چهاردهمین جلسه از دوره چهل و یکم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی صالحی، به استادی راهنمای محترم مسافر اردلان و نگهبانی مسافر جمشید و دبیری مسافر یونس با دستور جلسه "نظم، انضباط و احترام در کنگره 60 " در روز شنبه 12مهر ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، اردلان هستم، مسافر.در ابتدا بسیار خوشحالم که این فرصت به من داده شد تا بتوانم خدمتگزار باشم. از نگهبان، دبیر، ایجنت، مرزبانان و تمام خدمتگزاران کنگره 60 تشکر و قدردانی میکنم. بعد از مدتها به این شعبه آمدم و تغییرات زیادی را مشاهده کردم که نشاندهنده زحمات اعضا و خادمان این مکان است. این یعنی کسانی که اینجا هستند، اهل ساختن و آباد کردناند و نتیجهاش هم همین فضای زیبا و پرانرژی است که امروز میبینیم.
امروز دستور جلسه دو بخش دارد تولد اصغر عزیز و نظم، انضباط و احترام، سه رکن اساسی برای زندگی در اجتماع هستند که ما در کنگره 60 آنها را بهدرستی یاد میگیریم و تمرین میکنیم. انسان تنها در جمع و از طریق ارتباط با دیگران میتواند به تکامل برسد. بنابراین لازم است زندگی در جمع را یاد بگیریم: اینکه چگونه با دیگران رفتار کنیم، چگونه تعامل سازنده داشته باشیم، و چگونه هم خودمان لذت ببریم و هم دیگران از بودن با ما احساس خوبی داشته باشند.
در حرمتها و قوانین کنگره 60، نظم و احترام جایگاه ویژهای دارند. نظم، یعنی داشتن برنامهریزی و چارچوب مشخص برای زندگی؛ چیزی که قبل از ورود به کنگره 60 در زندگی من وجود نداشت. قبل از مصرف مواد و اعتیاد، حتی نمیتوانستم ۶۰ درصد کارهایم را انجام بدهم، چون نه برنامهای داشتم و نه انضباطی در رفتار و زندگیام وجود داشت.
احترام هم موضوع بسیار مهمی است. همهی انسانها دوست دارند مورد احترام قرار بگیرند، اما اینکه چقدر به ما احترام گذاشته شود، تا حد زیادی بستگی به رفتار، گفتار و ظاهر خودمان دارد. در برخورد اول، افراد معمولاً ظاهر ما را میبینند: پوشش، آراستگی، طرز ایستادن و نشستن. اینها پیامهایی هستند که پیش از هر حرفی، از ما به دیگران منتقل میشوند.

در کنگره 60 برای لباس پوشیدن قانون مکتوب وجود دارد، اما در جامعه هم، هر موقعیت لباسی متناسب با خودش را میطلبد. اگر با ظاهری نامناسب وارد اداره یا مراسمی بشویم، نباید انتظار احترام بالا داشته باشیم. پس ظاهر و پوشش اولین مرحله از احترام گذاشتن به خود و دیگران است.
مرحلهی بعدی، بیان و گفتار ماست. اینکه با چه کلماتی صحبت میکنیم، دایرهی لغاتمان چقدر است، و مهمتر از آن، چطور مفاهیم را منتقل میکنیم. گاهی فقط به خاطر ناتوانی در بیان احساسات و خواستههایمان، دچار سوءتفاهم و در نتیجه بیاحترامی میشویم.تمرین بیان و گفتار در کنگره 60، بهترین فرصت برای رشد ارتباطی ماست. در همین مشارکتهاست که یاد میگیریم چگونه صحبت کنیم، چگونه تاثیرگذار باشیم، و چطور ارتباط محترمانهای با دیگران برقرار کنیم.
اما بخش دوم دستور جلسه، تولد اصغر عزیز هست.
او مانند همهی ما، به عنوان یک مسافر وارد کنگره 60 شد. وقتی آمد، درگیر مصرف مواد و دنیایی از افکار و احساسات منفی بود. چهرهای آرام و موجه داشت، و وقتی صحبت میکرد، میدیدی که اکثر اعضای قدیمیتر او را میشناسند. حتی یکی از دوستان به من گفت که اصغر زمانی آدم خطرناکی بوده. اما این نشان میدهد که هر انسانی، هرچقدر هم در تاریکی فرو رفته باشد، اگر بخواهد، میتواند مسیر روشنایی را پیدا کند.
اصغر با ضد ارزشها پیوند عمیقی داشت، و جدا شدن از آن تاریکیها برایش ساده نبود. اما با صبر، تلاش و استفاده درست از روش DST، توانست کمکم از آن وضعیت فاصله بگیرد. از ماه پنجم سفرش، مسیر زندگیاش کاملاً عوض شد و وارد مسیر اصلی و سالم زندگی شد.داستان اصغر الگویی است برای همهی ما. هرکدام از ما، تاریکیها و مشکلات خاص خودمان را داریم. اما مهم این است که چقدر اراده داریم، چقدر حاضریم از خواستههای نفس و لذتهای کاذب بگذریم. اگر بخواهیم، هیچ چیز غیرممکن نیست.
ضد ارزشها مثل درختی هستند که اگر ریشه داشته باشند، میوههای تلخشان را به ما میدهند. ما باید آن ریشه را بخشکانیم، نه اینکه فقط شاخهها را قطع کنیم.
هر کسی با هر شرایطی وارد کنگره 60 میشود—مشکلات مالی، خانوادگی، روانی یا اجتماعی—بداند که این شرایط، دقیقاً همان موقعیتی است که خداوند مناسب او دیده برای شروع یک زندگی جدید. مهم این است که بمانیم، تلاش کنیم، و از آموزشها بهره ببریم تا به حال خوش برسیم.

در ادامه جشن آزادمردی مسافر اصغر برگزار گردید که توجه شما را به خلاصه سخنان ایشان جلب میکنم:
سلام دوستان، اصغر هستم یک مسافر.
اول از همه از همه عزیزانی که حضور دارند تشکر میکنم؛ از مرزبان، نگهبان، دبیر و بهویژه استاد و راهنمای عزیزم خسته نباشید میگویم.
من روزی به کنگره آمدم که از مصرف خسته شده بودم. دنبال جایی میگشتم که واقعاً بتوانم درمان شوم، اما هر جا میرفتم یا درمانها مقطعی بود یا میگفتند شیشه و حشیش درمان ندارد. تا اینکه با کنگره شصت آشنا شدم. از همان ابتدا حس کردم اینجا جای عدل، محبت و عمل سالم است.
به یاد دارم روز اول که وارد شعبه شدم، تازهواردها با آغوش باز از من استقبال کردند. ابتدا باورم نمیشد، اما وقتی روی صندلی نشستم و به صحبتهای استاد گوش دادم، آرامآرام به اطمینان رسیدم که اینجا همان جایی است که باید باشم.
وضعیتم آنقدر خراب بود که نمیدانستم از کجا شروع کنم. روزی فروشنده مواد بودم، در تاریکی مطلق. اما خداوند لطف کرد و با کمک راهنمای عزیزم مسیر روشنی را نشانم داد. هیچوقت زحمات او را فراموش نمیکنم. اگر امروز حال خوبی دارم، به خاطر راهنماییها و صبر اوست.
در مسیر درمان، سختی زیاد کشیدم. رها شدن از بعضی تاریکیها برایم مثل بیرون کشیدن قلب از سینه بود، اما شدنی بود، چون راهنمایم گفت: «اگر حرکت نکنی، نمیتوانی از تاریکی جدا شوی.» یاد گرفتم که هرچه او میگوید، فقط برای خیر و صلاح من است.
میخواهم به همه تازهواردان بگویم: به حرف راهنمایتان گوش کنید. هیچ حرفی از او به ضرر شما نیست. شاید الان نفهمید، اما روزی میفهمید که هر سختی و تذکرش از عشق است.
در پایان از مادرم و همسفرم تشکر میکنم؛ تنها کسانی بودند که در سختترین روزها کنارم ماندند و مرا باور کردند.
ممنون که صحبتهای منو گوش کردید.
تایپ و ویرایش: مسافردانیال لژیون دهم ، مسافرمهیار لژیون دوم
بارگزاری خبر: مسافردانیال لژیون دهم ، مسافرمهیار لژیون دوم ، مسافرهادی لژیون نهم
مرزبان خبری: مسافر احمد
مرزبان کشیک: مسافر احمد
مهرماه ۱۴۰۴ شعبه صالحی (تهرانپارس)
- تعداد بازدید از این مطلب :
174