بزرگترین معجزهای که هستی به همه ما بخشیده، زندگی کردن است؛ اما برای برخورداری از یک زندگی خوب و با آرامش یکسری ابزار هم در اختیارمان قرار داده است. من قبل از ورود به کنگره۶۰، از این ابزارها برخوردار بودم؛ ولی روش استفاده از آنها را بلد نبودم. در اینجا من توانایی نگاه کردن به خودم را پیدا کردم و با نگاهی عمیق متوجه شدم که چه ابزارهایی در اختیارم بوده و من آنها را در صندوقچه درونم بلااستفاده نگهداشته بودم. اکنون من از این صندوقچه ابزارهایی مثل روح، عشق، عقل، محبت، بخشش، صبر و حسهای زیبا و ... را بیرون کشیدهام و با کمک راهنمای خوبم روش استفاده از این ابزارها را آموزش میگیرم.
این یادگیریها برای من بسیار لذتبخش است و میدانم که با گذشت زمان و تمرین، مهارتهای بیشتری کسب خواهم کرد. امروز من به خود افتخار میکنم که از پس آن همه تاریکی و سختی راهم را یافتهام و دانستهام که نور در تاریکی نمایان میشود و هرچه شب تاریکتر، ستارگان پرنورتر خواهند بود. اکنون میخواهم قدردان کسانی باشم که در این مسیر به زندگی من آمدند و با من همراه بودند، چه آنهایی که با مقاومتشان انگیزهام را برای تلاش بیشتر کردند و چه آنهایی که چراغ راهم شدند؛ شاید این تلاشها امروز به چشم نیایند؛ ولی میدانم که کوچکترین قدمی که برمیدارم من را برای رسیدن به هدفم نزدیکتر خواهند کرد و ارزش واقعی، در حرکت و رفتن نهفته است.
امروز پر از حس قدردانی هستم و این بزرگترین و زیباترین هدیهای است که من دریافت کردهام. برای روزهایی که در ناامیدی گذشتند و از پس آنها جرقهای از امید در من روشن شد و یاد گرفتم که زندگی با همین ترکیب رنگها زیبا است، روزی سیاه و روزی سفید است. با قلبی پر از سپاس برای راهنمای مهربانم، در زمانیکه شک و دودلی به سراغم میآید، او به من حس آرامش میدهد و یادآور میشود که هنوز زندهام و فرصت زندگی دارم. در آخر شکر میکنم خدای خوبم را برای تمام روزهایی که بود، هست و خواهد بود.
نویسنده: همسفر خاتون رهجوی راهنما همسفر فوزیه (لژیون نهم)
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون هفتم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
40