جلسه هفتم از دوره سوم جلسات لژیون سردار با استادی راهنما همسفر عفت، نگهبانی همسفر بتول و دبیری همسفر پریسا با دستور جلسه «نظم، انضباط و احترام» ساعت ۱۵:۰۰ روز دوشنبه ۱۴ مهرماه ۱۴۰۴ آغاز شد.

خلاصه سخنان استاد:
از اینکه این جایگاه را تجربه کردم بسیار خوشحالم. واقعاً این روزها حال دلم خیلی خوب است. اکنون نیز که در این جایگاه قرار گرفتهام انرژی درونیام بسیار عالی است و روزهای خوبی را سپری میکنم. تمام این احساسات خوب به سال گذشته برمیگردد؛ دقیقاً یک ماه دیگر، یک سال میشود که به لژیون سردار پیوستم و برای دنور شدن اعلام آمادگی کردم. از همان زمان، ورق زندگی من برگشت؛ چه از نظر درونی، چه از نظر بیرونی.
اکنون که دستور جلسه «نظم، انضباط و احترام» است؛ باید بگویم که من پیش از ورود به کنگره، نظم و انضباط خوبی داشتم؛ حتی بهگونهای بود که به خواهرم میگفتم: ساعت ۳ به خیابان برویم. با اینکه فرزندان او بزرگ بودند و فرزندان من کوچک، سر ساعت ۳ جلوی درِ خانهاش حاضر میشدم. در آن زمان، نظم و انضباط را با رنج، سختی، فشارآوردن و اذیتکردن خود اجرا میکردم؛ اما اکنون یاد گرفتهام اگر بخواهم نظم و انضباط را در خانه و زندگیام تجربه کنم؛ باید با عشق و علاقه همراه باشد.
کاری را که میخواهم انجام دهم، با لذت انجام میدهم. آقای مهندس همیشه میگویند: «هر چیزی دارای دو صور است: یکی صور آشکار و دیگری صور پنهان». صور آشکارِ من این است که ممکن است نسبت به گذشته کمی بینظمتر شده باشم؛ اما در صور پنهان یعنی در افکار و اندیشههایم بهواسطه آموزشهایی که از آقای مهندس یاد گرفتم به آن نظم دادهام.
قبل از ورود به کنگره اصلاً نمیدانستم صور پنهان چیست که بخواهم برایش ارزش قائل باشم یا بتوانم آن را منظم کنم؛ حتی نمیدانستم افکار منفی چیست یا چطور باید جلوشان را بگیرم و نظم بدهم که به سمت انجام رفتارهای اشتباه نروم؛ اما خدا را شکر با ورود به کنگره هم در صور آشکار با لذت و خوشی نظم و انضباط را پیدا کردم و هم در صور پنهان. آقای مهندس بسیار تأکید میکنند که اگر میخواهید با دوستی رابطهای ادامهدار داشته باشید؛ باید ببینید آن فرد منظم هست یا نه.
اگر دیدید که فردی منظم است، دوستیتان را ادامه دهید. من در صور پنهان بسیار مشکل داشتم؛ اصلاً نمیدانستم چگونه زندگی کنم یا چه کارهایی انجام دهم که خود و حتی اطرافیانم را اذیت نکنم؛ چون اینطور نبود که فقط خودم را اذیت کنم؛ بلکه با اذیت خودم باعث اذیتشدن دیگران نیز میشدم؛ اما خدا را شکر، با روش DST به صور پنهان خود نیز نظم و ترتیب دادهام. واقعاً خیلی خوشحالم که در کنگره آموزش میبینم.
برای مثال دیروز به دیدار یکی از دوستانم که خیاط هستند رفتم. من ۶ سال است که در کنگره حضور دارم. هفت یا هشت سال پیش که پیش این دوستان میرفتم، همیشه میگفتم چقدر اینها بیخیال هستند درحالیکه خودم بسیار عصبی بودم؛ اما دیروز که بعد از دو سال دوباره آنها را دیدم باوجود اوضاع اقتصادی و داشتن فرزند. متوجه شدم چقدر بههمریخته شدهاند و چقدر خودشان را اذیت میکنند.
دیروز واقعاً خدا را شکر کردم که در چنین مکانی قرار گرفتهام. من که قبلاً نسبت به این دوستان، حال بدتری داشتم حالا با آموزشها کنگره و باوجود کلی مشکل به این درک رسیدم که آنها دچار یک مشکل یا ضعف در جهانبینی هستند. بهواسطه آموزشها کنگره به آنها مشورت دادم. وقتی به خانه برگشتم ازتهدل خدا را شکر کردم که در چنین محیطی قرار گرفتم و با گوشدادن به سیدیها استاد امین و آقای مهندس واقعاً به آن آرامشی که میخواهم نزدیک شدهام.

تایپیست: همسفر فرزانه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی خیام نیشابوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
47