English Version
This Site Is Available In English

لژیون سردار یعنی لژیون انرژی‌ها

لژیون سردار یعنی لژیون انرژی‌ها

جلسه نهم از دوره پنجاه و پنجم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰؛ نمایندگی البرز (کرج)؛ با استادی پهلوان محترم مسافر حسن، نگهبانی مسافر ابوالفضل و دبیری مسافر حمید، با دستور جلسه "نظم، انضباط و احترام در کنگره 60 " در روز یکشنبه سیزدهم مهرماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم تا آموزش بگیرم و خدمت کنم. از آقای مهندس، دیده‌بان محترم لژیون سردار آقای زرکش، نگهبانان لژیون سردار، دبیران و خزانه‌داران محترم و از راهنمای عزیزم تشکر و قدردانی می‌کنم. همچنین از ایجنت، مرزبانان و اعضای محترم کنگره ۶۰ بابت تمام زحماتی که در شعبه کشیدند سپاسگزارم.
زمانی که تازه در سفر اول بودم و دستور جلسه آن روز هم نظم و انضباط و احترام بود. واقعاً همان نظم و انضباطی که در کنگره یاد گرفتم، مرا به سمت لژیون سردار سوق داد. یاد گرفتم که دارو را سر وقت بخورم، سر وقت بیایم، سر وقت بروم و به دیگران احترام بگذارم. این‌ها چیزهایی است که ما در بدو ورود به کنگره آموزش می‌گیریم و از راهنماهای خود می‌آموزیم. به مرور، همین آموزش‌ها در وجودمان جا می‌افتد و باعث می‌شود نظم و ترتیب خاصی در زندگی‌مان ایجاد شود.
برای خود من، همین نظم و ترتیب باعث شد به سمت لژیون سردار کشیده شوم. سردار شدم، دنور شدم و در سایت خدمتگزار شدم. به‌یاد دارم روزی در سایت در حال خدمتگذاری بودم که جناب آقای زرکش با آقای حمید خدایی ایجنت قبلی به سایت آمدند. پنج، شش نفر نشسته بودیم. آقای زرکش گفتند، چرا تو پهلوان نمی‌شوی؟ پیش خودم گفتم دوست دارم اما بدهی زیادی داشتم، حدود چهارصد میلیون تومان بدهکار بودم. به او گفتم خیلی دوست دارم اما یک‌سری مشکلات دارم. گفت: حرکت کن، درست می‌شود.
بعد از آن ماجرا نزد راهنمایم رفتم و گفتم آقای زرکش آمد و چنین حرفی زد. گفت حتماً چیزی در تو دیده است. گفتم اما گرفتارم و بدهی دارم. گفت درست می‌شود عجله نکن. من هم تصمیم گرفتم بر اساس نظم و برنامه‌ای که از کنگره یاد گرفته بودم، برای خودم برنامه منظم بنویسم تا به این جایگاه برسم. در آن زمان صد میلیون وصولی داشتم. همان مبلغ را به‌عنوان تعهد نوشتم. راهنمایم گفت عجله نکن بدهی‌هایت را بده. اما گفتم  دوست دارم و رفتم و اجازه‌اش را از آقای مهندس گرفتم.
واقعاً نفهمیدم چطور در این مسیر افتادم. این مسیر البته نظم و ترتیب و برنامه‌ریزی خاص خود را دارد، چون وقتی تعهدی می‌کنی باید بتوانی آن را عمل کنی. خدا را شکر می‌کنم که توانستم به تعهدم عمل کنم این جایگاه را کسب کنم و با تمام وجود در این مسیر بمانم.
نظم و ترتیب باعث می‌شود تمام زندگی‌مان روی برنامه پیش برود. من خودم این را تجربه کردم. لژیون سردار، لژیون انرژی است. من هرچیز را به لژیون سردار ربط می‌دهم، چون در آن‌جا خدمتگزار هستم و دوست دارم هر موضوعی را به لژیون سردار پیوند بزنم.
لژیون سردار یعنی لژیون انرژی، یعنی پول مساوی با انرژی. اگر ما امروز پهلوانان زیادی در شعبه‌مان نداشتیم، قطعاً شعبه ما نمی‌توانست به این صورت شکل بگیرد. اگر آن‌ها نبودند، امروز بچه‌های دیگر نمی‌توانستند بیایند، درمان شوند و آموزش بگیرند. آنچه امروز داریم، حاصل تلاش کسانی است که پیش از ما این مسیر را هموار کردند تا ما بیاییم و استفاده کنیم.
من برای خودم لژیون سردار را مسیر عشق می‌نامم چون از دید من، لژیون سردار یعنی عشق و محبت. این عشق و محبت است که باعث می‌شود بتوانیم بخشنده باشیم، ببخشیم و کمک کنیم. وقتی کسی به ما کمک کرده، ما هم وظیفه داریم راه او را ادامه دهیم. این تفکر و آگاهی زمانی در انسان ایجاد می‌شود که در زندگی نظم و ترتیب داشته باشد، به دیگران احترام بگذارد و در مسیر مستقیم حرکت کند.
من برای خودم آرزو دارم که بتوانم تمام اعضای خانواده‌مان را پهلوان کنم. البته مشکلات زیاد است، اما همان‌طور که آقای مهندس می‌فرمایند، سختی هیچ‌وقت تمام نمی‌شود. در زندگی همیشه سختی وجود دارد. ما به کنگره می‌آییم تا آگاهی بگیریم، آموزش ببینیم و کلیدهایی بسازیم که بتوانیم با آن‌ها مشکلاتمان را حل کنیم. آموزش‌های آقای مهندس برای من راه‌گشا بوده است. هر هفته که سی‌دی آموزشی ایشان را گوش می‌دهم، انگار کلیدی تازه برای حل یکی از مشکلات زندگی‌ام پیدا می‌کنم.
به قول آقای مهندس، اگر بتوانیم آموزش‌هایی را که می‌گیریم در همین زندگی‌مان کاربردی کنیم، همین دنیا برای ما بهشت می‌شود. بهشت و جهنم تمثیلی بیش نیستند. اگر در همین دنیا یاد بگیریم چطور با مشکلات کنار بیاییم، به آرامش خواهیم رسید.
یکی از همسفرانم در حضور آقای مهندس مشارکت بسیار زیبایی کرد. گفت ما مانند کوزه‌ای از آب در کنار اقیانوس هستیم. زمانی که این کوزه را می‌شکنیم و آب آن با اقیانوس یکی می‌شود، ما نیز با اقیانوس هستی یکی می‌شویم. این یعنی وقتی بخشنده می‌شویم و از خود می‌گذریم، به هستی متصل می‌شویم و انرژی عظیمی وارد زندگی‌مان می‌شود. من خودم این را واقعاً تجربه کرده‌ام.
وقتی چیزی را می‌بخشم دنبال بازگشتش نیستم اما در عوض مسیر زندگی‌ام گشوده‌تر می‌شود. زمانی که در صراط مستقیم حرکت می‌کنیم مشکلات کوچک‌تر جلوه می‌کنند و راحت‌تر از کنارشان عبور می‌کنیم. در گذشته این‌گونه نبود؛ یک مشکل کوچک را برای خودم بزرگ می‌کردم. اما امروز به برکت لژیون سردار و عضویتم در این مسیر، درک کرده‌ام که وقتی با هستی شریک می‌شوی، در مسیر مستقیم قرار می‌گیری و آرامش واقعی را می‌یابی.
البته هنوز راه زیادی داریم تا به مقصد برسیم، اما امیدوارم خداوند کمک کند که در این مسیر بمانیم و در صراط مستقیم حرکت کنیم. باید آموزش‌هایی را که در کنگره می‌گیریم، نظم، انضباط و احترامی را که یاد گرفته‌ایم، در زندگی‌مان کاربردی کنیم تا از آن‌ها بهره ببریم.
در پایان از پهلوان‌های جدید، آقای علی، آقای بایرامعلی، آقای حمید، آقا مهدی، آقای محمود، آقای حسین و آقای ابراهیم که وارد این مسیر شدند و اجازه پهلوانی را از آقای مهندس گرفتند، صمیمانه سپاسگزاری می‌کنم. خدا را شکر که در کنار چنین عزیزانی هستم و از همه دوستان که به صحبت‌های من توجه کردند تشکر می‌کنم.

متن و ویرایش: مسافروحید
عکس: مسافرمحمد
بارگزاری: مسافروحید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .