تمام راهها را رفتم و با تمام وجود فهمیدم که هیچکجا خبری نیست؛ تا زمانیکه اعتیاد به رنجکشیدن خود را ترک نکنم، اوضاع همین است.
اوایل برایم باورکردنی نبود، مگر ما انسانها معتاد به رنجکشیدن هم میشويم؟ همسفری معتاد به رنج و استادی که آماده بود تا راهنمایی کند؛ من هم سر تا پا شوق آموختن بودم.
چرا رنجکشیدن عادت روزانهام شدهاست؟ استاد میگفت: شغل موادفروش، فروش مواد است؛ من چرا مواد آنها را میخرم! تا زمانیکه بهایی نپردازم، هیچکس به زور هیچ موادی به من نمیدهد. در این دنیا همه فروشنده هستند؛ تو مشخص کن، خریدار چهچیزی هستی؟! خریدار آرامش و شادی یا خریدار رنج و اندوه؟
هرگز بهدنیا اینگونه نگاه نکرده بودم و برایم زیباترین تعبیری بود که تاکنون شنیده بودم. بعد از نتیجه آزمون، با تمام ناآرامیهایم در طول روز، از خودم پرسیدم: میخواهم چهچیزی را بخرم که برای زندگیام مفید باشد؟ تنبلی و بطالت، رنج و اندوه یا شادی، آرامش و رشد؟ به خودم یادآوری کردم که دارای حق انتخاب هستم؛ پس در اختیار خودم است که کدام زمینه یا موضوع را انتخاب کنم؟ ترک کنگره یا خود را در این مسیر روانهکردن؟ من آموختن را دوست دارم و بهنظرم کنگره، بزرگترین دانشگاهی است که هر انسانی بدون پرداخت شهریه، میتواند در کلاسهای آن شرکت کرده و انتخاب کند، چه بخواند.
ندایی در درونم میشنوم که میگوید: به خودت باز خواهی گشت؛ اینجا بود که یقین پیدا کردم، آزادی در درون وجود خودم است و عمیقاً عطش روحم را درک کردم که هیچچیزی آن را فرو نمینشاند، الا آب حيات عشق! چشمه نوری که خداوند در قلبم به جریان انداخته، با شال نارنجی نمایان خواهد شد. شالی که نوید حسی تازه را میدهد و عشق و حمایتی که از خدمتگزاران دریافت میکنم، وصفکردنی نیست. عمیقاً برای این مکان و لحظات کوچک شادی که هر روز به من لبخند میزنند سپاسگزارم.
جایگاه راهنمایی، فرصتی است که کائنات پیشرویم قرار داد تا رشد کرده و روزهایم را به سفری معنوی تبدیل کنم؛ بنابراین تصمیم گرفتم احساسات متعالی را تجربه کنم، احساساتی؛ همچون وقار، عزت، شجاعت، عطوفت، صبر و ... که هر قدم آن، با ایمان به هدایت الهی همراه است. باور دارم که با گسترش عشق و مهربانی، نهتنها زندگی خودم را غنیتر میکنم؛ بلکه موجی از نور و شادی را به جهان اطرافم میفرستم و هرلحظه را به فرصتی برای خلق معجزات تبدیل خواهم کرد. ایمان دارم با آموزشگرفتن و خدمت در این جایگاه، میتوانم بخشی از قدرتهای درونیام را فعال کنم و روی چگونگی جهان پیرامونم تأثیر بگذارم.
در اکثر اوقات، دنیای اطرافم از کنترلم خارج میشود و تلاشم برای برقراری تعادل و داشتن احساس خوب، با وجود اتفاقات و محرکهای بیرونی بینتیجه میماند؛ اما اگر بتوانم راهی پیدا کنم تا قدرت شگفتانگیز عشق را فارغ از شرایط محیط اطرافم فعال کنم، ایجاد تعادل و در دستگرفتن کنترل احساسات و زندگیام، دیگر کار سختی نخواهد بود.
درنهایت، این حجم از اتفاقات و نتایج چشمگیر، تنها درنتیجه یک انتخابم رقم خواهد خورد؛ انتخاب یک احساس درست که نتیجه آن ایجاد یک انسجام درونی سازنده خواهد بود یا انتخاب یک احساس نادرست که موجب بههمخوردن ریتم منظم قلب و کاهش قدرت درونیام خواهد شد. کیفیت این انتخاب، تحت اراده خودم است؛ اما پرسش اصلی اینجاست که چهطور میشود در جهانی که مملو از اتفاقات پیشبینی نشدهاست، تا این حد احساساتم را مدیریت کنم؟ آیا میشود آنچه را که درونم در جریان است را از گزند هر آنچه در زندگی اطرافم درحال رقمخوردن میباشد، مصون نگه دارم؟ پاسخ بله است و این بله یکی از بزرگترین موهبتهای زندگی من میباشد.
نویسنده: راهنما همسفر مهدیه. ح
ویرایش: رابط خبری همسفر فرزانه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دوم)
عکاس: همسفر زهرا. ط رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دوم)
ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر سمیه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
166