وقتی برای اولینبار وارد کنگره ۶۰ شدم، شاید خیلی از واژهها برایم ساده و عادی بود. اما کمکم فهمیدم که هرکدام از آنها معنای بزرگی در دل خود دارند. یکی از این واژهها، همین دستور جلسهی "نظم، انضباط و احترام" بود. در ابتدا فکر میکردم نظم یعنی فقط سرِ وقت آمدن یا تمیز بودن، اما در کنگره فهمیدم که نظم فقط در ظاهر نیست؛ نظم یعنی برنامه داشتن برای زندگی، یعنی افکارم را مرتب کنم، حرفهایم را با دقت بزنم و کارهایم را با آرامش و آگاهی انجام بدهم.
انضباط یعنی بتوانم خودم را کنترل کنم. یعنی وقتی کاری را شروع میکنم، تا آخرش بروم؛ نه بهخاطر اجبار، بلکه چون یاد گرفتهام پایبند بودن یعنی رشد کردن. گاهی سخت است، اما همین سختیهاست که از من آدم دیگری میسازد. و اما احترام… در کنگره یاد گرفتم که احترام فقط سلام و تعارف نیست.
احترام یعنی دیدن و درک کردن انسانها، یعنی قدر دانستن جایگاهی که در آن هستم، و سپاسگزاری از کسانی که مسیر را برای من روشن کردهاند. احترام یعنی حتی اگر کسی اشتباه کرد، باز هم با عشق و مهربانی با او برخورد کنم. وقتی نظم، انضباط و احترام در کنار هم قرار میگیرند، نتیجهاش آرامش است. چون نظم، زندگی را زیبا میکند؛ انضباط، مسیر را محکم میسازد؛ و احترام، دلها را به هم نزدیک میکند.
در این مسیر آموختم که اگر میخواهم از تاریکی بیرون بیایم، باید اول در درونم نظم برقرار کنم. وقتی یاد گرفتم به زمان احترام بگذارم، به دیگران گوش بدهم و کارها را با دقت انجام بدهم، تازه فهمیدم که درمان فقط ترک مواد نیست، بلکه ساختن یک زندگی تازه است.
کنگره ۶۰ برای من مدرسهای شد که در آن یاد گرفتم نظم یعنی احترام به خود، به دیگران و به خداوند. و هر بار که منظم میآیم، درست مینویسم، گوش میدهم و عمل میکنم، در واقع دارم به خودم و به مسیر عشق و آرامش نزدیکتر میشوم.
ویرایش ، تنظیم و ارسال مسافر ابوالقاسم
- تعداد بازدید از این مطلب :
547