جلسه چهارم از دوره چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی گلمکان با استادی ، مسافرعلی، نگهبانی ، مسافر جلیل و دبیری، مسافر جواد، با دستور جلسه " نظم.انضباط واحترام درکنگره60" یکشنبه 6 مهر 1404 ساعت 17 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر
تشکر میکنم از راهنمای عزیزم عباس اقا،
ایجنت محترم حسین آقای درودگر،ومرزبانان عزیز،
اگر بخوام در مورد دستور جلسه امروز صحبت کنم،اول باید از بی نظمی خودم صحبت کنم،قبل ازکنگره،
من چی بودم والان چیکار کردم،
من بی انضباطیم به جایی رسیده بود که هر روز میرفتم سر کار یه تیکه از وسایلم جا میذاشتم، یه روز تراز،یه روز کمچه،یک روز لباس کارم میانداختم چون شغلم سنگ کار بود،
به جایی رسیده بود که هر روز پنج شیش دقیقه دنبال جورابم میگشتم،
آنقدر بی انضباط بودم،اگر بخوام مثال بزنم خودم بی نظم ترین ،حسین آقای درودگر منظم ترین،من با آقای درودگر سال 91وارد کنگره شدم با اختلاف چند ماه،
من چون نظم انضباط یاد نگرفتم،به محض اینکه رهایی گرفتم کنگره رو ول کردم،
ولی حسین آقا وایستادن تو کنگره خدمت کردن نظم انضباط یاد گرفتن، حسین آقا شد راهنما من شدم دوباره معتاد،
من معتاد یدک می کشیدم،
حسین آقا احترام رو،حسین آقا تو جامعه احترام گرفت من بی احترامی،دوباره که وارد کنگره شدم از بدو ورود به کنگره یاد گرفتم نظم داشته باشم،کنگره به من یاد داد، کلمه اعتیاد ازجلو اسمم برداشت ولقب مسافر به من هدیه داد،
به نظر من بزرگترین کاری بود که کنگره برای من انجام داد،چون من تو جامعه به اسم معتاد میشناختن،
مسافر یعنی حرکت از یک مبدا و رسیدن به یک مقصد معلوم،کنگره به من گفت اولین چیزی که لازم داری یک پیرهن سفیده،
چون همه لباس سفید داشتن به منم گفت باید لباس سفید بپوشی،برای حرکت اولیه نیاز به یک پیرهن سفید داری،برایذاین سفر نیاز به یک کیف داری توی این یک لیوان ویک دفترو خودکاربذاری،تو سفر شاید نیاز به یاداشت برداری داشته باشی،وقتی واردلژیون شدم ،شدم رهجوی عباس اقا،
یاداشت های سی دی ها،عباس آقا نظم بهم یاد داد گفت باید نظم داشته باشی
تو باید یک ربع به شروع جلسه برسی،
دوم باید هفته ای یک سی دی بنویسید،
سوم باید وقتی میگن تو خدمت کاری باید نیم ساعت زودتر اینجا باشی،جارو رو برداری اینجا رو جارو کنی،هرچی مرزبان
گفت باید بگی چشم،دارو سر وقت خوردم،سی دی نوشتم ،هر دستوری که برای من اومد انجام دادم،

در قبال این کارهایی که کردم کنگره چی بهم داد،
سه تا آرزو قبل از رسیدن به کنگره داشتم،
یک آرزوم رهایی بود،دومیش بیدار شدن ساعت شیش صبح بود،
فکر کنم هیچ معتادی نتونه شیش صبح
از خواب بیدار بشه،هر وقت تصمیم گرفتم ساعت شیش بیدار بشم چشم باز کردم دیدم ساعت نه شده، همه رفتن سر کار،
آرزوی سوم این بود،یه کلمه تو کتاب فارسی هست، خدا خیرش بده آقا حجت یک شب برامون تعریف میکرد،زیبا ترین کلمه،قشنگ ترین کلمه،کوچیک ترین کلمه تو کتاب فارسی چیه،
یکی گفت محبته ،یکی گفت صفاست،یکی گفت ،سلام
آقا حجت گفت کلمه (نه)هست،
که به هرچیزی نگم باشه،اگه کسی گفت بیا بریم باغ ،بیا بریم دعوا،بیا بریم تفریح وافور هم هست،بگم نمی تونم بیام
کنگره این بهم داد،
اگر بخوام در مورد نظم انضباط بگم،شما همتون مسابقات کشتی که اخیرا برگذار شد دیدین،
یک کشتی گیر ۱۸سال در اولین حضورش
قهرمان جهان شد،در کشتی فرنگی
چه چیزی باعث موفقیت این کشتی گیر شد،غیر از نظم وانضباط،
با نظر من نظم انضباط بود که قهرمان شد،
من با اون کشتی گیر یک هدف مشترک داشتیم،
اون هدفش این بود قهرمان جهان بشه من هدفم رهایی بود،
جفتمون به این هدف رسیدیم،هنوزم من هدف مشترک با اون آقا دارم،
اون هدف داره قهرمانی های بیشتری بیاره
من هدفم اینه احترام بیارم مردم بهم احترام بذارند،
جایگاه برای خودم درست کنم،مرزبان بشم ،کمک راهنما بشم،میتونم از پس این کار بر بیام اگر نظم انضباط داشته باشم،
اگر انضباط داشته باشم,
واکر بخوام در مورد احترام صحبت کنم،
احترام به دو بخش تقسیم میکنم،
احترام در خانواده، احترام در جامعه،
به نظر من احترام در خانه مثل مادر خانه میمونه،وقتی مادر در خونه هست همه چیز هست،عشق هست،صفا هست،صمیمیت هست،آسایش هست،
غذا وچایی هست،خانه تمیز و مرتب هستش،
وقتی احترام تو خونه باشه پدر با دوتا نون ویک سطل ماست هم از در بیاد،
بالذت اون می خورند،
قدیمی ها مثال قشنگی میزدن،
اگر فقر از در بیاد تو،ایمان از پنجره میره بیرون،
من میگم اگر نظم انضباط از در بیاد تو
احترام با خودش میاره،احترام که بیاد تو
عشق میاد،صمیمیت میاد،شجاعت میاد،
وقتی همه اینا وارد خونه شد،ترس از پنجره میره بیرون،دروغ میره بیرون کینه میره بیرون،اون خونه صاف عین آب زلال میشه،
با کمترین چیزی که داری بهترین لذت از زندگی میبرید،
با خدمت کردن در کنگره میتونی به کنگره وراهنمات احترام بذاری،ودر آخر حسم نصبت به این جلسه بگم ،اولش خیلی استرس داشتم،ولی الان که در این جایگاه حضور دارم،
شما هارو نگاه کردم نظم انضباط از تک تک شما یاد گرفتم،واز چشم های شما فهمیدم،گوشی هاتون همه در سکوت بود نظم یعنی این،احترام یعنی این،
احترام واقعی اینه،
و تشکر میکنم که سکوت کردین و به حرف هام گوش دادین

گروه سایت گلمکان
مرزبان خبری : مسافر یامین
تایپ: مسافر جوادلژیون دوم
ویراستار: مسافر جواد لژیون دوم
عکاس: مسافرجواد لژیون دوم
تنظیم برای سایت: مسافر وحید لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
34