برداشت از سیدی عشق
بیشترین کلمه که در هستی در مورد آن صحبت شده است، کلمه عشق است.
تمام شعرا، عرفا و بزرگان در مورد عشق صحبتهای زیادی کردند و به آن تفکر و توجه زیادی نمودند.
عشق مایه حیات است و همه انسانها کم و بیش با آن سروکار دارند. عشق از آن اصطلاحاتی است، که نمیتوانیم بگوییم دقیقاً به چه معنا است. درست است که به معنی دوست داشتن است و از محبت زیاد عشق به وجود میآید.
عشق مانند گرمای آتش است؛ وقتیکه انسان در سرمای شدید گرفتار شده یا مثل آب خنک و گوارا است در گرمای شدید، همینقدر باارزش است و در حیات انسان میتواند مؤثر باشد.
عشق بر سه پایه: سایه، حس وجاذبه استوار است. هر چیزی که وجود دارد یک سایه، یک حس دارد که دریافت میکند و جاذبه دارد. این سه مؤلفه در عشق نقش بسیار سازنده دارند.
سایه چیزی یا کسی است که وجود دارد، تا بتوانیم عاشق بشویم.
در مورد خداوند هم وقتی صحبت میکنیم نمیتوانیم بگوییم چیست و یا چه شکلی است؛ ولی میتوانیم قدرت و آفریدههایش را ببینیم. آن قدرت که بر تمام هستی حکمفرما است و ما او را حس میکنیم.
اما امروز بیشتر انسانها زوم کردهاند روی سایه و فقط به سایه میپردازند یعنی: فقط میخواهند به ظاهرشان برسند و پیکرشان را درست کنند؛ اما به حس و جاذبه کاری ندارند. البته ظاهر هم خیلی مهم است، آن را هم باید درست کنیم برای نمونه: از جمله رعایت بهداشت و نظافت، پوشش خوب و سلامتی باید سایه را مرتب کنیم، حس و جاذبه را هم درست کنیم. برای مثال: بیان در جاذبه و حس نقش خیلی زیادی دارد. سایهای که بیان و پیام خوبی ندارد، پیام او نفرت، کینه و دشمنی است، عشق را خفه میکند و از بین میبرد.
موجودی که جاذبهاش مسائل منفی باشد، طلبکار باشد، بدخواه و بدزبان باشد در دریافت هم فقط مسائل منفی را میبیند.
کسی که جاذبهاش بد باشد، حسش هم افتضاح است. آیا این آدم را کسی دوست دارد؟
در مقابل کسی که راستگو است و قدرشناس باشد، خوبی میکند و میتواند بدون چشمداشت ببخشد و عشق واقعی را درک کرده است. وقتی عشق و دوست داشتن باشد آن موقع در فردوس قرار داریم.
عشق بلاعوض که بتوانیم به دیگران کمک کنیم و از ناراحتی دیگران ناراحت شویم و عشق را درک کنیم. این عشق آنقدر بزرگ است، که هزاران سال است که ما میآییم و سختیها را تحمل میکنیم تا بتوانیم ذرهای از این عشق و محبت را به دیگران برسانیم. برای مثال: همین کاری که در کنگره انجام میدهیم و بدون چشمداشت به دیگران کمک میکنیم و به دیگران عشق میورزیم، به همین خاطر است که گروهگروه به درمان میرسند و تغییر میکنند و سعی میکنند به دیگران کمک کنند.
خوشا به حال کسی که میدهد و نمیخواهد پس بگیرد و به دنبال نتیجه نیست.
اگر ما این را بفهمیم که مالک هیچ چیز نیستیم و روزی باید از این قطار پیاده شویم و تنها چیزی که برای ما میماند، همین عشق و محبت است و اینکه ما بدانیم دوست داشتن چه گوهر گرانبهایی است.
مثل باران باشیم که به همه میبارد و یا خورشید که به همه میتابد.
منبع: سیدی عشق
نویسنده: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون دوم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)
رابطخبری: همسفر ساحره رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)
همسفران نمایندگی دماوند
- تعداد بازدید از این مطلب :
29