران
ویرایش: مسافر سمیرا، نمایندگی رز تهران
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .