بنام قدرت مطلق «الله»
پنجمین جلسه از شصت و هفتمین دوره سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران آقا در نمایندگی پرستار با استادی: راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی: مسافر محترم مرتضی دبیر: مسافر محترم ابراهیم با دستور جلسه «نظم، انضباط و احترام در کنگره ۶۰» در روز چهارشنبه مورخ شانزدهم مهر ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ برگزار گردید.
خلاصه سخنان استاد:
.JPG)
سلام دوستان، مهدی هستم یک مسافر.
بسیار خرسندم که در خدمتتان هستم. از نگهبان و دبیر محترم جلسه که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم، خدمت کنم و آموزش ببینم، کمال تشکر را دارم. از راهنمای گرانقدرم آقا رضا که موجب شدند این حس و حال را تجربه کنم و امروز در خدمتتان باشم نیز سپاسگزارم. قطعاً اگر راهنمای من آقا رضا نبودند یا راهنمای هر فرد دیگری وجود نداشت، مسلماً آنشخص به رهایی نمیرسید و آن نظم و نظام زندگی به او بازنمیگشت. بیشک این راهنماییِ راهنما است که میتواند یک مسافر را به نتیجه و به رهایی برساند و به جایگاههایی که شاید در ابتدا حتی در تصور یک فرد هم نمیگنجد دست یابد.
در مورد جلسه امروز نیز همانگونه که همه مطلع هستند و دو روز گذشته نیز در مورد آن صحبت شد، موضوع «نظم، انضباط و احترام در کنگره 60» مطرح بود. در شروع نیمسال دوم کنگره، صورت جلسه موضوع «صورت مسئله اعتیاد» بود؛ بدین معنا که به یک مسافر یا یک تازهوارد توضیح داده میشود که چه اتفاقی در بدنش افتاده است، چه کارهایی باید انجام دهد، چه کارهایی نباید انجام دهد و چه چیزهایی را باید رعایت کند. توضیح داده شد که اعتیاد مسمومیت مزمن نیست، اعتیاد جایگزینی مزمن است. به نوعی صورت مسئله برای من و مسافر شکافته شد و سپس در هفته دوم، بحث «نظم» مطرح گردید.
من فکر میکنم تقریباً اتفاق نظر وجود دارد که اگر نظم و نظام بر سفر یک مسافر حاکم نباشد، قطعاً به نتیجه نخواهد رسید. پروتکل DST با نظم و نظام شکل گرفت؛ یعنی آقای مهندس ابتدا با تنظیم مصرف آنها و سپس با تیپر کردن، به پروتکل DST و به رهایی دست یافتند و همین موضوع را من و مسافرمان باید رعایت کنیم. بدین صورت که در ابتدای امر که وارد میشویم باید یک سری چارچوبها را رعایت کنیم، یک سری قوانین را بپذیریم و تسلیم شویم. به محض اینکه وارد این عرصه میشویم، ذرهذره آن نظمی که حالا به واسطه مصرف مواد، یا به واسطه عادتهای غلطی که در گذشته داشتم و از بین رفته بود، دوباره بازگردد، حالا همه را اشاره نمیکنیم و شاید برخی افراد حتی بسیار منظم بودهاند، اما درمان اعتیاد بدون نظم، اصلاً امکانپذیر نیست. اینکه در ساعتی معین حاضر شوم، در ساعتی معین بروم، در ساعتی معین داروی OT خود را مصرف کنم، در ساعتی معین شب بخوابم و صبح بیدار شوم تا آن سیستم ایکس بدنم که قبلاً بسیار منظم و مرتب کار میکرده و اکنون از دسترس خارج شده است و بسیار بسیار هوشمند نیز هست را بازگردانم. اینکه اصلاً به قول معروف با کمگذاشتن نمیتوان آن را بازگرداند، فقط و فقط تحت نظر نظم و انضباط و در چارچوب یک سری قوانین است که میتوان آن تعادل اولیه را بازگرداند.
برای بنده بسیار جالب بود؛ شاید یکی از مواردی که کنگره را برایم جالب و جذاب کرد، همان نظم و نظام و آن قوانینی بود که رعایت میشد. یعنی در ساعتی معین، کلیه شعب ما که بیش از صد شعبه هستند، در ساعت پنج عصر شروع میشوند، در ساعتی معین پایان مییابند، در ساعتی معین لژیونها آغاز میشوند و در ساعتی معین به پایان میرسند. اینها نشان میدهد که هر ساختاری که نیاز دارد قوا پیدا کند، باید نظم مشخصی داشته باشد. اینگونه نیست که یک شعبه در ساعت پنج و ربع شروع به کار کند. به نظر من یک رهجو میتواند از این موارد نشانهها را دریافت کند، سیگنالها را بگیرد و پیروی کند. این موضوع که حکمتی پشت این قضیه وجود دارد که در ساعت پنج باید حاضر شوم.
اگر یک مسافر مشاهده نماید که شعبه جلسه خود را در ساعت پنج و ده دقیقه آغاز میکند، او نیز میتواند حق را به خود دهد که در ساعت پنج و چهل و پنج دقیقه حاضر شود. اگر ببیند که مرزبانان یا افرادی که در شعبه خدمت میکنند دیر یا زود میآیند او نیز میتواند حق را به خود دهد که دیر یا زود بیاید. بنابراین اینجا نکته بسیار بسیار مهمی وجود دارد که رعایت میشود و به عنوان یک مسافر باید بدانم که این موضوع برای من بسیار حیاتی و مهم است. حتی مهم است که از کار یا تفریح خود نیز بزنم تا برای ده یا یازده ماه آن زمان لازم را برای خودم اختصاص دهم.
بدیهی است شخصی که منظم و مرتب است و در ساعتی معین میآید و در ساعتی معین میرود، در ساعتی معین تکالیف خود را انجام میدهد و لباس مرتبی میپوشد و لباس فرم کنگره را رعایت میکند و آراسته است طبیعتاً مورد احترام دیگران نیز قرار میگیرد. فرقی نمیکند کجا باشم؛ در کنگره باشم یا در محل کار یا در جمع دوستان فرقی نمیکند. کسی که برای خود چارچوب تعیین کند و برای خود هدف گذاری کند، خواه ناخواه مورد احترام دیگران قرار میگیرد و برعکس آن نیز صادق است. ممکن است یک پدر یا یک بزرگتر در خانواده به واسطه آن بزرگتر بودنش برای مدتی آن نظم و نظام را رعایت نکند و یا آن قوانینی را که خودش تعیین کرده یا یک پدر باید داشته باشد را رعایت نکند و مورد احترام قرار گیرد اما این یک مدت محدود است. یعنی اگر من، به عنوان یک پدر خانواده یا به عنوان یک همسر حتی ذرهای از آن نظم و نظام خارج شوم یعنی صبح به موقع بلند نشوم و شب به موقع نخوابم، دیر بیایم یا زود بروم، حسی در طرف مقابل من تزریق میشود که بابت احترامِ بین ما، شاید به روی من نیاورد، اما کمرنگ و کمرنگتر میشود.
نکته دیگری که وجود دارد قانون هستی و قانون طبیعت است. به محض اینکه من از قاعده خارج شوم، به محض اینکه از آن چارچوبها خارج شوم، آن جایگاهی که دارم به مرور زمان از من گرفته میشود و برقراری آن نظم یعنی حفظ کردن آن نظم، از به دست آوردنش به مراتب سختتر است اما نتیجه آن بسیار شیرین است.
اینکه به محض اینکه اراده میکنی کاری را انجام دهی، میتوانی انجامش دهی. اینکه چیزهایی که دوست داری را میتوانی به دست بیاوری. اما باید آن سختی را برای خودم هموار کنم تا بتوانم آن نتیجه لازم را پس از ده یا یازده ماه و در ادامه در خدمتهایی که به من سپرده میشود کسب کنم.
ممنونم که به صحبتهای من توجه نمودید.
تایپ و ویراست: مسافر محمدعلی لژیون نهم
بارگذاری و عکس: مسافر کوشیار لژیون نهم
وبلاگ نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
132