English Version
This Site Is Available In English

محبت و نظم از هم جدا نیستند

محبت و نظم از هم جدا نیستند

دوازدهمین جلسه از دوره یازدهم کارگا‌ه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰، نمایندگی وکیلی یزد به استادی پهلوان همسفر مهدیه، نگهبانی همسفر سبا و دبیری همسفر عاطفه با دستور‌‌ جلسه «نظم، انضباط و احترام در کنگره‌۶۰» روز دوشنبه ۱۴ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:٠٠ آغاز به کار کرد.
 

خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه نظم، انضباط و احترام است؛ فکر می‌کنم اگر بخواهم واژه نظم را در این قسمت بگویم؛ به‌معنی سازماندهی و آراستگی می‌باشد، اما این را در کلمه می‌شود تعریف کرد.
شاید اگر بخواهم آن را برای خودم تعریف کنم، بهتر است که به جهان پیرامون خود نگاه کنم؛ در همین مسیری که از اصفهان به یزد می‌آمدیم تمام نظم و انضباط را در آفرینش دیدم؛ سیستم کوه‌ها، بیابان‌ها و هر‌چیزی را که می‌بینیم در آن نظم نهفته است و به‌نظر من هر چیزی‌که در آن نظم باشد، در آن، عشق و محبت وجود دارد.
خداوند نظم را به ما نشان می‌دهد؛ ولی ما خدا را نمی‌بینیم، فقط حس می‌کنیم. چیزهایی که آفریده شده‌است، وقتی‌که می‌بینیم، درک می‌کنیم خداوند سراسر نظم است؛ اما آن نظم را وقتی‌که بخواهیم تعریف کنیم، محبت می‌شود. هر‌وقت‌ که طبیعت را نگاه کردم، چیزی جزء نظم و محبت ندیدم. چند وقت پیش که به سفر شمال رفتیم، وقتی‌که برگشتیم برای تک‌تک چیزهایی که در طبیعت می‌گذشت، زیبایی‌هایی که در آن‌جا بود، این‌قدر دلتنگ شده بودم که به خودم می‌گفتم: واقعاً دیدن طبیعت، رفتن کنار دریا یا خوردن موج‌ها به پای آدم، همه این‌ها نوعی زیارت است. ما دعوت شدیم که خداوند را در قالب نظم و انضباط و در قالب آفرینش ببینیم و متوجه وجودش بشویم؛ این‌که وقتی چیزی را می‌بینیم، در ما ایجاد محبت می‌کند و محبت را در درون خودش دارد که به ما منتقل می‌کند.
در وادی دوازدهم استاد می‌فرمایند: خداوند جهان آفرینش را برای خلق جهان خاکی با القاء ذرات عشق و امواج به‌وجود آورد. خلقت بر اساس القاء عشق است و از طرفی می‌گوید:

دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی
از مضیق جهات درگذری
وسعت ملک لامکان را بینی

یعنی هرچه‌قدر که بشکافی جزء عشق خداوند نیست که در تمام امواج ذرات هستی تابیده است.
این را می‌خواهم بگویم، وقتی‌که نظم و محبت رعایت می‌شود، ناخودآگاه در خودش احترام را به‌وجود می‌آورد.
در بین خانم‌ها این موضوع خیلی مد شده و می‌گویند: به خودتان محبت کنید و احترام بگذارید؛ اگر بیماری دارید رسیدگی کنید، لحظه‌هایی را برای خودتان، افکار و انرژی خودتان وقت بگذارید. شما انرژی داخل خانه هستید، وسعت انرژی شما به تمام اعضاء خانواده می‌رسد؛ پس به خودتان برسید تا بتوانید انرژی را به دیگران منتقل کنید. دیده‌ایم مواقعی‌که مادر خانواده حالش بد است، ناخودآگاه بقیه اعضاء خانواده هم حالشان بد می‌شود.
می‌خواهم بگویم محبت و نظم از هم جدا نیست؛ اگر اول به خودم احترام گذاشته و محبت کنم، آن‌وقت می‌توانم به دیگران هم محبت داشته باشم.
محبت را باید اول در خودم به‌وجود بیاورم، زمان را نهادینه کنم و بعد بتوانم آن چیزی‌ را که دیدم و یاد گرفتم، اجرا نمایم. وقتی آن را اجرا کردم، آن‌موقع دیده شده و سپس منتقل می‌شود. همیشه لازم نیست دیکته کرده و منتقل کنم؛ وقتی‌که ساعت ۴ می‌شود و همه با نظم صندلی‌ها را گذاشتند و منظم نشستند، همان لحظه اگر یک نفر از بیرون به داخل بیاید، ناخودآگاه می‌داند به سبک نشستن شما، باید بنشیند و نگاه می‌کند به بقیه که چه کار می‌کنند، او هم انجام می‌دهد؛ یعنی آن احترام اول در شخص به‌وجود می‌آید، بعد ناخودآگاه منتقل می‌شود.
نظم و انضباط همان‌طوری‌که گفتیم: چیزی نیست که بخواهیم با خودمان بیاوریم؛ باید جهان آفرینش را ببینیم، کندوکاو کنیم، بشناسیم، دقت داشته باشیم و بعد در خودمان به‌وجود بیاوریم؛ کما این‌که انسان در درونش سراسر نظم است، ما به کلیه و قلب نمی‌گوییم که کار کنند ولی خودشان با نظم کار می‌کنند؛ فقط کافی است آن چیزی را که می‌بینیم در زندگی خودمان به‌وجود بیاوریم و انتقال دهیم و این محبت است که انسان‌ها به خودشان می‌کنند. آقای مهندس در کتاب حال خوش می‌گویند: اگر انسان بخواهد حالش خوب شود، باید وظایف خود را انجام دهد. انجام‌دادن وظایف و رسیدن به فرمان عقل، همان چیزی است که نیاز دارم و می‌دانم نیاز من چیست و آن را به‌وجود می‌آورم و این می‌شود فرمان عقل و حال من را خوب می‌کند.
گاهی دیده‌اید مواقعی‌که کاری را عقب می‌اندازیم و می‌گوییم: فردا یا پس‌فردا انجام می‌دهیم، حال انسان را خراب می‌کند؛ این‌جا است که وادی دوازدهم می‌گوید: حرکت کن؛ از وادی چهارم به بعد، هر وادی که می‌خوانیم، اولش حرکت است و با حرکت آمیخته می‌باشد؛ اگر می‌خواهم تغییر دهم، باید تغییر را در خودم ایجاد کنم، می‌خواهم تبدیل شوم باید حرکت کنم، می‌خواهم به فرمان عقل برسم باید حرکت کنم؛ حرفی از سکون نیست همه‌چیز در حرکت به‌وجود می‌آید.
در جایی استاد امین می‌فرمایند: اگر می‌خواهید کاری را که انجام می‌دهید در آن پایدار باشید، چه کاری باید بکنید؟ چرا من کاری را انجام می‌دهم، ولی پایدار نیستم و کار را رها می‌کنم و به آخر نمی‌رسانم. می‌گویند: کارها را انسان باید از روی احسان انجام دهد؛ اگر از روی احسان نباشد، احتمال کمتری است که به پایان برساند.
وقتی من عضو لژیون سردار می‌شوم یا می‌آیم جارو می‌زنم یا فلان خدمت را انجام می‌دهم، فقط به فکر این هستم که کار خیر انجام دهم؛ وقتی نیت این باشد، کار تداوم پیدا می‌کند و خیلی کم پیش می‌آید که آن را رها کنیم.
وقتی کاری که از روی دوست‌داشتن انجام شود، دوست داریم و با تمام وجود از آن لذت می‌بریم و انجام می‌دهیم.
شده‌است که یک روز حالتان بد باشد و در شعبه خدمت کنید، حالتان خوب شود؛ چون این کار را دوست دارید و هدف دارید، حالتان خوب می‌شود و این کار اصلاً شما را خسته نمی‌کند. هر لحظه که احساس کردید یک ذره منیت دارید، قلدری می‌کنید و خط‌ و‌ نشان می‌کشید، یک‌دفعه که در شعبه خدمت کنید، سالن را تی بکشید یا جارو بزنید، می‌نشینید سر جایتان و حالتان خوب می‌شود. این کاری است که دوست دارید و انجام می‌دهید.
لژیون سردار هم همین‌طور است وقتی ما می‌آییم، وارد لژیون سردار می‌شویم، از جاذبه‌های آن استفاده کرده و می‌بینیم هر کسی به چه شکلی و با چه مسائلی وارد لژیون سردار می‌شود، چالش‌هایی را سپری می‌کند و بعد از آن حالش خوب می‌شود و از جاذبه‌های آن استفاده می‌کند. اشخاص را می‌بینیم، مشارکت‌ها را می‌شنویم، در جلسه کار می‌کنیم و سپس تغییرات را در زندگی خود به‌وجود می‌آوریم و دوست داریم این کار تداوم پیدا کند.
شنیده‌اید که می‌گویند: دیده‌بان‌ها خسته نمی‌شوند که این‌قدر این‌طرف و آن‌طرف می‌روند؟ اصلاً چه‌موقع در خانه هستند؟ آقای منصوری در جایی گفتند: من هم مثل شما با بچه‌هایم فیلم می‌بینم، به پارک می‌روم و با همسرم مسافرت می‌روم و این نظم است که باعث شده هیچ اتفاقی خارج از برنامه برای من نیفتد، من تمام پارامترهای زندگی‌ام را دارم و از آن لذت می‌برم؛ چون نظم در زندگی من آمده است و آن کاری را که دوست دارم، انجام می‌شود، از این شهر به آن شهر، از تهران به کرمان و هر طرف که باید بروم، می‌روم و هیچ‌وقت خسته نمی‌شوم؛ کاری را که دوست دارم، انجام می‌دهم و نسبت به آن کار محبت دارم و وقتی آن را انجام می‌دهم، آن‌موقع حالم خوب است و محبت به‌وجود می‌آید. منظورم این است که وقتی من کاری را می‌خواهم انجام دهم، باید حرکت، نظم و محبت در انجام کار باشد، سکون نداشته باشم در سکون حال من بد می‌شود، اگر کارم را با محبت انجام دهم،  حالم خوب می‌شود و آن برای من تداوم‌ خواهد داشت و اگر کاری را رها کردم، قطعاً محبت آن را پیدا نکردم که آن را تمام کنم.
إن‌شاءالله که در شعب یزد؛ این‌که می‌گویم شعب، به‌خاطر این است که قطعاً چندین شعبه می‌شود و شما شال می‌گیرید و شعب‌ را راه‌اندازی می‌کنید، خانواده‌های بیشتری به رهایی رسیده و به جهان‌بینی درست می‌رسند. إن‌شاءالله در یزد کنگره۶۰ درخشان شود.

رهایی ۴۰ سی‌دی

همسفر سادات و همسفر طاهره رهجویان راهنما همسفر زینب

مرزبان کشیک: همسفر هاجر
نويسنده و ویرایش: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فهیمه  (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .