راهنما در جایگاه فردی قرار دارد که تجربه یا آموزشی را در اختیار ما قرار میدهد. رسالت ما این است که این فرمان یا آموزش را پذیرفته و مطابق آن عمل کنیم. اگر برخلاف آن عمل کنیم، نشاندهنده نقص یا اشکال در پذیرش راهنمایی است و باید این مسئله را درک کرد. هر فردی، صرفنظر از جایگاه اجتماعی یا اعتقادی، میتواند برای ما نقش الگو داشته باشد؛ چه پدر، چه مادر، چه استاد، مربی یا هر فرد دیگری که در مسیر هدایت ما قرار میگیرد.
گاهی انسان در میانه مسیر دچار فراموشی میشود و برخلاف مأموریت یا وظیفهاش عمل میکند. در این حالت، زمانی که به اشتباه خود پی ببرد، باید دوباره کار محولشده را به انجام رساند. اگر اشتباه سهوی باشد، بخشی از تجربه است. اما اگر فرد عمداً فرمانی را پنهان کرده و خلاف آن را انجام دهد، این رفتار ریشه در خودخواهی دارد و بهتدریج او را به سمت صفات منفی میبرد؛ صفاتی همچون خشم، نفرت، حسادت، کینه و روحیه انتقامجویی که همگی زیرمجموعه خشم هستند.
برای آنکه ذهن و روان ما چون آب زلال باشد، باید ضدارزشها را از خود دور کنیم. این مهم با ایجاد تعادل میان جسم، جهانبینی و روان حاصل میشود. همانگونه که جسم نیاز به تغذیه صحیح دارد، جهانبینی نیز باید به اندازهای متناسب ارتقا یابد. در کنگره این مسئله بهگونهای عینی احساس میشود. فردی که مدتی در حال سفر و آموزش است، تغییرات محسوسی در رفتار و روان خود نسبت به روزهای ابتدایی مشاهده میکند.
البته در کنگره با طیف وسیعی از افراد مواجه هستیم؛ برخی با سالها تخریب جسمی و روانی وارد میشوند و برخی با سابقه کمتر. درمان هر نوع تخریب نیازمند روش مشخص و زمان لازم است و طبیعی است که مشکلات فردی که بیست سال مصرف داشته عمیقتر از فردی با دو سال مصرف باشد.
نکته مهم این است که نباید بر اساس حواشی و قضاوتهای مقطعی درباره عملکرد دیگران، مسیر خود را دچار اختلال کنیم. نیروهای منفی، از جمله قضاوت و حاشیهپردازی، سبب توقف رشد و حرکت ما میشوند.
در بحث صورتمسئله اعتیاد، همانگونه که برای درمان یک بیماری جسمی به پزشک مربوطه مراجعه میکنیم، برای اعتیاد نیز باید ابتدا شناخت و تشخیص درست از ماهیت آن داشته باشیم. اعتیاد یک بیماری جسمی، روانی و اجتماعی است که درمان آن فرآیندی زمانبر بوده و در کنگره معمولاً بین ده تا یازده ماه تعریف شده است. مثال ساده آن مانند یافتن علت قطع گاز در منزل است که میتواند به دلایل متفاوتی رخ دهد و تا زمان شناسایی علت واقعی، مشکل رفع نخواهد شد. شناخت دقیق علت، همان صورتمسئله بیماری است.
در مواردی که یک فرآیند یا محصول خاص مطرح میگردد، فرد باید به تشخیص دقیق و بنیادین دست یابد. وضعیت مشابهی در مواجهه با مسئله اعتیاد وجود دارد. هنگامی که بحث درمان اعتیاد مطرح میشود، رویکردهای متعددی ارائه میگردد؛ از جمله توصیههایی نظیر قطع مصرف برای چند روز، مصرف قرصهای مشخص، یا کاهش تدریجی مواد (رقیقسازی یا ترکیب با مواد دیگر). این شیوهها گاه تا ده مورد نیز ارائه شدهاند. اما پرسش اصلی این است: آیا این رویکردها به «شناخت اساسی» منتهی میشوند؟ شناختی که ما اکنون به عنوان افراد مبتلا به اعتیاد (اعم از مصرف مواد یا سیگار) به عمق آن پی بردهایم؟
در مورد مصرف سیگار، حتی زمانی که ما کاملاً واقف بودیم که این ماده سمی است و مضرات فراوانی دارد، همچنان به آن نیاز داشتیم. شاید درک جزئی از اینکه سیگار حاوی مواد دیگری نیز هست وجود داشت، اما نیاز به آن، ولو به دلایل صرفاً روانی یا ایجاد لذتهای زودگذر (مانند نشئگی پس از مصرف)، ما را به سمت آن سوق میداد. سیگار به مرحلهای از عادت بدل شده بود که ترک آن دشوار بود، زیرا شناخت لازم در خصوص ریشه نیاز به سیگار وجود نداشت. توصیههای رایج صرفاً بر پرهیز کوتاهمدت (مثلاً یک هفته نکشیدن) یا استفاده از جایگزینهایی مانند آدامسهای نیکوتیندار متمرکز بودند.
با گذشت زمان و بررسیهای عمیقتر، دریافتیم که حتی اثرات مخرب سیگار بر سیستم تنفسی بسیار گستردهتر از تصور اولیه است. بنابراین، رسیدن به «تشخیص» دقیق و تثبیت شناخت نسبت به ماهیت بیماری، امری حیاتی است. به همین دلیل، تبیین صورت مسئله یکی از نخستین دستور کارهای اساسی در جلسات درمانی ماست تا دلیل اصلی اعتیاد (چه به مواد مخدر و چه به سیگار) را درک کنیم.
.jpg)
نقش جایگزینی نیکوتین و جهانبینی در درمان
در خصوص اعتیاد به نیکوتین در سیگار، فرآیند جایگزینی (مانند استفاده از آدامس نیکوتین) مطرح میشود. همانگونه که استاد دکتر حاج رسولیها اشاره میکنند، جایگزینی نیکوتین در مغز انسان صورت میپذیرد و موجب کاهش ترشح واسطههای شیمیایی شادیآور درونی مانند دوپامین و سروتونین میگردد که نیکوتین جایگزین آنها میشود.
این جایگزینی مواد شبهافیونی بیرونی به جای مواد درونی، نیازمند تبیین دقیقتری است. مثال ترمیم لولهکشی منزل را در نظر بگیرید: اگر لولهها و اتصالات ترکیده را ترمیم کنید اما جریان آب در آنها برقرار نباشد، این ترمیم بیفایده است. به همین ترتیب، اگر آب جریان داشته باشد اما لولهها خراب باشند، باز هم نتیجهای حاصل نخواهد شد.
داروی جایگزین نیکوتین (مانند آدامس) دقیقاً کارکرد ترمیم لولهها و اتصالات بدن را دارد. جهانبینی است که «آب و گاز» را وارد این لولهها میکند؛ یعنی فردی که صرفاً از دارو یا آدامس نیکوتین استفاده میکند، در حال ترمیم اتصالات و منابع آسیبدیده درونی است. این جهانبینی است که باعث میشود «فشار آب و گاز» (انرژی و ثمر مورد نیاز بدن) به واسطه آن اتصالات ترمیمشده، تأمین گردد و آن حرکت و انرژی که باید توسط مواد شبهافیونی درونی تولید میشد، دوباره فعال گردد. این سادهترین مثال برای تعیین نقش جهانبینی در صورت مسئله اعتیاد است.
اگر بخواهیم روان را در یک کلمه تعریف کنیم، آن کلمه «خلق و خو» است. تصور کنید دو استخر آب وجود دارد؛ یکی زلال و دیگری پر از لجن و مواد زائد. استخر دوم به دلیل آلودگی قابل استفاده نیست و حتی نگاه کردن به آن رغبت ایجاد نمیکند. اما در استخر زلال، حتی اگر میل چندانی هم نداشته باشیم، ناخودآگاه متمایل به لمس آب، شستوشوی صورت یا شنا کردن میشویم.
این تشبیه دقیقاً درون انسان و خلق و خوی اوست. مفهوم «خودبینی»، «خودبرتری» و «منیت» نیز ریشههای عمیقی دارد که همان استخری از لجن را درون انسان بوجود میآورد.
- تعداد بازدید از این مطلب :
29