English Version
This Site Is Available In English

از بی‌نظمی در تاریکی تا آرامش در نظم کنگره

از بی‌نظمی در تاریکی تا آرامش در نظم کنگره

اولین جلسه از دوره پنجاه و نهم از کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره۶٠، نمايندگي پروين اعتصامي اراک با استادی راهنما مسافر محسن، نگهباني مسافر امیر و دبیری مسافر محمد با دستورجلسه «نظم، انظباط و احترام در کنگره ۶۰» روز سه‌‌شنبه پانزدهم مهر ماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.


خلاصه سخنان استاد؛

سلام دوستان، محسن هستم، مسافر.
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که اجازه داد امروز در این جلسه حضور داشته باشم و خدمت کنم.
از جناب مهندس و خانواده محترم ایشان تشکر می‌کنم که این بستر را برای ما فراهم کردند تا بیاییم و به حال خوب برسیم.
از آقا رضا تشکر می‌کنم که امروز لطف کردند و اجازه دادند تا من در این جایگاه بنشینم.
یک تشکر ویژه هم از راهنماهای عزیزم، آقا حبیب و آقا محسن دارم، چون اگر حال خوبی دارم، مدیون این دو بزرگوار هستم.

در مورد دستور جلسه‌ی «نظم، انضباط و احترام در کنگره ۶۰»، باید بگویم زمانی که مصرف می‌کردم، بسیار منظم بودم و سر سوزنی بی‌نظمی نمی‌کردم.
اما این نظم فقط در مورد مصرف مواد بود؛ سر ساعت مشخص می‌نشستم برای مصرف نه یک دقیقه زودتر و نه یک دقیقه دیرتر.
نظم و انضباط من در مسائل تاریکی بسیار عالی بود! حتی اگر از وقت زن و بچه یا کارم می‌زدم، در مسئله‌ی مصرف کم‌کاری نمی‌کردم.
من دائم‌مصرف نبودم، ولی وعده‌ای مصرف می‌کردم و همیشه سر وقت.

صبح‌ها حدود ۲۰ نفر جلوی مغازه منتظرم بودند، اما من تازه ساعت ۱۰ می‌رفتم سر کار. چون از ۱۰ تا ۱۱ باید می‌نشستم و مصرف می‌کردم، و برای اینکه مشتری‌ها معطل نشوند، هرکدام را دنبال کاری می‌فرستادم.
در مورد احترام هم باید بگویم شاید به ساقی یا مصرف‌کننده‌ها خیلی احترام می‌گذاشتم، اما اصلاً نمی‌دانستم به چه کسی باید احترام بگذارم و با چه کسی مثل خودش رفتار کنم.

خدا را شکر می‌کنم که وارد کنگره شدم و به لژیون یازدهم، لژیون آقا حبیب، آمدم.
ایشان همه‌ی این مسائل را به من یاد دادند.
اولین جلسه‌ای که می‌خواستم برای کلاس توجیهی بیایم، آقا حبیب به من گفتند:
«اگر ساعت ۲ سر کلاس نباشی و یک دقیقه هم بگذرد، تو را راه نمی‌دهند.»
من آن روز به موقع رسیدم، اما افرادی بودند که فقط با یک دقیقه تأخیر آمده بودند و به آن‌ها گفته می‌شد: «بروید برای هفته‌ی بعد.»

کنگره اولین چیزی که به من یاد داد، نظم بود.
یاد گرفتم که دارو را باید سر وقت و با اندازه‌ی معین بخورم.
کلاس‌ها و کارگاه‌های آموزشی هم در ساعت مشخصی شروع می‌شوند، پس باید قبل از ساعت ۵ آنجا باشم و اسمم را بنویسم.

من اول فقط آمده بودم که موادم را درمان کنم و کاری به این قوانین نداشتم.
همیشه برایم سؤال بود که این همه تأکید بر زمان و نظم برای چیست؟
یک‌بار از آقا حبیب پرسیدم و ایشان گفتند:
«کار درمان اعتیاد کار بسیار سختی است؛ ما با جان انسان‌ها سروکار داریم. مگر می‌شود یک صدم ثانیه قلب یا مغز انسان کار نکند؟ نظم در هستی معنا دارد، پس در زندگی ما هم باید باشد.»

این حرف برایم خیلی اثرگذار بود. فهمیدم که نظم و انضباط باید وارد زندگی منِ مصرف‌کننده شود تا از آشفتگی نجات پیدا کنم.
وقتی مواد وارد زندگی می‌شود، اولین چیزی که از ما می‌گیرد، نظم است.
من بارها به همسفرم بی‌احترامی کرده بودم، زمان‌ها را تلف کرده بودم، و حالا باید تاوان آن را پس بدهم.

در کنگره، سن و سال مطرح نیست؛ جایگاه مهم است.
ممکن است کسی از من جوان‌تر باشد اما در جایگاه راهنمایی یا مرزبانی قرار گرفته باشد.
می‌گویند اگر حتی یک شاخه درخت، شال کنگره را بر دوش داشته باشد، احترامش واجب است؛ چون برای آن شال زحمت کشیده و آموزش دیده است.

اولین چیزی که در کنگره یاد گرفتم، نظم و انضباط بود؛ چیزی که من را در مسیر رهایی نگه می‌دارد.
در سفر اول هدفم این بود که «گل رهایی» بگیرم. وقتی دیدم به هدفم نزدیک می‌شوم، انرژی گرفتم و حالم خوب شد.
اما در سفر دوم حس کردم هدفی ندارم. آقا حبیب همیشه می‌گفتند:
«کسی که هدف ندارد، آدم خطرناکی است؛ چون باری به هر جهت می‌شود. یک روز به چپ می‌رود، یک روز به راست.»

پس فهمیدم در کنگره داشتن هدف، نظم، انضباط و احترام به دیگران است که انسان را به رهایی می‌رساند.

از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید، سپاسگزارم.



تایپ و عکس: مسافر معین (لژیون یازدهم)
تنظیم و ارسال: مسافر معین (لژیون یازدهم)

گروه مسافران نمایندگی پروین اعتصامی اراک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .