بیرون آمدن از مرداب اعتیاد و شکوفا شدن در پهنه گیتی، یکی از آن غیرممکنها بود که به یاری اللّٰه بهوقوع پیوست. باری برادر نابرده رنج گنج میسّر نمیشود؛ در نشستها با اعضاء مثلث هم میدانیم، که راه همانگونه که تکراراً گفته شد؛ پستیها و بلندیها و هموار و ناهمواریها را دارد.
پیام: سیدی مست
دلنوشتهای از راهنما مسافر مریم ( مسافر نیکوتین)
اولین حرکت و اولین قدم برای ورود یک مسافر به کنگره۶۰ این است که حتما باید نظم، انظباط و احترام را چاشنی حرکتش کند. سر ساعت مشخصی حضور داشته باشد و این یعنی نظم، انضباط و احترام به کنگره۶۰، به اعضاء، به راهنمای تازهواردین و به خودش.
شخص مصرفکنندهای که سالها درگیر مواد مخدر و افیونی بوده با ورود به لژیون تازهواردین میداند در این چند سالی که درگیر اعتیاد بوده دیگر نمیتواند نظم در کارهایش داشته باشد و در این مدت زندگی خود و اطرافیانش را نابسامان و به آشوب کشانده است. زندگی برای او جهت و هدفش را گم کرده و دلواپسی و سردرگمیها در زندگی او موج میزند. بیاعتمادی بین او و شریک زندگیاش، سایه افکنده و روزبهروز از لحاظ فکری و عاطفی از هم دور و دورتر شدهاند.
مواد، قلیان و سیگار جایگزین روزهای شیرین او و همسرش شده است و چه بسا همسرش نیز به سیگار و قلیان پناه آورده که همین نیکوتین و مشتقات آن اولین قدم برای ورود به دروازه اعتیاد است. باور غلط و اشتباهی که مواد و نیکوتین آرامکننده و تخلیهکننده مشکلات روحی و روانی است. من نیز برای خالی کردن تمام عقدههایی که در زندگی داشتم و وجود گرههایی که با دستان کوچکمان باز نمیشد به خیال اینکه قلیان مرهم دردم میشود به دام قلیان اسیر شدم و اینگونه شد که قلیان سلامت جسمم را ربود.
کمکم ضربان قلبم بالا رفت و در پی آن تنگی نفس بار گرانی بود بر شانههایم و بوی بد قلیان که همراه همیشگی من شد. اما نقطه عطف زندگی من با ورود به لژیون ویلیام رنگ و رویی تازه به خود گرفت و نظم و انظباط مهمان زندگی من شد و سایهاش بر زندگیام حکمفرما شد.
پس از آن، انضباط را سرلوحه کارهایم قرار دادم و احترام به راهنما، رب و مربی را آموختم و در مکتب عشق رهجوی فرمانبرداری شدم. گوش به فرمان راهنما رو به جلو حرکت کردم و بعد از رهایی از دام نیکوتین و شرکت در آزمون ویلیام، مفتخر به دریافت شال پربرکت ویلیام شدم و مشکلات جسمی من یکی پس از دیگری برطرف شد و دیگر اثری از ضدارزشیها در زندگی من نبود. زندگی برایم رنگ دیگری به خود گرفت و خواب و خوراکم به زیبایی اصلاح شد و از همه مهمتر سیستمX بدنم بهکار افتاد و در تکتک سلولها بازسازی صورت گرفت.
فقط یک مسافر رها شده میتواند طعم لذتبخش رهایی را بچشد و لمس کند.
نوش جانت مسافر
گوارای وجودت مسافر
این آزادی مبارکت باد.
این حال خوش نصیب آنانی میشود که تا لحظه رهایی احترام به راهنما و نظم و انظباط را سرلوحه کار خود قرار میدهند.
نویسنده: راهنما مسافر مریم (مسافر نیکوتین)
ارسال: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زالپارس مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
106